نفی جريان اصلاحات توسعه نارضايتی‌ها را متوقف نمی‌كند

عکس: آرمان‌ملی / فاطمه فتاحی/آرمان ملی- احسان انصاری: جریان اصلاحات برای ادامه مسیر خود و تجدید نظر در رویکردهای اشتباه نیاز به آسیب شناسی دارد. این در حالی است که اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری1400 علی رغم شرایط یک طرفه و ناعادلانه ای که وجود داشت موفق به اتخاذ تصمیم های به هنگام و کلیدی نشدند. به همین دلیل فردای انتخابات ریاست جمهورس سال1400 باید آغاز یک تحول بنیادین در رویکردها و سازوکارهای جریان اصلاحات باشد. اگر جریان اصلاحات قصد دارد همچنان به عنوان یک جریان موثر، تفکر ساز و جریان ساز در سطح ملی نقش آفرینی کند چاره ای به جز بازنگری در برخی رویکردها و استراتژی‌های گذشته خود ندارد.«آرمان ملی» برای آسیب شناسی وضعیت جریان اصلاحات و شرایط آینده کشور با دکتر مرتضی مبلغ فعال سیاسی اصلاح طلب گفت وگو کرده که در ادامه می‌خوانید.  آسیبب شناسی شمــا از رفتار اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال1400 چیست؟چرا با توجه به قابل پیش بینی بودن شرایط شاهد تصمیم گیری‌ها به هنگا می‌از جریان اصلاحات نبودیم؟
در انتخابات1400 اصلاح‌طلبان با دو مشکل  بیرونی و یک مشکل  درونی مواجه بودند.مشکل اول معضلات حاد اقتصادی و معیشتی و نارضایتی های گسترده حاصل از آن بود که منجر به سرخوردگی و انفعال مردم و بی اثر انگاشتن رأی خود شده بود. مردم به این احساس رسیده بودند که جریان هایی در کشور اجازه ن می‌دهند رأی آنها به نتیجه مطلوب خود برسد.مشکل دوم هم محدودیت ‌های بی رحمانه ای بود حاکمیت و شورای نگهبان به اصلاح‌طلبان تحمیل  می‌کرد.از ماه‌های قبل از انتخابات هر حرکتی از سوی اصلاح‌طلبان برای به میدان آوردن چهره ‌های رأی آور و مورد اعتماد مردم را به انحاءمختلف خنثی  می‌کردند.در انتخابات نیز به نحو بی‌سابقه و مفتضحانه‌هایی صحنه آرایی کردند و حتی اجازه حضور یک چهره حداقلی از نامزدهای جبهه اصلاح‌طلبان را ندادند. به همین دلیل امکان تصمیم گیری به هنگام از اصلاح‌طلبان سلب شده بود. مشکل اساسی درونی نیز به اختلاف نظری باز  می‌گشت که در این شرایط عسرت و سختی گریبانگیر اصلاح‌طلبان شد. این سخن به این معناست که نحوه مواجهه آنها با صندوق رأی با چالش هایی همراه بود. مصوبات جبهه اصلاحات از پیش نحوه ورود به انتخابات و  نامزدها را مشخص کرده بوداما به دلیل محدودیت‌هایی که از طرف حاکمیت اعمال شد هیچ کدام محقق نشد. در عین حال اختلاف جدی در جبهه و بیرون از جبهه بروز کرد مبنی بر اعلام نامزد انتخاباتی از بین نامزد‌های مورد نظر شورای نگهبان و یا نداشتن نامزد انتخاباتی. این اختلافات نیز مشکلاتی در روند اجماع سازی موفق اصلاح‌طلبان ایجاد کرد.
 شما از نارضایتی ‌های گسترده مردم صحبت کردید. مگر مشکلات اقتصادی در دولت روحانی که منتسب به اصلاح‌طلبان بود رخ نداد؟
بله؛اما دلایل بروز مشکلات متنوع بود که بخشی از آن به دولت و ناکارآمدی‌ها و ناتوانی ‌های دولت باز  می‌گشت. دلایل عمده تر و گسترده تر از بیرون بردولت تحمیل شده بود. به عنوان مثال برخی سیاست‌ها و رویکردهای اشتباه و مشکل ساز در عرصه داخلی،خارجی، اقتصادی و فرهنگی که در حاکمیت دنبال  می‌شد آثار زیان بار آن الزامأ بر دولت هم تحمیل  می‌شد. عملکرد و دخالت دستگاه‌های موازی در کار دولت که بخش عمده ای از اقتصاد کشور نیز دراختیار آنهاست،سیاه نمایی گسترده صداوسیما و دستگاه ‌های تبلیغاتی عظیم مخالف دولت و از همه مهم تر خارج شدن غیرقابل پیش بینی ترامپ از برجام و بازگشت تحریم‌ها وبروز پدیده خانمان سوز کرونا از جمله چالش ‌های پیش روی دولت روحانی بود.این مسائل همه در بروز شرایط ناگوار موثر بود اما اتفاق ناجوانمردانه‌ای که رخ داد آن بود که رقبا و مخالفان دولت با امکانات عظیم عملیاتی و رسانه ای تلاش کردند همه مشکلات را در افکار عمو می‌متوجه  دولت روحانی  کنند و آنها را در بدترین وضعیت در منظر افکار عمو می‌قرار بدهند.این امر به اصلاح‌طلبان در افکار عمو می‌آسیب جدی وارد کرد. مردم رئیس جمهور و دولت را به نحوی منتسب به اصلاح‌طلبان  می‌دانستند. به‌عنوان یکی از ده‌ها نمونه می‌توان به موضوع مهم واکسن کرونا که علاوه براینکه بر اقتصاد و معیشت با جان مردم نیز سرو کار داشت اشاره کرد. در شرایط کنونی این موضوع روشن شده است که چه دست‌ها و دستگاه هایی و با چه انگیزه هایی با استدلال تولید فوری واکسن داخلی در عملیات وارد کردن گسترده واکسن از خارج مشکل ایجاد کرده اند وبه همین دلیل فاجعه پیک پنجم کرونا در کشور آفریده شد. اگر چه در شرایط کنونی که مخالفان دولت روحانی به قدرت رسیده اند به شکل دیگری عمل  می‌کنند هرچند  بدون پاسخگویی نسبت به از دست رفتن جان بسیاری از انسان‌ها این اتفاقات صورت گرفته است.


 نوع چینش و ترکیب جبهه اصلاح‌طلبان که تصمیم گیرنده نهایی در انتخابات بود متناسب با شرایط کشور بود؟آیا این ترکیب  می‌تواند در آینده نیز وجود داشته باشد؟
 نهاد اجماع ساز اصلاح‌طلبان موثر و موفق بوده و در هر دوره اصلاحاتی در آن به وجود آمده است.در دوره اخیر نیز به نظرم ترکیب مناسب تر و بهتری در جبهه ایجاد شد و نیروهای موثر و توانمندی به آن اضافه شدند. با این وجود برای آینده و سازو کار اجماع سازی اصلاح‌طلبان باید منتظر بررسی‌ها و آسیب شناسی باشیم  که در حال انجام است تا با توجه به شرایـــط جدیــد در سپهر سیاســی کشـــور و روند تحولات و نتایج بررسی‌ها و آسیب شناسی‌ها تصمیم لازم گرفته شود.
 چه نقدهایی به عملکرد جبهه اصلاحات وارد  می‌دانید؟
مهم‌تــرین نقـــد آن اســت که توانستند در موضــوع انتخابات به اجماعی برسند که عمدتأ به خاطر آن جبهه این نهاد تشکیل شده بود. اگر چه شرایط تحمیلی بسیار سخت بود اما از جبهه انتظار بود که بتواند وظیفه اصلی خود را به درستی انجام دهد که متأسفانه موفق نبود.
 اصلاح‌طلبان که پس از انتخابات1400 در بیرون از قدرت قرار دارد با چه چالش‌هایی مواجه خواهند بود؟
به دلیل شرایط سختی که امروز رقم خورده وتصلبی که حاکمیت نسبت به اصلاح‌طلبان و برخی رویکرد ‌های نادرست و بحران ساز از خود نشان  می‌دهد کار اصلاح‌طلبان روز به روز سخت تر شده است و تعداد بیشتری از اعضای جامعه به تدریج به این نتیجه می‌رسند که اصلاحات امکان پذیر نیست و این روند برای نظام و جامعه بسیار مخاطره آمیز است. زیرا تنها راه برون رفت از مشکلات و بحران‌ها پیمودن راه اصلاحات وتن دادن حاکمیت به اصلاحات است. همه به ویژه حاکمیت باید به هر شکلی شده به این باور برسند که چاره ای جز تن دادن به اصلاحات جدی و واقعی ندارند. امروز در حوزه اصلاح‌طلبی و برای تدوام اصلاحات گفتمان‌های متنوعی مطرح  می‌شود که ابعاد مختلفی از فرصت و تهدید را برای اصلاح‌طلبان فراهم کرده است.برخی گفتمان اصلاحات ساختاری را چاره ساز  می‌دانند،برخی گفتمان اصلاحات نهادی و مدنی و توانمند سازی جامعه را ضروری قلمداد  می‌کنند، برخی گفتمان توانمند‌سازی تؤامان جامعه و حاکمیت را راه حل  می‌دانند و برخی بر گفتمان تعامل و مذاکره با حاکمیت و دنبال کردن فرایند تفاهم و مصالحه برای برون رفت از مشکلات را پیشنهاد  می‌دهند. البته برخی هم به نام اصلاح‌طلبی دنبال منافع و مطامع خود هستند و شیوه ‌های خود را دنبال  می‌کنند. هر یک از گفتمان‌‌های مذکور در درون خود فرصتها و آسیب‌هایی را دارد.آسیب مهم تر آن است که هر گروه از اصلاح‌طلبان به تنهایی و بدون هماهنگی و هم افزایی بر یکی از گفتمان‌ها اصرار ورزیده و آن را دنبال کنند. مسأله مهم این است که در بین اصلاح‌طلبان و صاحب نظران گفت وگو ‌های موثر و مستمری جریان یابد تا یکی از گفتمان ‌های مذکور یا گفتمان راهگشای جدیدی در نهایت غلبه پیدا کند و یا نوعی ائتلاف و هماهنگی سازنده و هم افزا بین گفتمان ‌های مذکور با پرهیز از آسیب ‌های هر یک فراهم شود.به نظر من راه حل دوم راه درست و اساسی است زیرا هر یک از گفتمان‌های مذکور فرصت‌ها و جنبه ‌های سازنده‌ای دارد که بخشی از راه حل‌هاست.در این زمینه نکته مهم پرهیز از آسیب‌های هر یک و نیز تکروی هر دسته از اصلاح‌طلبان است که منجر به بروز اختلاف‌ها و غلبه آسیب‌ها بر فرصت‌ها می‌شود.
 آیا بیرون بودن اصلاح‌طلبان از قدرت  می‌تواند یک فرصت برای بازنگری در برخی رویکردها باشد؟
بیرون بودن اصلاح‌طلبان از قدرت هم می‌تواند فرصت باشد هم تهدید. اگر اصلاح‌طلبان از فرصت به دست آمده استفاده مطلوب و مناسب کرده و به تنظیم گفتمان‌ها و رویکردها و راهبردها و ارتقای تشکیلات و روابط سازنده با جامعه بپردازند حتمأ فرصت ‌های مناسب و امیدوارکننده‌ای برای جامعه و خود فراهم خواهند کرد. در شرایط کنونی حاکمیت و رقبای اصلاح‌طلبان دیگر بهانه چندانی برای تخریب و تهدید اصلاح‌طلبان ندارند و عملیات ناجوانمردانه تخریبی گذشته به تدریج خنثی و در عین حال متوجه خود آنها خواهد شد.این موضوع فرصت مناسبی فراهم  می‌کند تا اصلاح‌طلبان بتوانند اقدام به روشنگری و تبیین حقایق برای جامعه و حاکمیت کنند. البته انفعال و بی عملی اصلاح‌طلبان نیز منجر به آسیب ‌های بیشتر به خود آنها و جامعه خواهد شد.
 جریان اصلاحات برای بازسازی خود نیازمند چه الزامات ورویکردهایی است؟چگونه می‌توان شرایط تغییر این رویکردها را به‌وجود آورد؟
نخست اینکه باید تحلیل صحیح و واقع بینانه‌ای از شرایط کشور و تهدید‌ها و فرصت‌های موجود به دست آورد. پس از آن به ریشه یابی مشکلات و دسته بندی آنها و تعیین عوامل اصلی پرداخت. در همین راستا باید مبادرت به انسجام گفتمانی نمود و راهبردهای اصلاحی مناسب را برای مواجه با جامعه و حاکمیت و در راستای کاهش مشکلات و آلام جامعه تدوین کرد.در کنار این آنچه امروز جامعه و نظام را به صورت جدی تهدید  می‌کند توسعه نارضایتی ها،شدت یافتن خشم عمومی،اوج گرفتن خشونت‌های کلا می‌است که  می‌تواند به خشون‌‌های عملی گسترده منجر شود. بروز شکاف ‌های عمیق و روزافزون بین حاکمیت و جامعه و بین جریان ‌های رقیب  از دیگر مسائل است. اصلاح‌طلبان به نوبه خود باید در این عرصه سخت اما ضروری تلاش وافر به عمل آوردند. نخست در عرصه حاکمیت برای متوجه ساختن حاکمیت و رقبای سیاسی به مخاطرات پیش رو و متقاعد ساختن آنان به درک واقع بینانه از شرایط و تجدید نظر در رویکردها و سیاست‌های نادرست و فرصت سوز و بحران ساز اقدام کنند. دوم در عرصه جامعه برای آگاهی بخشی و هیجان زدایی از پیگیری مطالبات و ارتقای رفتارهای مدنی و غیر خشونت آمیز مبادرت ورزند. لازمه این کارها نیز ارتقا دادن ادبیات کلامی‌ به ادبیان سازنده،اعتماد ساز و همدلانه است.
 آیا جریــان اصلاحات اصلاحات در چنین شراطی تلاش  می‌کنــد از ساحت سیاسی به ساحت اجتماعی نقل مکان کــند و مسائل اجتماعی را به امر سیاسی تبدیل کند؟
این نگاه که امر سیاسی را در برابر امر اجتماعی قرار  می‌دهد و یکی را  بردیگری اولویت می‌بخشد یا به طور کلی فعالیت در یک حوزه را بر دیگری ترجیح  می‌دهد و یا برای اصلاح‌طلبان خارج شدن از امر سیاسی و وارد شدن به امر اجتماعی را تجویز  می‌کنند اصولأ نگاه درستی نیست و به نوعی آدرس اشتباه دادن است. امر سیاسی و امر اجتماعی از ضرورت ‌های جامعه و حاکمیت و کنش گران سیاسی و اجتماعی به شمار  می‌رود و مکمل و ملزوم یکدیگر هستند. غفلت از هر یک منجر به آسیب رساندن به هر دو می‌شود. احزاب،کنش گران،فعالان سیاسی و صاحب نظران باید همزمان به ارتقای امر سیاسی و امر اجتماعی و اصلاح و توانمندسازی توامان جامعه و حاکمیت توجه داشته و تلاش کنند.غفلت از حاکمیت و نحوه عمل آن باعث تشدید اشتباهات و اغراق آن وآسیب رساندن بیشتر به جامعه می‌شود. غفلت از امر اجتماعی نیز منجر به تشدید ناهنجاری‌ها و افزایش شکاف ‌های اجتماعی  و ناکارآمد و ناتوان شدن حاکمیت  می‌شود.
 جریان اصلاحات چگــونه  می‌تواند از طیف سنتی و محافظه کار خود که اجازه تغییر در درون این گفتمان را ن می‌دهد و یا کمتر اجازه  می‌دهد عبور کند؟
 به نظر مـــن مشـــکل امـــروز اصلاح‌طلبان به این مسائــل بــاز نمی‌گردد.امروز همه اعم از طیف سنتی و مدرن جریان اصلاحات به دنبـــال راه حـــل و تغیـیر شرایط موجود هستند. جالب است بدانید که گاهی تندترین و آوانگاردترین پیشنهادات و راه حل‌ها توسط برخی سنتی‌ها مطرح  می‌شود و به عکس گاهی برخی راه حل و پیشنهادات محتاطانه و آرام توسط طیف مدرن جریان اصلاحات ارائه  می‌گردد. مسأله مهم اصلاح‌طلبان در شرایط کنونی ضرورت رسیدن به وفاق گفتمانی و راهبردی و عملیاتی است.
 اصلاح‌طلبان برای رهبری این جریان در آینده چه تصمی می‌خواهد گرفت؟آیا همچنان کاریزمای خات می‌نقطه اتصال طیف‌های مختلف جریان اصلاحات خواهد بود؟
جریان اصلاحات همواره به دنبال آن بوده  که براساس گفتمان و آموزه‌های اصلاحی حرکت کرده و رهبری و نحوه مدیریت خود را با سازوکارهای دموکراتیک سامان دهد. در این مسیر خات می‌و کاریزمای او نیز همواره موثر و راهگشا بوده است.آقای خاتمی ‌هرگز به دنبال استفاده از مقبولیت و کاریزمای خود برای انحصار رهبری اصلاحات در خویش نبوده است. ایشان همواره تلاش کرده و می‌کند جریان اصلاحات در مسیر ذکر شده حرکت کرده و سازوکارهای خرد جمعی و دموکراتیک در آن ارتقا پیدا کند.
 یکدست شدن قدرت چه پیامدهایی برای کشور و جریان سیاسی دارد؟آیا جریان راست می‌تواند از این فضا برای گرفتن تصمیمات سخت استفاده کند؟
 یکی از مشکلات اساسی کشور نوع نگاه و رویکردی است که بخش ‌های تندرو وراست حاکمیت و کشور نسبت به مدیریت و نحوه اداره کشور دارند.این نگاه انقباضی و توام با توهم و غیر منطبق با واقعیت‌ها و نیازهای جامعه تاکنون چالش‌ها و عقب ماندگی ‌های زیادی را برای کشور به وجود آورده است.اگر یکدست شدن قدرت منجر به تشدید و تقویت این نگاه‌ها و رویکردها شود واقعأ برای کشور فاجعه آمیز خواهد بود.با این وجود اگر کسانی که در واقع صحنه گردان این ماجراها هستند با یکدست کردن و در اختیار گرفتن تمام قدرت و راحت شدن خیالشان از رقبا تلاش کنند در رویکردها و رفتارهایشان تجدید نظر اساسی به عمل آوردند و از خیال پردازی و اعتماد به نفس غیر واقعی دست بردارند و به توصیه‌ها و هشدارهای صاحب نظران و کارشناسان واقع بین و مجرب کشور گوش فرا دهند  می‌توان امیدوار بود که فرصت مناسبی برای آنان و کشور فراهم شده است تا وارد فرایند سازنده ای از مدیریت کشور شوند. متأسفانه تاکنون که رفتارهای آنان چشم انداز روشنی را ترسیم نکرده است. تشکیل کابینه با نیروهایی که عمدتأ کم تجربه و حتی بی تجربه هستند، تجربه ‌های ناموفق دارد و پیشینه ساده انگاری و شعارزدگی در آنها محسوس است،رفتارهای نمایشی و تبلیغاتی،کوچک نمایی کاستی‌ها و مشکلات بزرگ و بزرگ نمایی کارهایی که هنوز انجام نشده و قرار است انجام دهند نمی‌تواند انسان را امیدوار کند.ما آرزو  می‌کنیم که جریان راست از فرصتی که به دست آورده اند گرچه با تضییع کامل حقوق رقبا و استفاده از رانت ‌های مختلف بوده بتواند واقع بینانه بر مشکلات فائق آیند و مشکلات را حل کند. جریان راست باید بتواند این فرصت را به دستآوردی برای خود و اصلاح امور جامعه تبدیل کنند. این در حالی است که باید این نکته را در نظر گرفت که حرک‌‌های نمایشی،رفتارهای احساسی،اعتماد به نفس غیر واقعی و شعارهای به اصطلاح انقلابی و جهادی غیر منطبق باواقعیت و اقضائات جامعه و بزرگ نمایی‌های تبلیغاتی صداوسیما و رسان‌‌های حاکمیتی  راهگشا نخواهد بود و به زودی به ضد خود تبدیل  می‌شود. مواجهه با چالش‌ها و معضلات متعددی که کشور با آن مواجه است و خود آنان نیز عمد‌ترین سهم را در پیدایش آن داشته اند نیاز به واقع بینی درک تحولات و نیازهای جامعه و تجدید نظر در رویکردها و سیاست‌ها و تعامل سازنده با جهان،آشتی و انسجام ملی، استفاده از علم و دستآوردهای علوم انسانی،استفاده از نیروهای مجرب و کارآزموده  دارد.
 چه چالـــش‌ها و فرصت هایی پیش روی دولت رئیسی  می‌بینید؟
 چالش‌های  دولت چالش‌های موجود کشور است.آنها که همه مشکلات را متوجه دولت قبلی کرده و با هزاران تبلیغ خود را منجی کشور معرفی کرده اند و وعده‌های آنچنانی داده و  می‌دهند اکنون بدون رقیب و بدون امکان فرافکنی مشکلات به دوش دیگران به شعارها و وعده هایی که داده اند عمل کنند. البته با چالش‌های جدی دیگری هم مواجه هستند که شامل رویکرد ‌های رادیکال و تند می‌شود. فرصت ‌های آنها شرایط یکدست بدون مدعی و رقیب است که به دست آورده اند. به ویژه اینکه دیگر نه بر سر راه آنها کارشکنی وجود دارد و نه دستگاه‌های موازی آنها را  دور  می‌زنند، نه مجلس لوایح آنان را نگه  می‌دارد و یا معکوس می‌کند، نه صداو سیما و رسانه ‌های قدرتمند همسو برای آنها سیاه نمای  می‌کنند و نه دستگاه قضایی برای آنها ایجاد دردسر  می‌کند. در چنین شرایطی همه این ارکان و نهادها در خدمت دولت خواهد بود.