درباره نوجوانانی که برای رضا گلزار گریه می‌کنند!

آفتاب یزد _ یگانه شوق الشعرا:این روزها در فضای مجازی کلیپی نه چندان جنجالی از گریه‌های بی‌امان نوجوانان طرفدار رضا گلزار بازیگر ایرانی پخش شده است. در این کلیپ عده‌ای از دختران بعد از مطرح شدن سوال تصور دنیای بدون محمدرضا گلزرا غرق در اشک و آه می‌شوند. این کلیپ چند دقیقه‌ای جنجال خاصی را به همراه نداشت و بسیاری از مخاطبان نسبت به آن بی‌تفاوت بودند اما جنجال اصلی جملات مطرح شده توسط نوجوانان طرفدار است.یکی از طرفداران که دختری کم سن و سال است، می‌گوید " سخت
است تصور دنیای بدون محمدرضا گلزار و اگر ایشان نباشد من هم نیستم "دختری دیگر که شاید نهایتا 15 سال سن داشته باشد درباره تصور دنیای بدون محمدرضا گلزار می‌گوید " طاقت فرسا است، اصلا نمی‌شود، دوام نمی‌آوریم، نمی‌توانیم " و با گریه ادامه می‌دهد " خیلی سخت است".یکی دیگر از طرفداران که ظاهرا از دیگر دوستانش بزرگ‌تر است، می‌گوید:" زمانی که ایشان کرونا گرفتند فقط به یک نقطه خیره می‌شدم و با خود فکر می‌کردم مگر می‌شود اصلا همچین چیزی( محمدرضا گلزار کرونا بگیرد ) و مدام به خدا می‌گفتم اگر می‌خواهی زندگی من را بگیر و زندگی من خراب شود ولی ایشان خوب شود."طرفدار پسر دیگری در این باره می‌گوید " اگر محمدرضا گلزار نباشد من در زندگی‌ام بی‌انگیزه می‌شوم."این‌ها بخشی از صحبت‌های جنجالی عده‌ای از نوجوانان جامعه ما درباره الگوی زندگی شان محمدرضا گلزار است. سنین نوجوانی و جوانی به گونه‌ای است که افراد مدام در حال هویت یابی به وسیله یافتن الگو برای زندگی خود هستند. اما متاسفانه در جامعه ما الگوی مناسبی برای نوجوانان تعریف نمی‌شود و الگو‌های مناسب در دسترس آن‌ها قرار ندارند. محمدرضا گلزار نه قهرمان ملی است و نه دانشمند و عالم و حتی سال هاست که در بازیگری کار موفقی نداشته است و صرفا به قرار گرفتن در بیلبورد‌های تبلیغاتی اکتفا کرده است ولی امروز الگوی نوجوانان کشور شده است. نوجوانانی که زندگی شان را می‌دهند تا گلزا زنده بماند. این کلیپ بیشتر از جنجالی بودن ترسناک است ترس از نوجوانان بدون الگوی مناسب که سرگردان بدون راهنما رها شده اند.زیرا نوجوانان نتوانسته‌اند الگوی‌های مناسبی را برای خود انتخاب کنند و جملاتشان بیشتر حاکی از شیفتگی است.همچنین این کلیپ باید به افراد مشهور این هشدار را بدهد که هر نوع رفتاری از جانب آن‌ها می‌تواند الگوی عده‌ای قرار بگیرد.
>استحاله شخصیتی و روانی
محمد صالح‌نشان روانشناس و استاد دانشگاه در این باره به آفتاب یزد گفت:«پیرو موضوع مطرح شده بد نیست که ابتدا نظری بر تحولات انسان در دوران نوجوانی بیندازیم. در این دوره که در روانشناسی از آن به عنوان دوران سخت و پرفشار زندگی از نظر رشد روانی یاد می‌شود و با تحولات بنیادین در سیستم بیوشیمایی مغز همراه است، آنچه که به شکلی بسیار شایع دیده می‌شود، بروز افسردگی، اضطراب و عدم کنترل بر روی هیجانات اساسی است. همچنین این دوره از نگاه صاحب نظران دوران هویت یابی و به عبارت دیگر دوره انسجام هویت در برابر سردرگمی نقش‌ها است. بدین معنا که نوجوان در صورت عبور بدون آسیب از این مرحله رشد، به انسجام و یکپارچگی در هویت و تعریف مناسب از خود و انتخاب الگویی مناسب و شایسته برای رسیدن به کمال انسانی دست می‌یابد و در صورت نبود شرایط مناسب و حمایتگرایانه روانی دچار سردرگمی در تعریف از هویت خویشتن و الگوبرداری‌های نامناسب از افرادی می‌شود که به زعم کارشناسان هیچ دستاورد علمی، هنری،اجتماعی، فرهنگی و... نداشته و صرفا به واسطه شهرت، ثروت و زیبایی‌های ظاهری توانسته‌اند گروهی از عوام را پیرامون خود جذب نمایند. نوجوانی دوره کمال گرایی است و در حقیقت زمانی که نوجوان در سایه عدم وجود الگوهای مناسب فکری و رفتاری نتواند هویت خود را در مسیر کمال مطلوبش باز تعریف نماید به ناچار به الگوهای دم دستی، عوامانه و سطحی چنگ می‌زند. این فرآیند می‌تواند تا جایی پیش برود که او را دچار وابستگی افراطی و بیمارگون نموده و به واسطه خیالپردازی‌های عمیقی که رخ می‌دهد، نوجوان تا مرز استحاله شخصیتی و روانی و به تبع آن افسردگی عمیق پیش می‌رود. »


>برنامه ریز‌های فرهنگی،آموزشی و اجتماعی؛ مقصر اصلی
محمدصالح نشان ادامه داد:«در ارتباط با ویدئو اخیر نیز همین مسئله به وضوح به چشم می‌آید. واقعیت امر این است که از این دست وابستگی‌ها و طرفداری‌های احساسی در همه جای دنیا در ارتباط با سلبریتی ها، بازیگران، خوانندگان و... به وفور دیده می‌شود و به نوعی موضوعی طبیعی به حساب می‌آید. در حقیقت نباید با این اتفاق با قضاوت‌های تند و مخرب برخورد نمود چراکه نوجوان مقصر نیست. اما مقصر اصلی را باید برنامه ریز‌های فرهنگی،آموزشی و اجتماعی دانست که نتوانسته‌اند با توجه ویژه به نیاز این دوران مهم زندگی با ارائه الگوهای ارزشمند و در عین حال جذاب برای نوجوانان الگوسازی نمایند. مقصر را شاید می‌بایست من معلم، من مشاور و روانشناس، من پدر و مادر و من تاثیرگذار در تربیت نوجوان دانست که هر زمان با هیجانی نامناسب از جانب نوجوان رو به رو شدیم جز قضاوت، سرکوب، نصیحت و محدودیت ابزار دیگری را به کار نگرفتیم و ناخواسته باعث شدیم تا نوجوان به چهره‌هایی مشهور اما فاقد غنای فکری و رفتاری جذب گردد. البته اینگونه وابستگی در اغلب موارد گذرا بوده و با رشد سنی فرد کمرنگ می‌شود اما اثرات فکری و فرهنگی آن می‌تواند تا پایان عمر ادامه یابد و می‌بایست برای جلوگیری از این موضوع به درستی چاره اندیشی شود. »
>الگوپردازی‌های اشتباه
لیلا حبیبی کارشناس ارشد روانشناسی بالینی نیز در این باره به آفتاب یزد گفت:«افرادی که در این کلیپ دیده می‌شوند اکثرا سنین در بازه سنی 15 تا 20 سال هستند و می‌شود گفت متولدین دهه هشتادی هستند که سنینی را تجربه می‌کنند که به قول روانشناسان دوران پر تنش، آتشین و هیجانی بودن آن‌ها است. هیجانی بودن از این نظر که هیجان آن‌ها بسیار شدید است.مثلا اگر یک فردبزرگسالی طرفدار کسی است، واقع بین است و می‌تواند در نظر بگیرد که این فرد بت مقدس نیست و ویژگی‌های منفی هم دارد. ولی دختر و پسر‌های حاضر در این فیلم درباره الگویی که در نظر گرفته اند، خیال پردازی‌های شدیدی دارند که از محمدرضا گلزار در ذهن خود بت ساخته اند. از طرفی این نوجوانان هیجانات شدید دارند و کنترل هیجانات برای آن‌ها سخت است. این که یک آدم معمولی برای این افراد تبدیل به یک بت بزرگ شده و تمام زندگی آن‌ها را تحت پوشش قرار داده است به همین دلیل است که میزان هیجانات این افراد بالا است و خیال پردازی‌های فراوانی در این راستا انجام داده اند. بر اساس علم روانشناسی یک فرد در سنین نوجوانی به رشد شناختی و اخلاقی می‌رسد.رشد شناختی جوانان و نوجوانان به این صورت است که از لحاظ شناختی به باور‌های خود می‌رسند و باور‌هایی در فرد شکل می‌گیرد که به عنوان ارزش تلقی می‌شود.باید‌ها و نباید‌ها و ازرش‌ها و ضد ارزش‌ها در این سنین برای افراد شکل می‌گیرد.فرد در این دوران با مقایسه ضد ارزش‌ها با الگوهایی که در خانواده یاد گرفته است متوجه درستی و نادرستی‌ها می‌شود.این نوجوانان و جوانان در سنینی هستند که رشد اخلاقی نیز در آن‌ها صورت می‌گیرد.دهه هشتادی‌ها با یک معضل حجم اطلاعات بالا مواجه هستند برای همین سخت است که الگوی درست را انتخاب کنند.زمانی منابع زیاد در دسترس نوجوانان قرار نداشت و اطلاعات یکسانی به آن‌ها داده می‌شد. الان به قدری اطلاعات زیاد شده است که نوجوان سردرگم شده‌اند و الگوسازی‌های متنوع دارند و دیرتر به باور شناخت ارزش و ضد ارزش می‌رسند. فرد اگر تا سن حدود 20 سالگی راه خود را پیدا کند و بفهمد که چه کسی است و راه چه کسانی را می‌خواهد برود، هویت او درست شکل می‌گیرد و به رشد شناختی و اخلاقی می‌رسد اما اگر این اتفاق رخ ندهد مانند این کلیپ این جوانان با همین الگوپردازی‌های اشتباه باقی بمانند نشان‌دهنده اختلالات و آسیب‌های روانی است که حتما باید زیر نظر روانشناسان حل بشود که چرا این شخص هنوز به رشد شناختی و اخلاقی نرسیده است که بتواند واقعیت را از خیال جدا سازد.»