همیشه انقلابی

جواد نوائیان رودسری – دیروز حاج حیدر رحیم‌پور ازغدی دار فانی را وداع گفت؛ او که به تعبیر بعضی از پژوهشگران تاریخ، نفر چهارم در مدیریت مبارزات برای پیروزی انقلاب اسلامی در مشهد بود؛ مبارزی که سری پرشور داشت و تا واپسین لحظات عمر، دست از اعتقادات و باورهایش نکشید؛ بنده مصلحت نبود و با رُک‌گویی خاص خودش، به پیکار تزویر و کج‌روی می‌رفت. حاج حیدر، در نُهُمین دهه عُمرش، الهام‌بخش جریان‌های عدالت‌خواهی جوانان طلبه و دانشجویی بود که عموماً در دهه دوم و سوم زندگی‌شان به سر می‌بردند. یار دیرین رهبر انقلاب، در طول زندگی خود با بزرگان بسیاری محشور بود و خانه‌اش، یکی از پایگاه‌های تفکرات انقلابی در شمال‌شرق کشور به حساب می‌آمد. او از همان زمان که به کسوت طلبگی درآمد و با علامه محمدرضا حکیمی همدرس و هم‌بحث شد، تشنه عدالت و استقرار دیانت در جامعه بود؛ چه آن زمان که به عنوان یک طلبه، به دفاع از ملی شدن صنعت نفت پرداخت و چه هنگامی که در بحبوحه انقلاب اسلامی، قلم به دست گرفت و در روزنامه خراسان به نوشتن مشغول شد. آن‌چه بیش از همه در شخصیت حاج‌حیدر به چشم می‌آمد، شجاعتی کم‌نظیر بود که باید آن را برخاسته از ایمان او بدانیم؛ با هیچ‌کس بر سر اصول، شوخی نداشت و از خجالت مغالطه‌گران و کسانی که می‌خواستند با سفسطه، جریان بحث را به نفع خود تغییر و ارزش‌ها را وارونه جلوه دهند، درمی‌آمد؛ مرور زندگی او، در واقع مرور تاریخ مبارزه و انقلابی‌گری در ایران معاصر و به‌خصوص شهر مشهد است. جوان عدالت‌خواه حاج حیدر در سال 1311ش به دنیا آمد؛ در شهر مشهد. اصالتاً اهل روستای ازغد بود، روستایی کوهستانی و مصفّا در جنوب غربی مشهد و از توابع طرقبه. تا ششم ابتدایی در مدارس جدید درس خواند و بعد، پدرش حاج‏محمدعلی رحیم‌پور که عشق و علاقه فرزند را به فراگیری علوم دینی می‌دید، حاج‌حیدر را راهی مدرسه علمیه کرد. از همان زمان اهل ورزش هم بود و در تشک کشتی کسی حریفش نمی‌شد. مقدمات را که فراگرفت، رفقای خوبی پیدا کرد؛ یک نمونه‌اش علامه محمدرضا حکیمی؛ حاج‌حیدر سه سالی از او بزرگ‌تر بود. بعد از جلسات درس ادبیات عرب در مدرسه «میرزا جعفر»، می‌نشستند و با هم مباحثه می‌کردند و در همان حال، خیالشان پرمی‌کشید به سوی افکار انقلابی؛ هر کدامشان می‌خواستند که در آینده تبدیل به عالمی عدالت‌خواه شوند و سرنوشت هر دوی آن‌ها را به این وادی کشاند؛ یکی در عرصه فکر و دیگری در عرصه عمل. حاج‌حیدر دوست‌هایش را بر مبنای همان تفکر عدالت‌خواهی برمی‌گزید؛ آدم‌هایی را دوست داشت که اهل صراحت باشند و حقیقت را فدای مصلحت نکنند؛ آشنایی‌اش با آیت‌ا‌... خامنه‌ای بر سر همین مباحث شکل گرفت. حاج‌حیدر جوانی 25 ساله   و آیت ا... خامنه ای طلبه‌ای 18 ساله بودند. خیلی زود این رفاقت ریشه‌دار و پایدار شد؛ آن‌قدر که در سال‌های بعد از انقلاب، در سال یکی و دوباری با یکدیگر دیدار می‌کردند؛ حتی زمانی که حاج‌حیدر به دلیل بیماری در خانه افتاده بود، رهبر انقلاب شخصاً به دیدار او رفتند. طعم خوش مبارزه ذهن حقیقت‌جو و عدالت‌خواه حاج‌حیدر او را به عرصه فعالیت‌های سیاسی هم کشاند؛ 18 ساله بود که با آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت، از طرفداران نهضت شد؛ از آن جوانانی که در تمام میتینگ‌های هواداران ملی شدن صنعت نفت، شرکت و اعلامیه‌های دکترمصدق و آیت‏ا... کاشانی را بین مردم پخش می‌کرد. کمتر محفلی بود که در آن حاضر نشود؛ اصلاً عاشق چنین مکان‌هایی بود؛ جاهایی که در آن‌ها، مباحثه‌های سیاسی، تاریخی و فرهنگی شکل می‌گرفت و کج‌روی‌ها را به چالش می‌کشید؛ به جلسات استاد محمدتقی شریعتی می‌رفت، به محافل قرآنی حاجی عابدزاده که آن روزها طعم سیاسی داشت، سر می‌زد و حتی از خیر میتینگ‌های احزاب غیرمذهبی نمی‌گذشت؛ همه جا می‌رفت تا بهتر و بیشتر بداند. همان روزها بود که با دکتر علی شریعتی دوست شد و این دوستی تا پایان عمر دکتر برقرار ماند؛ اصلا خانه حاج‌حیدر، یکی از پاتوق‌های دکتر علی شریعتی بود؛ خانه‌ای که کانون برگزاری جلسات خاص می‌شد. خیلی‌ها می‌آمدند؛ آیت‌ا... خامنه‌ای هم گاهی در مجلس شرکت می‌کردند و بحث‌های اعتقادی، سیاسی، فرهنگی و... راه می‌افتاد. حاج‌حیدر یک‌بار در گفت‌وگویی با خبرگزاری تسنیم گفته‌بود: «آقای خامنه‌ای از شریعتی نقد می‌کردند، چون فقیه بودند و حق هم داشتند که نقد کنند چون اطلاعات فقهی و دینی شریعتی کافی نبود و لازم بود که آقای خامنه‌ای ایشان را نقد کنند. من هم به آقای شریعتی نقد می‌کردم.» اما این نقدها، مانع تداوم رفاقت 20 ساله آن‌ها نشد. صراحت بیان و درک بالای حاج‌حیدر از وقایع دوران، باعث شده‌بود که رهبرانقلاب، علاقه فراوانی به مصاحبت وی داشته باشند. او ضمن بیان یک خاطره از روزهای جنگ تحمیلی و مسافرتش به تهران، می‌گوید: «یادم هست یک‌بار گفتند آقای خامنه‌ای از جبهه آمده‌است. من نزد ایشان رفتم. گفتند ایشان به دبیرستان علوی رفته است. به آن‏جا رفتم. نگهبان جلوی در گفت، آقای خامنه‌ای گفته‌اند: اگر از دفترم هم تماس گرفتند، من را تا چهار بیدار نکنید، چون 48 ساعت است که نخوابیده‌ام. گفتم: به ایشان سلام برسانید. یک‌باره دیدم آقای خامنه‌ای از پشت شیشه گفتند: بگویید حیدرآقا بیاید داخل. آقای خامنه‌ای به من گفت: درست است که خیلی خسته هستم، ولی دوست دارم با شما قدری حرف بزنیم. از بی‌کفایتی‌های بنی‌صدر در جبهه صحبت کردند.» حاج حیدر ، حلقه ارتباطی بین انقلابیون اگر قرار باشد درباره مهم‌ترین فراز زندگی حاج‌حیدر حرفی بزنیم، بی‌تردید فعالیت‌های وی در عصر انقلاب، در رتبه نخست قرار می‌گیرد. او نه فقط خودش، بلکه تمام خانواده‌اش را وقف انقلاب کرده بود. همسرش، خانم فاطمه فکور یحیایی در زمره بانوان انقلابی مشهد و از برپاکنندگان راهپیمایی 17 دی 1356 بود که برخی آن را نقطه شروع و آغاز انقلاب اسلامی ایران می‌دانند. خانه حاج‌حیدر در مشهد، کانون تکثیر و انتشار اعلامیه‌های امام(ره) بود؛ اصلا یک‌ سر هر ماجرایی که حول وقایع جریان اصیل انقلاب در مشهد شکل می‌گرفت، به حاج‌حیدر می‌رسید. در همین سال‌ها، پیوندش با آیت‌ا... خامنه‌ای بیشتر شد؛ حاج‌حیدر به تمام معنی کلمه، بازوی اجرایی انقلابیون در مشهد بود. او رهبر انقلاب را فقیه و مجتهدی آگاه به زمانه می‌دانست؛ یک‌بار در گفت‌وگویی تصریح کرد: «[آقای خامنه‌ای] خیلی قوی‌تر از این هستند که شما تصور می‌کنید. هر کسی بود نمی‌توانست در این مدت با این همه مشکل و دشمن، این انقلاب را نگه دارد.» علاقه او به رهبر انقلاب باعث شد که با آغاز فعالیت مسجد کرامت، در چهارراه نادری و حضور رهبر انقلاب به عنوان هدایتگر انقلاب مشهد در آن، حاج‌حیدر نیز به جمع نیروهای مسجد بپیوندد و در سازمان‏دهی فعالیت‌ها حضور پیدا کند. خودش یک‌بار نقل می‌کرد که در جریان تشییع پیکر مرحوم کافی، در مردادماه سال 1357، او و یکی دو نفر از دوستانش، در برپایی تجمع اعتراضی صحن نو(آزادی فعلی) نقش داشتند؛ برنامه‌ای که در آن برای نخستین‌بار در مشهد، فریاد «مرگ بر شاه» سر داده شد. حاج‌حیدر در این زمان، به دلیل سابقه حوزوی و ارتباطش با بازار، توانست حلقه ارتباطی را میان انقلابیون و قشر سنتی مشهد ایجاد کند و نقش مهمی در ایجاد تفاهم میان آن‌ها در مسیر پیروزی انقلاب اسلامی داشته‌باشد. مردی که انقلابی ماند حاج حیدر با پیروزی انقلاب اسلامی، هیچ عنوان و پستی را قبول نکرد؛ دوست نداشت با ایجاد وابستگی، ناچار به اتخاذ رویکرد محافظه‌کارانه شود. به همین دلیل، مناصبی مانند دادستانی و قضاوت را نپذیرفت و ترجیح داد به همان شغل باغداری و کشاورزی‌اش مشغول باشد و از همان راه امرار معاش کند، اما در عوض، به عنوان یک انقلابی در جامعه باقی بماند. این اخلاق دوران طلبگی‌اش هم بود؛ او در تمام عمر از شهریه حوزه علمیه استفاده نکرد. در روزهای پربحران بعد از پیروزی انقلاب، حاج‌حیدر حضوری گسترده و مؤثر در فعالیت‌های نیروهای انقلابی و متدین مشهد داشت. از اردیبهشت ماه سال 1359، یادداشت‌های او و همفکرانش در روزنامه خراسان منتشر می‌شد؛ یادداشت‌هایی که عموماً در پاسخ به ادعاهای گروهک‌ها یا برای تنویر افکار عمومی نسبت به آرمان‌های انقلاب به رشته تحریر درمی‌آمد. با آغاز جنگ تحمیلی، حاج‌حیدر در زمینه کمک به جبهه‌ها و تأمین تدارکات، به شدت فعال شد؛ در حالی که همزمان، سه پسرش در جبهه‌ها حضور داشتند و یکی از آن‌ها، شهید حمید رحیم‌پور ازغدی در عملیات کربلای چهار، به فیض شهادت نائل شد. او در دهه‌های بعد، همچنان به عنوان یک منتقد دلسوز باقی ماند و از اواخر دهه 1370، به عنوان راهنما و مشوق طلاب و دانشجویان جوان برای شکل دادن به جریانی عدالت‌خواهانه و مطالبه‌گر، به ایفای نقش پرداخت. در واقع باید حاج‌حیدر را پشتیبان جوانانی بدانیم که برای سامان دادن به رویکرد انقلابی‌شان، به الگویی حی و حاضر نیاز داشتند؛ حاج‌حیدر پدر معنوی این جریان شد.