روزنامه آرمان ملی
1400/06/28
پشتپرده پیمان امنیتی آمریکا، انگلیس و استرالیا؟
سید وحید کریمی تحلیلگر ویژه اروپا در پیمان نامه امنیتی - دفاعی سه کشور آمریکا، انگلستان و استرالیا با هم همکاری میکنند شاید در ظاهر سه کشور مستقل در این پیمان حضور داشته باشند، اما استرالیا مکمل انگلستان به شمار میرود و در حقیقت دو بر یک به نفع انگلیس است، چون استرالیا همان انگلیس است. پس ایالات متحده در این پیمان امنیتی بیشتر حالت قدرت سخت و نظامیرا بر عهده دارد و مدیریت این پیمان در تعیین راهبردها و سیاستها عملاً به دست انگلستان میافتد. یعنی لندن با کمک استرالیا سعی در سوء استفاده از قدرت نظامیو امنیتی آمریکا و همچنین سرکیسه کردن واشنگتن دارد. در عین حال چرچیل سعی کرد بعد از جنگ جهانی دوم همکاریهای نظامی، اطلاعاتی و حتی هستهای لندن و واشنگتن را در هم ادغام کند. در نتیجه هر رئیس جمهوری از هر جناحی که در کاخ سفید مستقر باشد و هر نخست وزیری از هر حزبی در لندن به قدرت برسد موظفند در سه حوزه نظامی، اطلاعاتی و هستهای همکاری و همراهی لازم و راهبردی را با هم داشته باشند. چرا که وینستون چرچیل اعتقاد داشت انگلستان در کنار استرالیا، نیوزیلند، کانادا و ایالات متحده آمریکا در قالب Five Eyes «پنج چشم» میتواند دنیا را در اختیار خود بگیرند. پس اگر ما این اهداف، دلایل و برنامههای انگلستان را از تشکیل این پیمان نامه نظامی، اطلاعاتی و امنیتی با آمریکا و استرالیا را به خوبی درک کنیم شاید با این شناخت و زاویه دید جدید و متفاوت بتوانیم درکاهش تنش و مقابله با پیمان امنیتی – دفاعی مذکور بهتر اقدام کنیم. چون اگر متوجه شویم مرکز ثقل پیمان فوق در لندن است، نه کامبرا و کاخ سفید بهتر میتوانیم عمل کنیم و یک راه حل و درمان درست را برای تقابل با آن داشته باشیم. اتفاقاً اینجا انگلستان یک هوشمندی جدی به خرج داده است و سعی نمیکند با تشکیل این پیمان دفاعی و امنیتی به دنبال تقابل با چین باشد، بلکه سعی میکند با تسری دادن چالشهای امنیتی و نظامیبه دریای جنوبی چین یک موازنه امنیتی به نفع خود را سامان دهد. لندن سعی کرده است تهدید چین را از نظر نظامی، امنیتی و دفاعی، حداقل برای کشورهای پیرامونی چین در آسیای جنوب شرقی از فیلیپین گرفته تا تایلند و حتی مالزی و اندونزی و... پررنگتر کند تا عملاً این کشورها هم به جرگه پیمانهای امنیتی و نظامیغرب بپیوندند. بههر حال این کشورها بین شرق با محوریت چین و نگاه غرب در یک دوگانگی و بلاتکلیفی سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، امنیتی و دفاعی قرار دارند. از این رو پیمان مذکور بیشتر برای تحریک پکن است تا در نهایت کشورهای پیرامونی چین به حلقه نظامیو امنیتی غرب ملحق شوند. اما نکته مهمتر اینجاست در شرایطی که آمریکا چه در دولت دونالد ترامپ، چه در دولت فعلی جو بایدن و چه قبلتر در دولت باراک اوباما، چین را دشمن و رقیب شماره یک ایالات متحده در نظر گرفتهاند، انگلستان سعی میکند این تنش و جنگ سرد بین پکن و واشنگتن را به نفع خود مدیریت کند. اساساً یکی از اهداف انگلستان از تشکیل این پیمان امنیتی و دفاعی با آمریکا و استرالیا علاوه بر امنیتی کردن دریای جنوبی چین و کسب سود سرشار برای کمپانی های اسلحه سازی خود، تلاش برای کاهش قدرت و حوزه نفوذ اتحادیه اروپا با محوریت فرانسه بوده است. چون با لغو قرارداد ۹۰ میلیارد دلاری ساخت زیردریایی بین فرانسه و استرالیا عملاً شاهد نادیده گرفته شدن پاریس و به تبعش اتحادیه اروپا بودیم. آن چنان که اشاره داشتید پاریس عملاً پیشانی و جبهه سیاست خارجی و امور دفاعی و امنیتی اتحادیه اروپا را در کنار بروکسل برعهده دارد.بنابراین تصور میکنم که انگلستان عملاً با هدف حذف فرانسه در مناسبات و تحولات بین المللی این توافق و لغو قرارداد را انجام داده است تا هم نقش، جایگاه و وزن فرانسه و مهمتر از آن اتحادیه اروپا را در نظم نوین جهانی کمرنگ کند و در عین حال سعی دارد با همان پروژه پنج چشم و نگاه آنگلوساکسونی ناشی از همکاری ایالات متحده و انگلستان یک نظم جدید جهانی را شکل دهد که در آن اتحادیه اروپا نقش چندان جدی بر عهده ندارد. لندن بعد از خروج از اتحادیه اروپا سعی میکند برای پر کردن خلأ اقتصادی و تجاری و همچنین مسائل سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و دفاعی خود کشورهای جایگزینی را پیدا کند که در صدر آن آمریکا و کشورهای حوزه نفوذ خود مانند کانادا، نیوزیلند و استرالیا قرار دارد. بنابراین انگلستان بعد از خروج از اتحادیه اروپا تلاش دارد خود را قوی کند که توان آن را هم دارد، چون به باور انگلستان دست لندن در اتحادیه اروپا برای تقویت جایگاه و نفوذش در مناسبات جهانی بسیار بسته و محدود بود، اما اکنون بیش از ۵۰ کشور مشترک المنافع، ناتو و... را در راستای بهبود و تعمیق همکاریها با خود را فعال کرده است. در این فضا شاهد شکاف و گسل سیاسی و دیپلماتیک بین فرانسه با انگلستان، استرالیا و آمریکا هستیم و لندن سعی میکند با نگاه انگلوساکسونی مدنظرش مدیریت را از اتحادیه اروپا بگیرد، تهران میتواند بهترین استفاده را برای منافع خود داشته باشد و با ارسال یک هیات دیپلماتیک مناسبات خود را با اتحادیه اروپا با محوریت فرانسه افزایش دهد. چون فرانسه این توان را دارد که یک راه حل سوم و یک گروه سوم را تشکیل دهد؛ سیاستی که در زمان دو گل پی گرفته شد، اما متاسفانه در زمان سارکوزی و اولاند به حاشیه رفت. به همین دلیل اکنون فرانسه یک دوران بیهویتی را در تعاملات بین المللی تجربه میکند که از یک سو با واگرایی در اتحادیه اروپا همزمان شده است و از آن سو برخی برنامهها مانند تشکیل ارتش اروپایی هم عملاً به بن بست رسیده است، حتی کشورهایی مانند چک، لهستان و دیگر کشورهای اروپای شرقی هم سیاستهای فرانسه و بروکسل را نادیده میگیرند. بنابراین یک فرصت مغتنم و خوبی در اختیار ایران قرار گرفته است به ویژه که فرانسویها اعتقاد دارند اکنون نظام بین الملل یک دهکده جهانی نیست، بلکه حالت کوچکتری مانند یک خانه وسیع (la maison) پیدا کرده است، خانهای که به دلیل شدت بالای درهم تنیدگی مناسبات کشورها با همدیگر عملاً همه در یک مکان گرد هم آمدهاند. در این شرایط ایران با استفاده از پتانسیل های دیپلماتیک خود و همچنین استفاده از ظرفیت کشورهایی در جنبش غیرمتعهدها میتواند نسبت به تقویت مناسبات با پاریس اقدام کند. این توان در فرانسه و اتحادیه اروپا وجود ندارد که بخواهند ارتش مستقل اروپایی را شکل دهند. حتی اگر این هزینه مالی و نزدیکی کشورهای عضو اتحادیه اروپا برای تشکیل ارتش مستقل به وجود آید باز هم نمیتوان فاصله آن را با ناتو نادیده گرفت. چون ناتو به لحاظ تکنولوژی امنیتی و دفاعی و نیز توان نفوذ در تحولات منطقهای و جهانی در سطح بسیار بالاتر از ارتش مستقل اروپایی قرار دارد که فعلا زمزمههای تشکیل آن مطرح است. در کنار آن نباید این نکته را هم نادیده گرفت که آلمان به عنوان موتور محرکه اقتصادی اتحادیه اروپا تمایلی ندارد که هزینهای برای ایجاد ارتش مستقل اروپایی صرف کند. چون آلمان عضو فعال ناتو است. اگرچه برلین از نظر اقتصادی و سیاست های مشترک اروپایی با پاریس همسو است، اما از نظر نظامی، دفاعی و امنیتی مجبور است که زیر چتر ناتو عمل کند. از این رو واقعیتها و مکانیسمهای موجود در خود اتحادیه اروپای اجازه تشکیل ارتش مستقل را نخواهد داد. اینها علاوه بر آن است که برخی از کشورهای اروپایی عملا بخش عمده ای از بودجه خود را صرف مبارزه با کرونا کرده اند که به دنبالش توان مالی آنها در سرمایه گذاری روی دیگر مسائل کاهش پیدا کرده است، لذا فعلاً فضا، بستر و ابزار لازم جهت تشکیل ارتش مستقل اروپایی در کوتاه مدت میسر نیست.
سایر اخبار این روزنامه
فرصت تا ٢٠٢٤ راه شانگهاي بايد هموارشود
روش تركيبي در بورس جذاب تر است
6 هفته طلایی تا واکسیناسیون حداکثری
اصولگرايان ناچارند تكليفشان را با تندروها مشخص كنند
حل سریع مشکلات معیشت قهرمانان المپیک و پارالمپیک
استاندار اجارهاي دولت را تضعيف ميكند
مجلس درگیر لباس زنانه!
200 هزارمیلیارد تا تحقق آرزوی 20 ساله معلمان
سازمان شانگهای و پیروزی ایران
معادله مجهول رایزنیهای ایران و عربستان
چالشها و فرصتهای شانگهای
پشتپرده پیمان امنیتی آمریکا، انگلیس و استرالیا؟
طالبان قدرت، خطر اصلی برای دیانت