روزنامه ایران
1400/06/20
امسال دور دفتر قلم نکشیدیم
محمد معصومیانگزارش نویس
صدای همهمه بچهها را میشود در دالانهای راسته بینالحرمین بازار بزرگ تهران شنید، البته هنوز آنقدر زیاد نیست که لوازم التحریرفروشان خسته از دو سال رکود را سر شوق بیاورد. با خبر بازگشایی مدارس در سال تحصیلی جدید، انگار خون تازهای در رگ های بازار جریان پیدا کرده است. بچهها هرچند با دودلی اما همراه خانوادهها به بازار آمدهاند؛ دفترها را زیر و رو میکنند، خودکارهای رنگی میخرند و گاهی هم بهانهگیری میکنند. صنفی که در این دو سال و با آنلاین شدن مدارس ضربه مالی سنگینی خورده، حالا چشمانش به پیچهای بازار است تا ببیند مشتریهای پرسروصدایش کی از راه میرسند.
موسی فرزانیان رئیس اتحادیه لوازم التحریر و لوازم مهندسی به تازگی از خطر ورشکستگی صنعت لوازم التحریر با کاهش 70 درصدی فروش آن گفته است و باید دید آیا بازگشایی مدارس میتواند کمکی به بهبود این وضعیت کند یا خیر؟ صنعتی که در سالهای پیش از کرونا روزگار شیرینی داشت. خاطرهای که علی آقا نوشت افزار فروش سر پیچ بازار آن را این طور توصیف میکند: «آقا جا نبود راه بروید، این موقعها آنقدر شلوغ و درهم برهم میشد که بیا و ببین. الان دو سال است خبری نیست. اینجا که الان شما با خیال راحت ایستادهای جا برای سوزن انداختن هم نبود.» این تعاریفی است که هر کاسب بازار با نقلی منحصر بفرد آن را بازگو میکند اما اصل مسأله در همه تعاریف یکی است؛ 2 سال رکود و کم رونق شدن کاسبی که روزگاری طلایی بود.
از راهروهای کناری مسجد امام خمینی که به سمت بازار لوازم التحریر میروم چشمم به چند نایلون پر از دفتر و خودکار در دست کودکانی همراه خانواده میافتد، کم اما امیدوارکننده است. داخل راهروهای بازار اندکی شلوغی به چشم میخورد. جمعیتی که دکانداران را به دو دسته تقسیم کرده؛ آنهایی که همان ابتدا میگویند کمی رونق ایجاد شده و آنان که بعد از کمی غرولند میگویند از یکی دو هفته پیش بازار اندکی رنگ مشتری به خود دیده است. غفار که قدیمی بازار است بعد از فروش دو تا دفتر 100 برگ میگوید: «گفتهاند مدارس باز میشود و بازار هم کمی تکان خورده اما آخر چه جوری؟ الان شما بچه داشته باشی میفرستی برود مدرسه و مریض شود و همه خانواده را مبتلا کند؟ مگر اینکه 100 میلیون دوز واکسن تزریق کنند که بشود این کار را کرد.»
او از کسادی بازار در این دو سال میگوید و اینکه پیک رونق این مشاغل بیشتر از تیر تا مهر است: «صنف فصلی همینجوری در طول سال درحال ضرر است دیگر چه برسد به اینکه وضعیت بیماری و همهگیری هم پیش بیاید. مثلاً در طول سال آمدند چند تا خودکار بخرند بالاخره پشت لپ تاپ هم خودکار، مداد و دفتر میخواهند اما بچه تا مدرسه نرود که فایده ندارد. میرود دست همکلاسی یک خودکار اکلیلی میبیند و پدر و مادرش را مجبور میکند که برای او هم بخرند. سود برای ما آن خریدهاست.» خودش هم از حرفش خندهاش میگیرد و ادامه میدهد: «ولی ضرر اصلی را مقنعه فروش و کیف و کفش فروش و لباس فرم فروش کردهاند، یک زنجیره شغلی که تعطیلی مدارس بدجور به آنها ضربه زد.»
مغازه بغلی غفار پسر جوانی است که سؤالی نپرسیده، شکر خدا میکند و معتقد است اگر شکر نکند همین روزی را هم از دست میدهد: «آدمها باورهایشان را از دست دادهاند، یادشان رفته باید همیشه شاکر باشند.» همین طور که انرژی مثبتش را در بازار پخش میکند چشمان برافروخته مغازه دار کناری دیدنی است: «اگر میخواهی خبر کذب بنویسی بگو بازار عالی است اما راستش این خبرها نیست. بله بازار یک تکانی خورده اما این تعداد مشتری کجا و بازار دو سه سال پیش کجا؟» یکی از دو زن که مشغول قیمت گرفتن دفتر مشق است با خنده میگوید: «ما ایرانیها اصلاً مثبت اندیشی بلد نیستیم.» او و همراهش از طرف خیریهای برای خرید لوازم التحریر به بازار آمدهاند: «اگر خدا بخواهد میفرستیم برای سیستان و بلوچستان، بچههای آنجا خیلی احتیاج دارند.»
آقای سلطانی اما از صحنههای غمانگیزی میگوید که بعد از دیدنش توان ایستادن در مغازه را ندارد: «قدرت خرید پایین آمده. مردم با شنیدن خبر بازگشایی مدارس آمدهاند برای خرید، اما قیمتها آنقدر بالاست که کار را برای آنها سخت میکند. مداد رنگی 12 رنگ فابر کستل شده 60 هزار تومان، مداد رنگی چینی 20 هزار تومان، بارها پیش آمده پدر و مادری با بچه وارد مغازه شدهاند و خواستهاند مارک ارزانتری به آنها بدهم. حق هم دارند همه چیز خیلی گران شده. الان این دفترها را نگاه کنید که هیچ طرح و رنگی ندارد، بیشتر پدر و مادرها از اینها میخرند چون توان مالی خرید دفترهای رنگی و مدل دار را ندارند. قیمت یک بسته کاغذ آ.چهار از 13هزار تومان بعد از کرونا شده 65هزار تومان؛ دیگر شما خودت حساب کن.»
زنی که حسابی مشغول چک و چانه زدن با صاحب مغازه است نشان میدهد که حسابی قیمت زیر و بم بازار را درآورده. بعد از خریدش سر حرف را باز میکنم و او میگوید حتی اگر مدارس باز شود هم شاید فرزندش را برای کلاس حضوری نفرستد: «همسرم گفته تا بچهها واکسینه نشوند نمیگذارد بروند مدرسه. این خریدی هم که الان میکنم بالاخره برای این است که پشت لپ تاپ هم بچه به دفتر و خودکار نیاز دارد. نمیشود که روی پوست بنویسد. اندازه نیازش برای او میخرم چون لوازمی که پارسال خریدم تمام شده.»
آقای سلیمی هم از تکانههای کوچک بازار میگوید که البته از روزهای اوج فاصله چشمگیری دارد: «آقا! زمانی بود که خیریه میآمد 50 میلیون خرید میکرد و میرفت الان خیریهها هم پول ندارند. خرید دو تا دفتر یا پنج تا خودکار مردم که سودی تهش نمیماند.» او امیدوار است که مدارس باز شود و بچهها سر کلاس برگردند تا شاید در چند هفته آینده بازار پر رونقتری را شاهد باشد.
در راه برگشت، جا به جا پر از دستفروشهای لوازم التحریر است؛ دستفروشانی که بنا به مقتضیات زمان شغل عوض میکنند. یکی از آنها صمد است که کنار چند چرخ دستی پر از دفتر و خودکار و مداد ایستاده است و قیمتهایش چند هزار تومانی پایینتر از مغازهداران است: «دفترها دولتی است، لوازم التحریر دولتی است.» اینها جملاتی است که او هرچند دقیقه فریاد میزند: «بازار چنگی به دل نمیزند الان ما دفتر 100 برگ میفروشیم 12 هزار تومان و 2 تا 50 برگ را 15 هزار میدهیم که کمی پایینتر از قیمت مغازه داران است.» او که الان دو هفته است این کار را شروع کرده، پیش از این شلوار با الیاف گیاهی میفروخته و قرار است برای دو ماه دیگر فروشنده محصول دیگری باشد: «دیگر کار ما هم اینجوری است. از همین سه تا چرخ، سه تا خانواده نان میخورند. بازار هم دیگر مثل سابق نیست، همین مغازه دارانی که روزی 5 میلیون دخل کردند بعد از شیوع کرونا روزی یک میلیون هم به زور دخل دارند، ما که جای خود داریم.» او هم امیدوار است مدارس باز شود.
در راه برگشت به کودکانی نگاه میکنم که با چرخ دستی میان مردم ویراژ میدهند، راستی بازگشایی مدارس برای آنها چه معنایی دارد؟
سایر اخبار این روزنامه
پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به حضرت آیتالله مکارم شیرازی
رایزنی های منطقه ای و برجامی وزیرخارجه
واکسیناسیون بیوقفه
چهره به چهره با کارگران
سرکشی اژه ای از زندان دماوند
دانشآموزان در انتظار مهر
نیازمند پشتوانه علمی حوزههای علمیه هستیم
امسال دور دفتر قلم نکشیدیم
تحول در فناوری اطلاعات با همگرایی سه قوه ممکن می شود
تورم چین به زیر یک درصد رسید
فهیمه نعمتاللهی: خوشحالم که این تابو را شکستم
خانه خاطرات انقلاب در همدان مرمت شد