نگاهی به خودکشی معلمان و دلایل آن

مزبان حبیبی تحلیلگر حوزه فرهنگی بی‌توجهی به نظام آموزشـی کشــور، حـــذف معلمـان از فرآیند تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در حوزه آموزش و بی‌عدالتی آموزشی باعث وقوع مشکلات و معضلاتی شده که روزبه‌روز در حال خودنماییِ بیشتــر است. فــرآیند ظهور نشانه‌های این بی‌توجهی چنین است: ۱.‌قانــون‌گریزیِ قانون‌گذاران و فرار از اجرای قانون توسط قدرتمندان. ۲.‌قبح شکنی از اعمال غیراجتماعی مانند دروغ، ریاکاری، اختلاس، طلاق، مذهب‌گریزی، مدرک‌گرایی، مسئولان بی‌سواد، ناتوانیِ آشکار مدیران در حل مسائل. ۳.‌ظهور نسلی که پای‌بند به هیچ قانونی نیست جز پول و این نسل معلمان را بر اساس برند لباس و خودرو قضاوت خواهند کرد نه چیز دیگر. ۴. ناهنجاری اقتصادی و ظهور طبقه‌ای نوکیسه که تمام سرمایه خود را یک‌شبه و از طریق انواع رانت‌ها به دست آورده و قادر به انجام هرکاری در جامعه خواهد بود حتی انتخاب نماینده مجلس. ۵. وقوع اعتراضات در بین اقشار فرهنگی از جمله معلمان، نسبت به وضعیت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و تشکیل یک طبقه تحصیل‌کرده اما ناراضی از معلمانی که همه چیز را می‌فهمند اما قادر به بهبود شرایط نیستند. ۶.  دلسردی و انفعال معلمان از عدم توانایی در تغییر شرایط موجود که ممکن است به کناره‌گیری از فعالیت اجتماعی و فرهنگی شود و به دنبال حذف خود از جامعه‌ای باشد که حتی توان تامین معاش خویش را ندارد. ۷.  تزلزل تمام ارکان نظام‌ جامعه‌ در این مرحله آغاز می‌شود و این آخرین فرصت برای نجات جامعه خواهد بود و با عبور از مرحله، جبران لطمه‌ها بسیار پرهزینه و زمان بر خواهد بود. با اندک توجهی به شرایط معلمان، به خوبی می‌توان انفعال و دلسردی را در میان معلمان مشاهده کرد، موضوعی که به‌شدت نگران کننده است. خودکشیِ  همکار بازنشسته بوشهری که به علت مشکلات اقتصادی در خرداد ماه پارسال خود را به دار آویخت و فیلم آن در فضای مجازی منتشر شد را یک هشدار خوانده بودم و درخواست کردم که نهادهای نظارتی، بازرسی‌ها و قانون‌گذاران به این موضوع توجه ویژه داشته باشند اما دریغ از یک عکس‌العمل یا بیانیه ساده که مرهمی باشد بر زخم‌های معلمانِ رها شده در برابر کوهی از مشکلات. آموزشیار نهضت سوادآموزی که مادر چهار فرزند بود، در مردادماه سال قبل، اقدام به خودکشی کرد و جان باخت، خبر مرگ این همکار نیز هیچ بازخوردی در رسانه‌ها نداشته و متاسفانه به فراموشی سپرده شد. معلمی در اصفهان که منزل‌اش به حکم دادگاه به دیگری واگذار شده و او نمی‌تواند فروشنده کلاهبردار را بیابد تا اموال خود را از او مطالبه کند و هیچ پناهگاهی برای دادرسی نمی‌بیند و با  حقوق معلمی کفاف مراجعه به دادسرا و اقامه دادرسی را هم نمی‌کند، راهی جز خودسوزی در مقابل دادگاه نداشته و این گونه به زندگی خود پایان داد. مرداد ماه امسال، معلمی که سی‌ویک سال سابقه تدریس داشت و به گفته همکارانش، انسانی به غایت مهربان و دوست داشتنی بود، در شهر نائین دست به خودکشی زد و شوربختانه مرگ دلخراش این معلمِ نائینی هیچ تاثیری بر بی‌توجهیِ نمایندگان مجلس و هیأت دولت نسبت به حوزه آموزش نداشت. معلم دیگری در استان فارس، که مشکلات مالی، عرصه را بر او تنگ کرده و مانند سایر همکاران فرهنگی‌اش برای رفع مشکل به دریافت وام پناه می‌برد، اما توان تامین یک میلیون و دویست هزار تومان برای سپردن در حساب بانکی را نداشته و این معلمِ بدهکار برای رهایی از سختی‌های روزگار و به دلیل عدم وجود هیچ پشتیبانی، خود را به سقف کلاس درس حلق‌آویز کرد و به زندگی خود پایان داد. باز هم فقط می‌گویم تا دیر نشده، هشدار این معلم را جدی بگیرید.