مرادی کرمانی به روایت ضابطیان، سرگردانی گاندو و پایان ماموریت سمیعی


 
 
 


قنادی ادبی با شیرین‌نویسی‌های «مرادی کرمانی»
گفت‌وگوی خراسان با منصور ضابطیان درباره ویژگی‌های آثار خالق «قصه‌های مجید» که امروز 77 ساله می‌شود  
 
اکرم انتصاری- هوشنگ مرادی کرمانی، ستاره پرفروغ ادبیات معاصر ایران، امروز 77 ساله می‌شود. او خالق بخش بزرگی از قصه‌های محبوب ایرانی در دهه‌های گذشته است. مخاطب قصه‌های هوشنگ مرادی کرمانی سن و سال نمی‌شناسد و می‌توان گفت مخاطب او همه مردم ایران هستند. «قصه ‌های مجید»، «مهمان مامان»، «مربای شیرین» و «ته خیار» تنها گوشه‌ای از روایت‌گری و قصه‌نویسی این مرد بزرگ ادبیات کشورمان در سال‌های اخیر محسوب می‌شود. بیش از یک سال است که هوشنگ مرادی کرمانی قلم را کنار گذاشته و با دنیای نویسندگی خداحافظی کرده، اما تاثیر نویسندگانی همچون او بر ادبیات معاصر فراتر از چند سال و چند دهه است. با منصور ضابطیان نویسنده، مجری و تهیه‌کننده، درباره عوامل موفقیت و تاثیرگذاری هوشنگ مرادی کرمانی بر عرصه ادبیات، گفت‌وگو کردیم. ضابطیان این روزها علاوه بر فعالیت‌های رادیویی و تلویزیونی، در تدارک سفر به استانبول ترکیه و یک سفرنامه جدید در این باره است.   چرا اغلب کتاب‌های هوشنگ مرادی کرمانی محبوب می‌شوند و مردم تحت تاثیر روایت قرار می‌گیرند؟ قصه‌های مرادی کرمانی روایت‌هایی ا‌ست که برای همه ایرانی‌ها ملموس است؛ یعنی همه‌ ما به نوعی یک بخشی از آن‌ها را تجربه کرده‌ایم. او آن‌ قدر این تجربه‌ها را زلال و روان و بی‌پیرایه و بی‌اغراق می‌نویسد که طبیعتا هرکسی می‌تواند تحت تاثیر آن قرار بگیرد و با آن ارتباط برقرار کند.   چطور قصه ‌های یک نویسنده مانند هوشنگ مرادی کرمانی علاوه بر محبوب شدن، نوستالژیک هم می‌شود؟ بخشی از این اتفاق به واسطه این است که بسیاری از کارهای هوشنگ مرادی کرمانی به آثار تلویزیونی و سینمایی تبدیل شده. بنابراین، از این زاویه بسیار دیده شده و بسیار در ذهن مخاطب مانده است. ولی به هرحال وقتی کاری مخاطب زیادی داشته باشد، خوانده شود و نسل‌های مختلف با آن ارتباط برقرار کنند طبیعتا آن شکل نوستالژیک را در ذهن مخاطب پیدا می‌کند.   یعنی اگر این اقتباس‌ها اتفاق نمی‌افتاد، هوشنگ مرادی کرمانی به اندازه امروز محبوب نبود؟ هوشنگ مرادی کرمانی ارزش‌های ادبی منحصر به فرد خودش را دارد، ولی طبیعتا مخاطب کتاب به اندازه مخاطب سینما و تلویزیون نیست. وقتی که به طور مثال مجموعه بسیار محبوب «قصه‌ های مجید» را که مبتنی بر آثار مرادی کرمانی بود، در دهه هفتاد داشتیم، خیلی به گسترده شدن این اثر و رفتن آن بین سطوح مختلف جامعه کمک کرد. بسیاری از کسانی که قصه‌های مجید را دیده‌اند یا آن را به خاطر دارند، شاید اصلا اهل کتاب خواندن نباشند، ولی به هر حال آن‌ها هم می‌دانند که این کار، نوشته هوشنگ مرادی کرمانی است.   ترجمه کتاب‌ های هوشنگ مرادی کرمانی در کشورهای مختلف، نشان می‌دهد محبوبیت او منحصر به ایران نیست. ریشه این محبوبیت در کجاست؟ کارهای مرادی کرمانی جدا از جنبه‌های بومی و آشنایی که برای مخاطب ایرانی دارد، چون مبتنی بر فطرت و رفتار انسانی است و بیشتر حول ‌و ‌حوش زندگی کودکان می‌چرخد، ‌می‌تواند با فطرت انسانی در هر جای دنیا ارتباط برقرار کند. به همین دلیل است که به رغم این که قصه‌های او حال و هوای بومی ایران را دارد، ولی فرا مرزی است و می‌تواند تاثیرات خود را بر مردم جهان بگذارد.   نوجوانی منصور ضابطیان هم با هوشنگ مرادی کرمانی و قصه‌هایش گره خورده است؟ من خیلی قبل‌تر از این که قصه‌های مجید در تلویزیون ساخته شود این قصه ها را در رادیو شنیدم. خیلی کودک بودم. بعد هم که این قصه‌ها به صورت کتاب درآمد قصه‌های مجید را خواندم و همیشه منتظر بودم و هستم که یک اثری از او به بازار بیاید و من جزو اولین کسانی باشم که آن کتاب را تهیه کنم. درست است که مرادی کرمانی از دنیای نویسندگی خداحافظی کرده، ولی به هر حال ممکن است گوشه و کنار اثری باشد که از قبل نوشته شده، ولی به چاپ نرسیده است.   اگر بخواهید درباره یک عامل موثر در محبوبیت قصه‌نویسی هوشنگ مرادی کرمانی بگویید، کدام‌ یک را نام می‌برید؟ من اصطلاحی دارم که به آن می‌گویم شیرین‌ نویسی. به نظر من مرادی کرمانی بیشتر از آن که قصه‌هایش را به طنز بنویسد، شیرین می‌نویسد. او یک شیرین ‌نویسی دارد که شاید در قصه‌های مختلف شما را به قهقهه وا ندارد، ولی از ابتدا تا انتهای قصه لبخندی روی لب‌تان می‌نشاند که آن لبخند خیلی عمیق‌تر از قهقهه‌ های قصه‌های طنز است و طبیعتا این نوع نگارش و این لبخند دایمی در زمان خواندن کارهای هوشنگ مرادی کرمانی می‌تواند خیلی خوب خواننده را سرپا نگه دارد. البته گویش‌ها و توجه به مسائل فولکلوریک هم به این ماجرا کمک می‌کند. آرزو می‌کنم هوشنگ مرادی کرمانی سال های سال باشد، بنویسد و سایه‌‌اش روی سر ما باشد. او حتی اگر ننویسد ستون ادبیات ماست و حضورش پشتگرمی همه کسانی است که در هر شاخه‌ای می‌نویسند و قلم به دست می‌گیرند.       مشهورترین اثر مرادی کرمانی نایاب می‌شود فعلاً از «قصه ‌های مجید» خبری نیست! فقر و نداری همیشه همراه «مجید» هوشنگ مرادی کرمانی بوده است، اما این نداری فقط در قصه‌هایش او را اذیت نکرده و در دنیای واقعی نیز دست از سر او برنداشته است؛ نبود کاغذ باعث شده برای مدتی «قصه ‌های مجید» در کتاب فروشی‌ها نباشد. به گزارش ایسنا، صالح رامسری، مدیر انتشارات معین (ناشر کتاب‌های مرادی کرمانی) از گرانی و نبود کاغذ گفته و این‌ که «قصه‌ های مجید» تمام شده ‌است، اما کاغذ برای چاپ جدید نیست. این جمله‌ها یعنی ممکن است «قصه‌ های مجید» مدتی در بازار نباشد و اگر هم ناشر تصمیم به چاپ با کاغذ آزاد بگیرد با افزایش قیمت همراه شود و خانواده‌ها و کودکان کمتری بتوانند این کتاب را بخرند. هوشنگ مرادی کرمانی درباره این موضوع گفته ‌است: «من حرفی برای گفتن درباره این اتفاق ندارم. به عنوان نویسنده دوست دارم این کتاب منتشر شود، اما زمانی که نمی‌شود، خود ناشر این را می‌داند و البته تا حالا این اتفاق نیفتاده است. این کتاب ۷۰۰ صفحه است و فکر می‌کنم گران دربیاید. نمی‌دانم از چه زمانی هم چاپ نشده است، زیرا کاری به این مسئله ندارم، خود ناشر چاپ و پخش می‌کند و بعد به من خبر می‌دهد. از این ماجرا هم خبر نداشتم». او در ادامه با بیان این‌ که این مسئله بیشتر مسئله ناشر است تا نویسنده، می‌افزاید: «درست است که مسئله من هم هست، زیرا از این راه زندگی می‌کنم و کرایه خانه می‌دهم. دوست دارم که مردم این کتاب را داشته باشند؛ زیرا معروف‌ترین کتاب من است و بیشتر از کتاب‌ های دیگر خوانده می‌شود. از نظر موقعیت مالی این اتفاق برایم خوب نیست. اما باید فکر کنیم چه می‌شود کرد». این نویسنده درباره این کتاب و اهمیت آن می‌گوید: «این کتاب طنز، همه‌ کس‌ خوان است، حتی بزرگ سالان نیز آن را می‌خوانند و تجدید خاطره می‌کنند. «قصه‌های مجید» در دل مردم جا باز کرده، جایزه‌های متعدد برده، به زبان‌های دیگر ترجمه شده و به کشورهای مختلف سفر کرده است. دو سه‌ تا از داستان‌های این کتاب در کتاب ‌های درسی بچه‌ها آمده است، حتی به کتاب درسی بچه‌های هلند و صربستان هم راه پیدا کرده است. کتاب «قصه‌های مجید» در کنار «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» جزو چند کتاب‌ کودک معروف ایرانی است. این کتاب از جمله کتاب‌هایی است که دوام بیشتری آورده است. اصولاً کتاب‌ها هرکدام زمانی دارند، زمانی گل می‌کنند و خوانده‌ می‌شوند و درباره‌شان بحث می‌شود، اگر سریال تلویزیونی هم شوند، تمام می‌شوند و مردم به تدریج فراموش می‌کنند، اما این کتاب همیشگی است، حداقل بیش از ۴۰ سال است که دوام آورده».  
 
 
 
سرگردانی «گاندو » بین واقعیت ، خیال وشعار
سریال سیاسی - جاسوسی شبکه سه سیما  که مخاطبان نسبتا زیادی را هم جلب کرد، چه نقاط قوت و ضعفی داشت؟
نویسنده:  مصطفی قاسمیان  
 
یک شنبه‌شب فصل دوم مجموعه تلویزیونی «گاندو» به پایان راه رسید و با توجه به اتفاقات قسمت پایانی، به نظر می‌رسد که پرونده این سریال بسته شده است. با این حال، چه این سریال ادامه پیدا کند و چه نکند، شناخت نقاط قوت و ضعف آن برای رسانه ملی راهگشاست تا در تلاش‌های بعدی برای ساخت سریال‌های جاسوسی – سیاسی و ادامه همین «گاندو»، بهتر از قبل عمل کند. کما این که تجربه های موفقی در ساخت چنین ژانرهایی همچون مجموعه «خانه امن» و «شبی که ماه کامل شد» نیز می تواند بر این تجربه بیفزاید.  اگرچه همین مجموعه با تمام انتقادهایی که از آن شد، در فصل نخست 44 درصد و در فصل دوم در زمان طلایی نوروز 61 درصد مخاطب جذب کرد و مجموعه نسبتا موفقی بود. گزارش پیش رو به نقاط قوت و ضعف «گاندو» می‌پردازد؛ با این توضیح که بعضی از آن چه در ادامه خواهد آمد، عملا اصول و پایه‌های ساخت درام تلویزیونی است، ولی از آن جا که در «گاندو» برخی موارد رعایت نشده، این گزارش ناچار به تکرار آن‌هاست. کجا واقعی بود کجا غیر واقعی؟ مشخص نبودن مرز بین واقعیت و تخیل، مهم ترین پاشنه‌آشیل‌ هر دو فصل سریال «گاندو» بود. منشأ تقریبا همه سوءتفاهم‌ها و اختلافات درباره این سریال، همین معجونی بود که سازندگان از واقعیت و تخیل ساختند. عده‌ای می‌گفتند همه «گاندو» واقعی است و فقط اسامی برای پیشگیری از حاشیه‌های احتمالی تغییر یافته و عده‌ای آن را یک داستان تخیلی با نگاهی کلی به پرونده‌های واقعی می‌دانند. تقریبا هیچ جای این دو فصل، به صراحت اعلام نشد که کجای داستان واقعی است و کجای آن تخیلی. حتی در همین جلسه تقدیر از عوامل سریال که با حضور رئیس رسانه ملی برگزار شد، علی‌عسکری گفت: «در باره «گاندو 2» با اعتراضاتی مواجه بودیم و این اعتراضات بدون توجه به این بود که این مجموعه نمایشی، درام است و لزوما نباید مبتنی بر واقعیت باشد.» بالاترین مقام صداوسیما تلویحا بخش هایی از قصه را تخیلی خواند، در حالی که در همین جلسه، آرش قادری نویسنده فیلم نامه «گاندو» گفت: «حدود هشت ماه درگیر پژوهش و جمع‌آوری مطالب بودم و کتاب‌ها، مقالات و گزارش‌های بسیاری را خواندم و تلاش کردم آن چه می‌نویسم نظر شخصی‌ام نباشد و آن چیزی باشد که در قوه قضاییه به آن پرداخته و رأی آن مشخص شده باشد!» اگرچه حاشیه‌های زیادی بر سر همین واقعی بودن یا نبودن قصه «گاندو» به وجود آمد و فضای سیاسی را تحت تأثیر قرار داد. این مشخص نبودن مرز میان خیال و واقعیت در مورد بخش هایی از سریال تا جایی پیش رفت که همین چند روز قبل یک نماینده مجلس در تذکری در صحن مجلس خواستار این شد که اگر روایت گاندو از اتفاقات براساس واقعیت است باید روحانی (رئیس جمهور سابق) را محاکمه کرد و اگر غیر از این است باید پخش آن متوقف شود. لذا اگر این مسئله در پردازش سریال مورد توجه قرار گیرد و از تبدیل شدن یک سریال مورد توجه به نمونه  «غلبه کار احساسی بر کار منطقی »جلوگیری خواهد کرد. دیالوگ‌های پر از شعار بزرگ ترین ایراد «گاندو» که در فصل دوم نسبت به فصل نخست، نمود بیشتری داشت، شعاری بودن سریال بود. شخصیت های «گاندو» در هر موقعیتی که می‌شد، گاهی وسط عملیات، گاهی در مقر فرماندهی و گاهی در میانه بازجویی شعارهای مختلفی می‌دادند.شخصیت ها در این مسیر به چند سطح تقسیم می‌شدند؛ نیروهای اطلاعاتی مثل «داوود»، «رسول»، «فرشید» و «سعید» بودند که گفت‌وگوهایشان با یکدیگر، پر از شعار بود. سطح بالاتر «محمد» (وحید رهبانی) بود که به نیروهای خود آموزش‌های مختلف سیاسی و امنیتی می‌داد. «شهیدی» (خسرو شهراز) نیز در دیالوگ‌هایی گل‌درشت، «محمد» و نیروهای او را که دانسته‌هایشان کمتر از او بود، ارشاد می‌کرد. بالاتر از همه نیز «عبدی» (داریوش فرهنگ) قرار می‌گرفت که مانند یک معلم، در جلسات مختلف یا هرجای دیگر نیروهای زیرمجموعه خود را می‌دید، مسائل امنیتی، سیاسی و حتی فرهنگی و اجتماعی را به آن‌ها آموزش می‌داد. در این میان حتی شخصیت‌های منفی هم در شعار دادن دست کمی از شخصیت‌های مثبت نداشتند. همین «شارلوت» که در ایران برای انگلیس جاسوسی می‌کرد، اغلب مواقعی که در قاب تصویر ظاهر می‌شد، مشغول شعار دادن به نفع ما و به ضرر خودشان بود. سازندگان «گاندو» باید بپذیرند که مخاطب برای دنبال کردن «تصویر»، سریال تلویزیونی را تماشا می‌کند و اگر می‌خواست مباحث آموزشی مستقیم را در دیالوگ‌ها دنبال کند، کتاب می‌خواند یا فیلم مستند می‌دید. بنابراین آموزش مستقیم مباحث مختلف در قالب دیالوگ‌های شعاری، جز آن که مخاطب گسترده تلویزیون را به مخاطبی محدود تقلیل بدهد، فایده خاصی ندارد. یکی از نکات مهمی که در این سریال ها که مخاطب عمومی دارد و بخش و یا تمامی آن برخاسته از پرونده های واقعی است این است که سبب امیدآفرینی در جامعه باشد نه عاملی بر تزریق ناامیدی و یا فساد سیستماتیک. شخصیت های مطلقا تخت همه شخصیت‌های سریال تلویزیونی «گاندو»، ساده و تخت بودند؛ فاقد هیچ پیچیدگی جذاب دراماتیک. شخصیت‌های مثبت این سریال مانند «محمد» آن‌قدر سفید، بی‌خطا و فاقد اشتباه بودند که حتی در زندگی شخصی خود نیز چهره‌هایی موفق، مؤدب و بی‌نقص از خود نشان می‌دادند. بنا بر آن‌چه از آرش قادری نویسنده سریال در آثار گذشته‌اش می‌شناسیم، می‌توان با اطمینان زیادی او را از اتهام خلق شخصیت‌های یک سره سفید و سیاه مبرا کرد. در مقابل شخصیت‌های منفی، حتی یک نقطه روشن نیز نداشتند؛ تا جایی که جاسوس سرویس اطلاعاتی خارجی (امیریل ارجمند) آن‌قدر احمق بود که نمی‌فهمید نباید با یک «بِپا» (شاهد احمدلو) سر یک‌قران دوزار دستمزد، چانه بزند!محتمل است کسانی که درک چندانی از درام نداشته‌اند، بسیاری از این ایرادها و برخی دیگر را به «گاندو» تحمیل کرده‌اند. تبدیل خوب پرونده به درام بر خلاف پرونده‌های پلیسی، همه آن چه که در پرونده‌های امنیتی وجود دارد، به علت مسائل امنیتی قابل انتشار نیست. نویسنده فیلم نامه‌ای بر پایه پرونده‌های امنیتی، به دلایل منطقی و قابل درک، همواره از تبدیل کردن بخشی از پرونده به واقعیت، منع می‌شود. بنابراین در این آثار وفاداری کامل به واقعیت، عملا ممکن نیست. یکی از سختی‌های تبدیل پرونده‌های امنیتی به درام‌های تلویزیونی/سینمایی، همین موضوع است. آرش قادری نویسنده این سریال، فارغ از آن که در فیلم نامه خود چقدر واقعیت و چقدر تخیل را دخیل کرده، در تبدیل کردن پرونده‌های امنیتی به درام تلویزیونی موفق بوده است؛ این پیروزی کمی نیست. واقعیت برگ برنده است یکی از نقاط ضعف سینما و تلویزیون ایران، تکیه بیش از حد بر قصه و دوری از واقعیت است. همین تفاوت، از آن مواردی است که باعث موفقیت سینمای آمریکا در جلب مخاطب شده است. طبیعتا قصه‌های واقعی و ملموس جذابیت فراوانی برای مخاطب دارد و همواره توجه به واقعیت، کمک‌حال سریال‌ساز، از نویسنده تا سایر عوامل است؛ اگرچه سختی خود را هم دارد. «گاندو» از آن جا که تا حدی به پرونده‌های واقعی نزدیک شده (یا این طور نشان می‌دهد) یک موفقیت برای رسانه ملی محسوب می‌شود؛ با این حال همان‌طور که گفته شد، سوءتفاهمی که به علت مشخص نبودن میزان دخالت تخیل در سریال به وجود آمد، از نقاط ضعف سریال بود.         سمیعی رفت، مددی هم می‌رود آجورلو و دادکان در نزدیکی مدیریت سرخابی؟   درست در آستانه دیدار حساس پرسپولیس و استقلال در لیگ‌قهرمانان آسیا، مدیریت دو باشگاه با چالش مواجه شده است. جعفر سمیعی مدیرعامل پرسپولیس استعفا کرد و با خداحافظی از کارکنان باشگاه به شایعات صوری بودن استعفایش خط بطلان کشید. احمد مددی مدیرعامل استقلال اگرچه مثل سمیعی اهل استعفا نیست و با وجود تشدید انتقادها بخصوص در چند روز اخیر علیه‌اش همچنان اصرار به ماندن دارد، با این‌حال شنیده‌ها حاکی از پایان عمر مدیریت او در باشگاه استقلال است. طبق شنیده‌ها مددی‌ این روزها تلاش زیادی برای دیدار با حمید سجادی‌(وزیر جدید ورزش‌و جوانان) داشته و می‌خواهد با هماهنگی و موافقت وی همچنان بر کرسی مدیریت استقلال بنشیند اما منابع خبری از انتخاب مدیرعامل آینده باشگاه استقلال خبر می‌دهند و او کسی نیست بجز سردار مصطفی آجورلو! مدیرعامل سابق باشگاه‌های پاس، استیل‌آذین، تراکتور و تربیت‌بدنی سپاه که حداقل در مدیریت فوتبال کارنامه چندان موفقی نداشته و حتی نتوانسته تیم‌های پرستاره و متمول استیل‌آذین و تراکتور را به سرمنزل مقصود برساند. آجورلو در‌حالی برای مدیریت استقلال گزینه شده که پیش از این صحبت از یارکشی علی فتح‌ا...زاده و چند مدیر سابق باشگاه استقلال برای بازگشت به مسند مدیریت بود و حتی از سعید آذری مدیرعامل فصل گذشته فولاد هم به‌عنوان یکی از گزینه‌های جدی مدیرعاملی استقلال یاد می‌شد. با این‌حال به یک‌باره ورق برگشت و نه خبری از فتح‌ا...زاده و... است و نه آذری، و آجورلو جدی‌ترین گزینه است. البته واکنش‌ها‌ به حضور او در باشگاه استقلال چندان خوب و مثبت نبود و فوتبال‌دوستان و پیشکسوتان با اشاره به عدم موفقیت او در عرصه فوتبال خواهان تجدید‌نظر وزارت‌و وزیر جدید ورزش و انتخاب یک گزینه بهتر شدند. اما این همه ماجرا نبود. برخی منابع خبری از احتمال تغییر کادرفنی استقلال در صورت مدیرعاملی آجورلو خبر دادند. بر‌کسی پوشیده نیست که رابطه سردار با جواد نکونام بازیکن سابق پاس و کاپیتان تیم ملی چقدر حسنه و نزدیک است و این مربی هم پس از قطع همکاری با فولاد فعلا بدون تیم است. با کنار هم گذاشتن این پازل‌ها برخی معتقدند در فصل جدید استقلال با مدیریت آجورلو و سرمربی‌گری نکونام وارد لیگ خواهد شد.     در‌مورد مدیریت پرسپولیس و جانشینان سمیعی هم شایعات زیادی مطرح است. پس از استعفای جعفر سمیعی از مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس، مجید صدری رئیس هیئت‌مدیره در آستانه حضور در سمت سرپرست مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس قرار دارد و برای تحقق این موضوع در انتظار امضا شدن حکمش است. هرچند برخی با توجه به توان بالای اقتصادی صدری، او را جانشین شایسته‌ای برای سمیعی می‌دانند و احتمال می‌دهند او با حکم سرپرستی به مدیرعاملی برسد اما برخی منابع بحث مدیرعاملی محمد دادکان رئیس سابق فدراسیون فوتبال را مطرح کرده‌اند ولی با شرایط فعلی قطعا او این سمت را نمی‌‌پذیرد. بجز دادکان هیچ‌یک از مدیران قبلی گزینه مدیرعاملی پرسپولیس نیستند اما شنیده می‌شود برخی چهره‌های سیاسی برای یک مدیر سابق باشگاهی صنعتی‌(تهرانی) رایزنی کرده‌اند. قطعا سرخابی چند هفته پرتنش را پیش‌رو خواهند داشت و از بدشانسی این مقطع با دیدار آن‌ها در مرحله یک‌هشتم نهایی لیگ‌قهرمانان آسیا همزمان شده و مسلما روی روحیه و ‌انگیزه بازیکنان و کادر فنی تاثیر منفی خواهد گذاشت. این در‌حالی است که رقبای پرسپولیس و استقلال فارغ از این مسائل به فکر تقویت تیم‌شان و صعود به مراحل بالاتر هستند.