چین؛ پاکستان، افغانستان و ایران را یکجا می‌خواهد


«پنجشیر» در نقشه‌ی سیاسی افغانستان باقی خواهد ماند
آفتاب یزد - رضا بردستانی: جهان در حال پوست انداختن است و این یعنی «ژئوپلیتیک» و «ژئواکونومی» مناطق بحرانی جهان می‌تواند در کنار تغییرات وسیع و گسترده، بر بسیاری از مناسبات بینِ‌قاره‌ای و بین کشورها تاثیرگذار باشد.
پایان هفته‌ی گذشته، همزمان با برگزاری اجلاس سران «سازمان همکاری شانگهای»، علاوه بر پذیرش عضویت دائمی ایران، در حوزه‌ی افغانستان نیز مباحث مهمی بین اعضا از جمله همسایگان غربی و شمالی این کشور مطرح شد.
آینده‌ی افغانستان و طالبان، چگونگی تعامل جهان با افغانستانِ تحتِ سیطره‌ی طالبان و فراگیر بودن و نبودنِ دولت آتیِ افغانستان از مهم‌ترین این مباحث بود اما موضوعی که آفتاب یزد در قالب گفتگو با «پیرمحمدملازهی»، کارشناس ارشد شبه قاره بدان می‌پردازد؛ تغییراتی است که شاید منشا آن تحولاتِ افغانستان در اختیار طالبان باشد. این کارشناس مسائل بین‌المللی مخالفِ تاثیرگذاری این گروه بر سیاست‌های حاکم بر «سازمان همکاری شانگهای» است اما می‌پذیرد که ممکن است توافقاتی بینِ برخی کشورها، مسیرِ پیشِ روی طالبان را به کلی تغییر دهد.


> سازمان همکاری شانگهای مستقل از سیاست کشورهای عضو عمل می‌کند
ملازهی با اشاره به این حقیقت که؛ «شانگهای یک سازمان همکاری‌های سیاسی اقتصادی و امنیتی است بنابراین گستردگی این کشورها که در این حوزه جغرافیایی قرار دارند به اضافه اینکه هنوز ۴ کشور اصلی هسته‌ای هم حضور دارند - هند، پاکستان، روسیه و چین - و به لحاظ جمعیتی دو کشور پر جمعیت دنیا « چین و هند - هم در این سازمان عضویت دارند لذا از این زاویه اگر نگاه کنیم تغییر و تحول در درون کشورها خیلی تعیین‌کننده در خط مش‌های اصلی این سازمان نیست.» خاطرنشان می‌سازد:
باید بپذیریم این طور نیست که تحولات افغانستان ممکن است که این سازمان را در مسیر دیگری قرار دهد. استراتژی که طراحی شده و این کشورها را به هم نزدیک کرده در یک سازمان کار کنند آن استراتژی تغییرپذیر نیست. اما به شکل تاکتیکی ممکن است جاهایی تصمیماتی مشترک بگیرند که در مورد آن کشور چه سیاستی را به‌کار گیرند.
> شانگهای ناتوی شرقی است یا یک سازمان همکاری منطقه ای؟
ملا زهی می‌افزاید: نکته دوم این که این کشورها در درون با هم رقابت دارند اما بستگی دارد چه تلقی از شانگهای داشته باشیم اگر تلقی این باشد که شانگهای می‌تواند ناتوی شرقی باشد آن موقع دیدگاه فرق می‌کند اگر تلقی این باشد که یک سازمان همکاری منطقه‌ای است که بیشتر سیاسی، اقتصادی و امنیتی است، در آن صورت هم نگاه متفاوت خواهد بود. فلذا برداشت بنده این است که استراتژی کلی تغییر نمی‌کند ولی در تاکتیک‌ها بسته به شرایط هر کشوری ممکن است تغییر کند.
> کار با طالبان، سهل و ممتنع است
این کارشناس مسائل سیاسی - بین‌الملل با اشاره به این موضوع که بحث افغانستان تحت تاثیر کشورها به تنهایی قرار نمی‌گیرد تاکید می‌کند: اما در مقوله‌ی کارکردن و ارتباط داشتن با طالبان با دو گزینه‌ی آسان و دشوار مواجه هستیم.
ملازهی ادامه می‌دهد: در افغانستان اکنون دو جبهه وجود دارد. یکی طالبان هستند که قدرت را در دست گرفتند و دیگری بقیه قومیت‌ها و مذاهب دیگر هستند که دنبال شراکت در قدرت هستند. اما طالبان تا کنون هم انحصار طلبی قومی از خود نشان داده و هم در بخش صنفی و همین طور بخش مذهبی. مذهبی از این جهت که کسانی که حاکمیت را در اختیار دارند صرفا ملا و مولوی هستند و قومی هم از این زاویه که جز سه نفر که دو تا تاجیک و یکی ازبک است دیگر کسی را وارد جمع خود نکردند. بنابراین، این دو نگاه که در افغانستان وجود دارد به شکل طبیعی طرفداران یا هواخواهانی در خارج از افغانستان دارد. به این معنا که الان گروه طالبان با توجه به اینکه پاکستان به عنوان پشتیبان اصلی آن‌ها مطرح است و چین محاسبات خاص خود را دارد ظاهراً اگر طالبان حاضر شوند یک معاهده انحصاری با چین ببندند در آن صورت چینی‌ها آمادگی کامل دارند که وارد معامله جدی شوند و برای تثبیت قدرت طالبان کمک کنند. اما این به این معنا نیست که غرب به خصوص آمریکایی‌ها اجازه دهند که چینی‌ها افغانستان را به کمپ خود ببرند. آن‌ها از نیروهای مقاومتی که انتظار می‌رود حالت انحصار طلبی در قدرت باعث بروز تنش‌ها و جنگ داخلی شود از آن‌ها حمایت می‌کنند و طبیعتا اجازه نمی‌دهند افغانستان به این سادگی به دست چین و روسیه بیافتد. حتی روسیه با چین هم در مسئله افغانستان رقابت‌هایی دارند درست است که عضو اصلی شانگهای هستند اما این طور نیست که صددرصد
هماهنگ باشند. لذا در ارتباط با افغانستان شانگهای نمی‌تواند یکپارچه باشد هم چنان که افغانستان یک پارچه شرقی نمی‌تواند باشد و غربی‌ها قطعا نیروهای خود را تجهیز خواهند کرد و اجازه نمی‌دهند چین افغانستان را ببلعد.
> افغانستان میدانِ نبرد پیدا و پنهان آمریکا و چین است
پیرمحمدملازهی در ادامه با ذکر این نکته که: «اصل قضیه بین آمریکایی‌ها و چینی‌ها است» به آفتاب یزد می‌گوید: چین می‌خواهد یک جاده کمربندی از همین منطقه عبور دهد. چین هدفش این است سه کشور ایران، افغانستان و پاکستان در یک پکیج گنجانده شوند و سرنوشت آن‌ها با چین پیوند بخورد. این مسئله‌ای است که برای آمریکایی‌ها قابل قبول نیست. آمریکایی‌ها می‌خواهند در همین جغرافیای پشتون طرح‌های آمریکا را پیگیری کرده و پیش برند. مثل جاده ابریشم و خط لوله که انرژی را از پاکستان و هند برد. ضمن اینکه بخشی از جاده زمینی که از اروپای شرقی وارد حوزه قفقاز می‌شد از طریق دریای خزر وارد ترکمنستان، افغانستان و تاجیکستان و بعد هم به افغانستان یعنی در واقع جاده ابریشم جدید آمریکایی در منطقه داریم و یک جاده ابریشم یا همان یک کمر بند یک جاده که چینی‌ها دنبال آن هستند. رقابت در افغانستان رقابت فشرده‌ای است. طالب تا به الان نشان داده با انحصار طلبی قدرت با غربی‌ها نمی‌تواند کار کند اما با چین و پاکستان که آن‌ها از این خصلت برخوردارند راحت‌تر می‌تواند کار کند اما معنی آن، این نیست که اوضاع تثبیت و به‌نفع طالبان است.
> زمستان نزدیک است و طالبان باید تصمیم بگیرد
ملازهی با تایید این مسئله که طالبان زمستان سختی در پیش خواهد داشت و اگر نتواند به یک ثبات نسبی برسد قطعاً زمینگیر خواهد شد، می‌افزاید: طالبان ابتدا باید تکلیف بین دو شورای کویته و شورای پیشاور را روشن کند. چون الان اختلاف بر سر نوع امارت اسلامی وجود دارد. شبکه حقانی که شورای پیشاور است معتقدند که با دنیا کار نداریم. شورای کویته مقداری سیاسی ترهستند و به مسائل آگاه‌تر و مشکلات را بهتر درک می‌کنند و معتقدند باید دنیا را هم به حساب آورد و مورد شناسایی منطقه‌ای و بین‌المللی قرار گیرند تا بتوانند از کمک‌های آن‌ها هم استفاده کنند و اقتصاد خود را راه بیاندازند. تا زمانی که این اختلاف هضم نشود به نظر من مشکل طالبان حل نخواهد شد. الان پاکستانی‌ها دارند تلاش می‌کنند که این دو گروه را به یک جمع‌بندی برسانند.
> پنجشیر مسئله‌ی اصلی طالبان است
ملازهی مسئله‌ی پنجشیر را مهم دانسته دلیل آن را این گونه تحلیل می‌کند که؛ چون پشتوانه پنجشیر تاجیکستان می‌تواند باشد و اگر چنین شود احتمالا ازبکستان هم قرار خواهد گرفت و همین‌طور روس‌ها. چون منافع مشترکی بین آن‌ها وجود دارد. لذا الان پاکستان نقش مهمی را دارد ایفا می‌کند که طالبان را یکپارچه کند و شرایطی را ایجاد کند که شبکه حقانی هم حضور نیروهای قومی و مذهبی دیگر را در ساختار قدرت بپذیرد و یک دولتی به وجود آید
که قابل قبول همگان باشد تا شرایط آماده شود که کشورهای منطقه و بین‌الملل هم آن‌ها را به رسمیت بشناسند. اگر این اتفاق بیافتد افغانستان می‌تواند یک بار دیگر به دورانی که توازن مناسبات داشت برگردد مثل زمان ظاهر شاه که البته این خیلی ایده آل است اما اگر به آن شرایط برگردد فرصت‌هایی خواهد داشت که هم با غرب مناسبات دوستانه را حفظ کند هم با شرق و حالت بی‌طرفی هم پیدا کند و همه کشورها بپذیرند که در امور داخلی افغانستان دخالت نکنند. این تنها امکانی است که می‌توان صلح و ثبات را در افغانستان را به وجود آورد و پایدار کرد. در غیر این صورت جنگ داخلی بدترین گزینه‌ای است که افغانستان با آن رو به رو خواهد شد و پایان این جنگ داخلی ممکن است تجزیه ارضی افغانستان باشد.
> آمریکا زیر میز زد نه طالبان!
ملازهی در واکنش به این مسئله که گویا آمریکایی‌ها به توافقات خود پایبند نبودند نه طالبان، می‌گوید: در طالبان بخشی از تصمیم‌گیری با خود طالب است بخشی هم با‌ای اس‌ای پاکستان است. به نظر نمی‌رسد پاکستانی‌ها چنین ریسکی کنند که شرایطی را در افغانستان به وجود آورند که نشود آن را کنترل کرد چون به ضرر خودشان هم است. چون طالب بخش دیگری هم دارد که تحت عنوان طالبان پاکستان است و آن‌ها هم می‌خواهند پاکستان را اسلامی کنند هم چنان که طالبان پاکستان افغانستان را اسلامی می‌کنند. لذا پاکستانی‌ها هم خیلی دستشان باز نیست که اجازه دهند طالبان در مسیری بیافتند که کاملا با آمریکایی‌ها زیر میز بزنند. به نظر می‌رسد توافقات پنهانی که شده ممکن است نوساناتی در آن پیش آید اما چارچوب کلی آن به هم نمی‌خورد هر دو طرف می‌خواهند رعایت کنند. مشکل اصلی آمریکا اکنون منطقه خاورمیانه و افغانستان نیست بلکه شرق آسیا است و چین که دارند از دو ناحیه او را محاصره می‌کنند. لذا خاورمیانه و جنوب آسیا آن اهمیتی را که در گذشته نزد آمریکا داشته دیگر ندارد پاکستان هم آن اهمیت گذشته را ندارد. انتخاب آمریکایی‌ها هندوستان است. رقابت هندوستان با چین این فرصت را به آمریکا می‌دهدکه هند را با شرق آسیا پیوند دهد و در آنجاست که آمریکایی‌ها چین را تحت فشار قرار خواهند داد که رفتارش را نسبت به
آمریکا اصلاح کند. فکر می‌کنم اگر این موضوع را دقیق‌تر نگاه کنیم افغانستان از نگاه آمریکا مانند خاورمیانه و کشورهای عربی است. این فرصت را دارند که به طرف شرق تمایل پیدا کنند و مناسبات خود را با چین و روسیه اصلاح کنند اما این به آن معنا نیست که آمریکایی‌ها از این منطقه کلا دست بکشند. محور تلاش اصلی آمریکا به شرق رفته است اما این منطقه را همچنان در حیطه قدرت خود دارد.