روزنامه شرق
1400/06/14
تنها راهحل بحران ایرانخاوری
تنها راهحل بحران ایرانخاوری میرمهرداد میرسنجری* 164 سال از پیماننامه ننگین پاریس در چهارم مارس ۱۸۵۷ میلادی میگذرد؛ پیماننامهای تحمیلی از سوی بریتانیا که بر پایه آن ایرانیان پذیرفتند که سپاه خود را از هرات بیرون ببرند و از هرات چشم بپوشند؛ بااینحال با وجود مرزهای مصنوعی استعمار ساخته کنونی میان ایران و افغانستان، ریشههای ژرف همانندیهای گسترده فرهنگی و دلبستگیهای تاریخی مانند اسطورههای تاریخی شاهنامه، زبان فارسی، نوروز، موسیقی، مهرازی (= معماری)، آداب و آیینها و... زدودنی نیست. در تنوع قومی-مذهبی موجود در افغانستان، از میان قومهای اصلی پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک، همواره، چه در نظام پادشاهی و چه در نظام جمهوری افغانستان، پشتونها، قدرت نخست این کشور را در دست داشتهاند و رویارویشان با تاجیکهای فارسیزبان و تحمیل تنگناهای اجتماعی مذهبی پشتونها بر اقلیت شیعیان هزاره همواره ادامه داشته است. یکی از بزرگترین رویاروییهای تلخ قومگرایانه تاریخ، بزرگترین نسلکشی سده نوزدهم، از سوی امیر عبدالرحمنخان حاکم پشتون افغانستان بوده است که با کشتار بیش از ۴۰۲ هزار نفر مردم بیگناه هزاره و ساخت کلهمنار از سرهایشان میان سالهای ۱۸۹۳ تا ۱۹۰۰ میلادی رقم خورد. در شرایط کنونی که به نظر میرسد غالب قدرتهای جهانی و رقیبان منطقهای همداستان شدهاند که با دمیدن بر تفرق زبانی، قومی، مذهبی، حوزه تمدن و فرهنگ و هویت ایرانی را تحقیر و تضعیف کنند، پایبندی به اندیشه و باور ایرانشهری، تنها راه اتحاد ملی همه ایرانیتباران و ازجمله ساکنان سرزمینی است که به دلیل اشتراکات گسترده تاریخی، زبانی و فرهنگی با ایران کنونی، زیبنده است آن را ایران خاوری بنامیم. ایرانشهر یعنی ایران بزرگ فرهنگی یعنی نامی آرمیده بر ژرفنای تاریخ با دستکم هزارو 800 سال پیشینه مستند مکتوب، یعنی همه آنانی که در طول هزارهها خاک و خون آن را شکل دادهاند و از دل این هویت پرمعنا، فردوسیها، حافظها، سنایی غزنویها، رودکیها، نظامی گنجویها، خواجه عبدالله هرویها، مولاناها، خواجه نصیرالدین طوسیها، پورسیناها و... را به جامعه بشری هدیه دادهاند. با وجود تنوع قومی، زبانی و مذهبی در افغانستان، بدخواهان ضد ایرانشهری، دهههاست فشارهای متنوعی وارد میآورند که میان پشتونها و تاجیکها و هزارهها و ازبکها اختلاف و درگیری همیشگی برقرار باشد. دراینمیان مواضع هوشمندانه اخیر فرمانده احمد مسعود، فرزند دلیر شیر شجاع دره پنجشیر احمدشاه مسعود که برای گفتوگو با طالبان به شرط تشکیل دولتی ائتلافی از همه گروهها و نه صرفا طالبان پشتون، اعلام آمادگی کرده، از همین درک و درایت و باور به اندیشه ایرانشهری سرچشمه میگیرد. بیتردید تفرق قومی، زبانی و مذهبی بههیچروی راهکار حل مشکلات ایران خاوری نیست و آنچه ضامن حفاظت و بقای این کشور از جنگهای فرسایشی و درنهایت تجزیه است، همانا اتحاد ملی است و زدودن تفرقه قومیتی. سالهاست پیشنهاد تأسیس اتحادیهای از کشورهای همتبار وارث تمدن ایرانی، در قالب نامهایی مانند اتحادیه نوروز، اتحادیه فلات ایران، اتحادیه ایران بزرگ و... بهعنوان خواستی ملی برخاسته از قلبهای میلیونها ایرانیتبار، از سوی ایرانگرایان مطرح شده است. البته ایجاد کنفدراسیون یا اتحادیه منطقهای، با ترکیب چند کشور، با احترام و حفاظت از حاکمیت ملی هریک از کشورها و آزادی عمل طبق فرهنگ و قوانین خاص خود، همراه خواهد بود. تردیدی نیست که ایران و ایران خاوری، یک روح در دو پیکرند و همبستگی دوباره ما، حکم تاریخ که این باور در بسیاری از اشعار همتباران ایران خاوری ما جلوهگر شده است؛ ازجمله نجیب بارور که میگوید:هر کجا مرز کشیدند، شما پُل بزنید/ حرف «تهران» و «سمرقند» و «سر پُل» بزنید/ مشتی از خاک «بخارا» و گِل از «نیشابور»/ با هم آرید و به مخروبه «کابل» بزنید/ دختران قفس افتاده «پامیر» عزیز/ گُلی از باغ خراسان به دو کاکل بزنید/ جام از «بلخ» بیارید و شراب از «شیراز»/ مستی هر دو جهـان را به تغزل بزنید.
پیشنهاد تأسیس کنفدراسیونی میان دو کشور آریایی ایران و افغانستان نخستین بار از سوی ظاهر شاه، پادشاه افغانستان در سال 1339 خورشیدی به محمدرضاشاه پهلوی مطرح شد که یکی از نخستین تلاشهای عملی برای به انجام رساندن این خواست اتحادگرایانه بوده است. در نوروز سال ۱۳۳۹، سردار محمدداود، صدراعظم وقت افغانستان و پسرعموی ظاهرشاه به ایران آمد تا درباره تشکیل کنفدراسیون، بررسیهای تازهای صورت گیرد و به این سبب، زمان جشن باستانی مشترک نوروز را برای این رویداد بزرگ تاریخی انتخاب کرد.
زیرا نوروز آیین مشترک مردم دو کشوری است که در تمام طول تاریخ هزارانساله ایران بزرگ فرهنگی، تا پیش از قتل نادرشاه افشار، قلمرو حکومتی واحدی را تشکیل میدادند و اتباع دو کشور نیز دارای نیاکان (تاریخ) زبان و فرهنگ مشترک بودهاند و ازاینرو طبق نظر جامعهشناسان ازجمله «ماکس وبر» یک ملت محسوب میشوند.
تلاش دوم برای تشکیل اتحادیه ایرانیتباران در قالب کنفدراسیون، از طرف ژنرال ایوب خان رئیسجمهور پاکستان در سال ۱۳۴۱ خورشیدی تحت عنوان کنفدراسیون ایران و افغانستان و پاکستان مطرح شد. شهید احمدشاه مسعود نیز در دهه 137۰ (همانند پدرش در نیمه اول سده بیستم) تلاشهایی در این زمینه به عمل آورد که با شهادت او در سپتامبر سال 1380 این مسئله مسکوت ماند. کوتاه سخن اینکه برای تحکیم صلح منطقهای و جهانی، کنارگذاشتن اختلافات فرقهای، قبیلهای و مذهبی در حوزه ایرانشهر، شرط نخست است و در گام دوم پس از تشکیل یک دولت فراگیر ملی در ایران خاوری، ایده تشکیل اتحادیهای منطقهای متشکل از کشورهای وارث تمدن ایرانی، ازجمله ایران کنونی، ایران خاوری و تاجیکستان قابل پیگیری است. ایدهای که از بزرگترین توانمندیها برای بازسازی بنیانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و محیطزیستی کشورها و استوارکردن یکپارچگی ملی، سرزمینی و پیشرفت و رفاه ایرانیتباران و صلح و آرامش جهانی برخوردار است و بهویژه با تشکیل این اتحادیه، معضلهای فزاینده بحرانهای آب و محیط زیست منطقه و ازجمله موضوع آبهای مرزی مشترک و تعیین حقابه رودخانههای بینالمللی هیرمند و هریرود و احیای تالابهای ارزشمند تاریخی و طبیعی دشت سیستان و هامون قابلیت حل مناسب بر پایه توسعه پایدار خواهند یافت.
* استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلیتیک
سایر اخبار این روزنامه
رقابت رفقای جنگ در پاستور
یک گام تا پله آخر
برگزاری مراسم اربعین منوط به موافقت دولت عراق است
پیام تسلیت مقام معظم رهبری
بنبست جنبشهای اصلاحی
مرد معتبر زندان
جنگ قدرت طالبان با شبکه حقانی
مورد خاص سعید معروف
«سلسلهجبال» حکمرانی در ایران
حادثه مرگبار و چالشهای توسعه کردستان
تنها راهحل بحران ایرانخاوری
تغییر استراتژی برای پیشبرد برجام