آدرس غلط درباره افغانستان خدمت جدید غربگرایان به آمریکا

  سرویس سیاسی-

آمریکا پس از بیست سال اشغالگری در افغانستان در نهایت مجبور به خروج مفتضحانه از این کشور شده است ، جنگ آمریکا در افغانستان بدون دستاوردی بیست‌سال به درازا کشیده شد 2 و نیم تریلیون دلار هزینه و سربازان بسیاری که جان خود را از دست داده بودند. همه اینها کافی بود تا بایدن تصمیم بگیرد کار را یکسره کرده و هر طور شده این «بازی» را تمام کند.
جو بایدن چهارمین رئیس‌جمهور آمریکا بود که در دوره او نیز آمریکا در خاک افغانستان حضور نظامی داشت: جورج بوش، باراک اوباما و دونالد ترامپ سه رئیس‌جمهوری بودند که در دوره خود سالانه میلیارد‌ها دلار هزینه حضور نیرو‌های آمریکایی در افغانستان کردند، در نهایت پس از 20 سال با ماحصل کشته شدن ۲۴۱ هزار نفر از مردم این کشور، مهاجرت بیش از شش میلیون نفر از مردم افغانستان در داخل و خارج از کشور و تخریب و ویرانی این کشور را ترک کردند. این که آمریکا شکستی بزرگ را در اشغال افغانستان و سپس خروج از آن به جان خرید، جای انکار ندارد.


همین چند روز پیش ٩٠ ژنرال آمریکایی در نامه‌ای، خواستار استعفای وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک ارتش شدند و نوشتند: «از دست رفتن میلیاردها دلار تجهیزات نظامی فاجعه‌بار است. لطمه‌ای که به اعتبار ایالات متحده وارد شده قابل توصیف و جبران نیست.
تا سالیان دور در هر توافق یا عملیات چندملیتی، شریکی غیرقابل اتکا دیده خواهیم شد. اعتماد به آمریکا لطمه‌ جبران‌ناپذیری خورده است. دشمنان، حالا به‌دلیل ضعفی که نشان داده شد، برای اقدام علیه ما جسور شده‌اند. ابتدا چین و بعد از آن روسیه، ایران، کره شمالی و دیگران بیشترین نفع را می‌برند.»
روزنامه فرانسوی فیگارو نیز متعاقب آن نوشت: «آمریکا شکست‌خورده و تحقیرشده از افغانستان بیرون آمد. طالبان خواهند کوشید قدرت خود را بر پکن، مسکو، تهران و اسلام‌آباد متکی کند.
سقوط کابل، سرآغاز جهان بعد از آمریکا است. خروج فاجعه‌بار، نه فقط دولت بایدن را بی‌اعتبار کرده، بلکه طرح بازگشت آمریکا به صف نخست نظم جهانی را نابود ساخته. این روند، با اقدام‌های ترامپ علیه متحدان آغاز، و با خروج بایدن، تضمین‌های امنیت ملی آمریکا ضعیف‌تر شد.
به موازات این تضعیف، موقعیت چین، روسیه و ایران تقویت شده. شکست آمریکا در افغانستان زنگ خطری برای غرب است.
وضعیت جهانی، بسیار تغییر کرده. قدرت آمریکا در حال افول، و خود این کشور، با دودستگی روبه‌رو است.»
تبدیل شکست آمریکا
در افغانستان
به یک شکست برای ایران؟!
تا اینجای کار، شکست راهبردی آمریکا، خبری غیرقابل انکار است اما نکته عجیب و قابل تامل آنجاست که برخی مدعیان اصلاح‌طلبی در داخل اصرار دارند شکست آمریکا را بپوشانند و در مقابل، ایران را شریک ورشکستگی آمریکا کرده و صحنه‌ای وارونه از رخدادهای این کشور ارائه دهند. بر همین اساس در روزهای گذشته و بعد از سلطه‌طالبان بر کشور افغانستان و فرار رئیس‌جمهور این کشور، برخی چهره‌های اصلاح‌طلب در فضای مجازی خواستار ورود ایران به صحنه افغانستان و جنگ با طالبان شدند؛ دستاویز آنها برای این کار حضور مخالفان طالبان در ولایت پنجشیر و درگیری با طالبان بود؛ حال آنکه تجربه نشان داده است که سیاست ایران در مسائل اینچنینی اتخاذ معقول‌ترین تصمیم با رعایت واقعیات میدان، حمایت از مردم آن از کشور از جمله افغانستان و حفظ منافع ملی است.
صرف‌نظر از اینکه جمهوری اسلامی با توجه به همسایگی با افغانستان باید چه اقدامی انجام دهد سوال اینجاست آیا اساساً مدعیان اصلاحات مبنا و عقلانیتی در توصیه‌های سیاست خارجی خود، به‌ویژه آنجا که مسائلی مشابه امروز افغانستان مطرح است، دارند و یا همیشه از یک تناقض و بی‌مبنایی رنج برده‌اند؟ متاسفانه تجربه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان نشان می‌دهد که آنها همواره تلاش داشته‌اند با تصمیمات نظام در عرصه بین‌الملل مخالفت کنند، مخالفت‌هایی که اگر در مقاطعی مورد توجه مسئولان نظام قرار می‌گرفت مشخص نبود که چه بر سر منافع ملی و تمامیت ارضی می‌آمد.
خطای تحلیل یا ماموریت
برای منحرف کردن
سیاست‌های اصولی ایران؟!
خطای اصلاح‌طلبان در تحلیل شرایط منطقه و استراتژی جمهوری اسلامی در سیاست خارجه به سال‌های دور مرتبط نمی‌شود بلکه آنها در سال‌های اخیر نیز تئوری‌هایی داشتند که اگر مبنای تصمیم‌گیری قرار می‌گرفت، ممکن بود منافع ملی را به پرتگاه ببرد.
به عنوان مثال در ماجرای جنگ سوریه و روزیکه داعش ظهور و بروز کرد و رسماً بیانیه داد و ریختن خون شیعه و سنی و... را مباح اعلام کرد و هدف بعد از اشغال عراق و سوریه را ایران برشمرد از جمله مخالفین حضور مستشاری و نظامی ایران همین جریان مدعی اصلاح‌طلبی بود که این روزها خواستار ورود ایران به صحنه افغانستان و جنگ با طالبان است! این طیف شهدای ایران را در نبرد با داعش کشته می‌نامیدند. سران و شخصیت‌های احزاب کارگزاران و مشارکت ورسانه‌های آنها بارها ایران را به دخالت در امور سوریه و عراق متهم می‌کردند و در مواضع مضحک خواستار حل و فصل مسئله گسترش گروهک خونریز و وحشی داعش در منطقه با دیپلماسی و مذاکره بودند!
از نسخه‌پیچی برای مذاکره با داعش
تا یقه‌درانی برای جنگ با طالبان!
برای مثال یکی از چهره‌های رادیکال جریان اصلاحات آبان 95 در گفت‌وگو با مجله روبه‌رو خواستار مذاکره با داعش شده مدعی بود نمی‌توان به ‌طریق نظامی بر داعش غلبه کرد بلکه باید اسد با آنها به مذاکره بنشیند: «مثل برجام رفتار کنیم، با قدرت‌ها بنشینیم و به توافق برسیم که این داستان، فاتح نظامی ‌ندارد. اسد نمی‌تواند مخالفان مسلح خود را نابود کند. آنها نیز نمی‌توانند اسد را به‌زیر بکشند، پس باید مذاکره کنند که چگونه می‌توانند به توافقی برسند که حداقل خواست‌های همه را پوشش دهد... داعش یک فکر و گرایش است و حالاحالاها خواهد بود...».
و یا غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب اصلاح‌طلب کارگزاران نیز از دیگر چهره‌های اصلاح‌طلب بود خواستار توقف حضور نیروهای نظامی ایران در سوریه و مذاکره با داعش شده بود! او در سخنرانی در اصفهان در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 گفته بود «آقاجان، ما هم دلمان می‌خواهد در سوریه و لبنان و یمن و همه اینجا صلح برقرار شود، دفاع از مظلوم شود، شیعیان آن‌جا تقویت بشوند ولی، آیا این کار فقط با پول دادن و اسلحه خریدن و کشتن و زدن اینها حاصل می‌شود؟ این دولت با غیرت دینی می‌گوید که «بذارید ما از توان دیپلماسی برای حل مسائل منطقه استفاده کنیم». توان دیپلماسی بزرگان دیپلماسی که شش تا ابرقدرت را جلوی خودش بنشاند و بزرگ‌ترین مسئله تحریم که شورای امنیت بوده را حل بکنه می‌تواند با توان دیپلماسی بیاید این مسائل را حل کند. مگر ما این جوان‌های عزیز را از سر راه آوردیم همین‌طوری بفرستیم تا شهید شوند. ما دلمان می‌سوزه که جوان‌هایمان چرا باید شهید بشوند. چرا مردم باید کشته بشوند».
همه این مخالفت‌ها در حالی بود که داعش علناً ایران را تهدید می‌کرد و می‌گفت به‌زودی به ایران می‌رسیم و خون شیعه را مباح اعلام می‌کردند. حتی چندین‌بار حملات تروریستی درایران انجام دادند. حمله به مجلس، به حرم امام و رژه اهواز در ۳۱ شهریور بیش از صد شهید در پی داشت!‏ حالا چه شده که ایران را به مداخله نظامی در افغانستان دعوت می‌کنند؟ و چرا در
20 سال گذشته که این کشور و مردم مظلومش تحت اشغال آمریکا و کشورهای اروپایی بودند، خبری از یک نوشته یا ابراز همدردی با مظلومین افغانستانی در این طیف نبود؟!
نکته دیگر اینکه اگر برخی سران طالبان با فرستادگان آمریکا فالوده می‌خورند و برنامه می‌ریزند، مدعیان اعتدال و اصلاحات در ایران هم نقش مشابهی را بازی می‌کنند. بنابراین وقتی احمق‌های درجه یک آمریکایی، برای درگیر کردن ایران در افغانستان و جنگ مذهبی بی‌سرانجام نقشه می‌کشند، بلافاصله غربگراها در ایران برخلاف رویه همیشگی، غیرتی می‌شوند و از لزوم جنگ با طالبان دم می‌زنند!
غربگرایان باید پاسخ دهند اگر جنگ را - حتی در موقعیت دفاعی- تخطئه می‌کنند، حالا چرا طرفدار ورود جمهوری اسلامی به خاک افغانستان و جنگ با طالبان شده‌اند؟
تقلا برای تکمیل پازل آمریکا علیه ایران
در افغانستان، چرا؟!
نکته بسیار مهم دیگر اینکه افغانستان تله‌ای بود که آمریکا برای شوروی چید؛ سپس حماقت کرد و خود هم در آن پا گذاشت و هزینه‌های گزاف از جمله چند هزار کشته داد. برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر، زمانی که گروهی از جهادیون (طالبان بعدی) را در افغانستان علیه شوروی به خدمت گرفتند، گفت «ما این فرصت را داریم که به روس‌‌ها، جنگ ویتنام‌شان را عرضه کنیم. برای ده سال، مسکو مجبور بود در جنگی وارد شود که توانایی پیشبرد آن را نداشت و به فروپاشی انجامید».
جو بایدن هم چند روز قبل گفت: «ما ٢٠ سال است روزانه ٣٠٠ میلیون دلار در افغانستان هزینه می‌کنیم و نمی‌توانستیم به این هدر دادن ادامه دهیم. دنیا در حال تغییر و تحول است. ما درگیر رقابت جدی با چین و روسیه و حمله سایبری و اشاعه هسته‌ای (ایران) هستیم... چین و روسیه آرزو دارند که آمریکا ده سال دیگر در افغانستان گرفتار شود».
عقده ناگشوده آمریکا این است که ایران، خبط شوروی و آمریکا را در افغانستان تکرار کند و مثلا روزانه ٣٠٠ میلیون دلار (۹ میلیارد دلار در ماه/ ۱۰۸ میلیارد دلار در سال!) هزینه کند و این البته، غیر از خسارت‌های مستقیم جنگ است.
حالا جماعت همیشه سایه‌نشین و هوچی علیه دفاع از امنیت ملی، ناگهان «جنگ‌سالار» شده‌اند و می‌گویند چرا ایران به جنگ با طالبان نمی‌رود؟! اما نه داوطلب می‌شوند برای جنگیدن، و نه درباره دورنمای درگیری کذایی (و راه افتادن جنگ شیعه و سنی) که مطلوب آمریکاست توضیح می‌دهند.
رویکرد ایران درباره افغانستان؛
«روشن و حکیمانه»
بنابر آنچه گفته شد فضاسازی‌های این روزهای بعضی اصلاح‌طلبان به ‌اعتبار تناقض‌ها و تصمیمات بسیار غیراصولی و عجیب آنها در گذشته محلی از اعراب ندارد و تجربه نشان داده است نباید با طناب این گروه کشور را به قعر چاه فرستاد، بلکه بهترین راه همانا عقلانیت انقلابی است که در مواضع مسئولان عالی نظام از جمله رهبر معظم انقلاب و همچنین آیت‌الله رئیسی، رئیس‌جمهور مطرح شد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران ششم شهریور ماه در دیدار با رئیس‌جمهور و اعضای دولت جدید با اشاره به خروج فضاحت‌بار آمریکایی‌ها و انتقال همکاران افغانستانی آنها به مناطق دارای وضعیتی بدتر از افغانستان، در خصوص موضع جمهوری اسلامی ایران، تأکید کردند: جمهوری اسلامی در همه احوال طرفدار ملت مظلوم و مسلمان افغانستان است و روابط ما با دولت‌ها، به روابط و رفتار آنها با ایران بستگی دارد.
آیت‌الله رئیسی نیز در اولین مصاحبه تلویزیونی خود در قامت رئیس‌جمهور اسلامی ایران در کنار موضوعات مختلف داخلی، در مهمترین فراز بحث سیاست خارجی دولت خود به وضعیت کشور همسایه - افغانستان - اشاره و به شکل روشنی، تاکید کرد که ایران علاقمند به استقرار دولتی در افغانستان است که برخاسته از رأی مردم افغانستان باشد. آیت‌الله رئیسی همچنین به کشورهای دیگر نیز توصیه کرد بجای مداخله در امور افغانستان اجازه دهند که مردم افغانستان خودشان برای آینده این کشور تصمیم بگیرند.
رویکرد ایران درباره افغانستان، روشن و حکیمانه است، مخالفت با دخالت بیگانگان و حمایت از تشکیل دولت ملی بر اساس رای همه اقوام و مذاهب و محترم شمردن همه حقوق همه در این کشور.
جمهوری اسلامی ایران، در عراق هم از همین رویکرد حمایت کرد و اشغالگران را در بن‌بست گذاشت. وقتی هم که جنگ نیابتی تروریست‌ها راه افتاد، ایران مستقیما درگیر نشد، بلکه عمده کمک‌های کشورمان، مستشاری و در جهت بسیج ظرفیت‌های دفاع مردمی بود؛ ایران همین کار را در لبنان و سوریه و فلسطین هم انجام داده است. البته افغانستان از لحاظ ترکیب جمعیتی و قومی و مذهبی، تفاوت‌های مهمی با عراق و حتی سوریه دارد. به هر حال آنچه در این میان جای تامل و تعجب دارد این است که چرا جماعتی که پرچم هویتی آنها «نه غزه، نه لبنان» بوده و هست، ناگهان خواستار مداخله خارجی ایران در افغانستان شده‌اند؟ البته این نکته هم در جای خود مهم است که این جماعت اندک اما پرسروصدا سعی دارند با فضاسازی و هیاهو خود را نماینده افکار عمومی جا زده و مثل همیشه نوعی دوگانگی را رقم بزنند.