داستان عجیب زن جوانی که یک ماه با جسد شوهرش زندگی کرد
از طرفی چون چند روزی بود که از خانه این زن بوی تعفن میآمد، همسایهها به موضوع مشکوک شده و پلیس را هم در جریان ماجرا قرار دادند. مأموران با حضور در محل به تحقیق در این رابطه پرداختند. یکی از همسایهها در اینباره به پلیس گفت: «چند روزی است که از خانه این زن و شوهر بوی تعفن میآمد. وقتی علت را از این زن میپرسیدیم میگفت که به خاطر مواد خوراکی این بو از خانهاش میآید. تا اینکه امروز این زن فریادزنان از ما کمک خواست. میگفت با مایع لولهبازکنی خودکشی کرده است. برای همین ما نیز موضوع را به پلیس و اورژانس اطلاع دادیم.»
دستور بازداشتدر نهایت قاضی رحیم دشتبان، بازپرس جنایی تهران در جریان ماجرا قرار گرفت. او دستور بازرسی خانه را صادر کرد. با دستور بازپرس مأموران وارد خانه این زن شدند. تا اینکه آنها جسد یک مرد جوان را در اتاق خواب پیدا کردند. جسد دور ملحفهای پیچیده شده و روی آن را بتون ریخته شده بود. با معاینه جسد مشخص شد که او مدت زیادی از مرگش می گذرد. یعنی درواقع حدودا یک ماه از مرگ او میگذشت. در این شرایط بازپرس دستور بازداشت زن جوان را که در بیمارستان بود، صادر کرد. همچنین جسد مرد جوان نیز برای تعیین علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
اظهارات عجیبزن جوان که هنوز حالوروز خوبی نداشت، در تحقیقات اظهارات عجیبی را مطرح کرد. او به مأموران پلیس گفت: «من و شوهرم عاشق هم بودیم. زندگی خوبی با هم داشتیم. اصلا اختلافی میان ما وجود نداشت. تا اینکه او یک شب جان باخت. نمیدانم علت مرگش چه بود، فقط دیدم دیگر نفس نمیکشد. خیلی ترسیدم. فکر میکردم اگر به کسی حرفی بزنم، حتما مرا بازداشت میکنند. در آن لحظه به خاطر مرگ شوهرم شوکه شده بودم و هیچ کنترلی بر رفتارم نداشتم. میترسیدم موضوع مرگ او را به کسی اطلاع بدهم مبادا مقصر شناخته شوم. به همین علت جسد او را به داخل اتاق خواب بردم. روی آن پارچهای انداختم. نمیدانستم باید با جسد چه کار کنم. مستأصل شده بودم. هر روز ناراحت بودم. تا اینکه جسد بو گرفت و من هم از ترسم روی آن بتن ریختم. فکر میکردم با اینکار بوی بد جسد پخش نمیشود. اما همسایهها فهمیده بودند و از من علت را میپرسیدند. همه زندگیام داشت نابود میشد. از طرفی به خاطر مرگ شوهرم ناراحت بودم.»
عاشق شوهرم بودماین زن در ادامه صحبتهایش گفت: «حالم خیلی بد بود. عذاب وجدان داشتم. برای همین تصمیم گرفتم به زندگی خودم هم پایان دهم. دچار افسردگی شدیدی شده بودم. آن روز مایع لولهبازکنی خوردم. به محض خوردن این مایع حالم خیلی بد شد. همان لحظه ترسیدم. از کارم پشیمان شدم. میخواستم هر طور شده از مرگ نجات پیدا کنم، برای همین از خانه بیرون رفتم و از مردم کمک خواستم. اما باور کنید من در مرگ شوهرم هیچ نقشی نداشتم. اختلافی با او نداشتم که بخواهم او را بکشم. اتفاقا عاشقش بودم و بعد مرگش دچار افسردگی و شوک شدیدی شدم.»
با این اظهارات عجیب، فرضیه جنایت قوت گرفت. برای همین دستور بازداشت زن جوان صادر شد. همچنین تحقیقات و بررسیها روی این پرونده ادامه یافت تا زوایای پنهان آن فاش شود.