روزنامه شرق
1400/06/31
جنگ به روایت رئیسجمهور سابق
از فتح خرمشهر تا مذاکره مخفیانه با عراق جنگ به روایت رئیسجمهور سابق شرق: نسل جدید، حسن روحانی را بهعنوان رئیسجمهور که حالا پسوند «سابق» نیز به آن اضافه شده میشناسد، اما او در دهه 70 و نیمه اول دهه 80 «دبیر شورای عالی امنیت ملی» بود و در دهه 60 علاوه بر نمایندگی در مجلس، عنوانها و سمتهای مهمی در دوران جنگ هشتساله ایران و عراق داشته است. او پس از جنگ از دست فرمانده کل قوا «نشان درجه فتح» و «نشان درجه یک نصر» دریافت کرد. همین نشان میدهد که او از اتفاقات جنگ خاطرات و روایتهای دستاولی دارد. او در سال 93 یعنی یک سال بعد از رسیدن به ریاستجمهوری، در گفتوگو با نشریه «رمز عبور» درباره ورودش به جنگ اینگونه میگوید: «10، 15 روز بعد از جنگ بنده از طرف شورای عالی دفاع با حکمی که آیتالله خامنهای دادند، مسئول شدم. در آن زمان که ایشان نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند. سال بعد که دیگر آیتالله خامنهای دچار مشکل شدند و آن حوادث پیش آمد، من رئیس کمیسیون دفاع شدم. از اواخر سال ۶۰ دیگر من رئیس کمیسیون دفاع بودم و از سال ۶۱ در تمام جلسات شورای عالی دفاع شرکت میکردم و تا پایان جنگ بهعنوان رئیس کمیسیون دفاع دعوت میشدم.در سال ۶۲ که آقای هاشمی مسئول فرماندهی جنگ شدند، من معاون ایشان شدم، لذا شما اگر در اسناد نگاه کنید، خیلی از نامههایی که فرمانده جنگ مینویسد، به امضای من است؛ یعنی من سال ۶۲ و ۶۳ معاون ایشان بودم. سال ۶۴ به دلیل مشکلاتی که ارتش و سپاه پیدا کردند، من رئیس ستاد قرارگاه خاتمالانبیا شدم. اسفند سال ۶۶ مسئولیتم بهعنوان رئیس ستاد قرارگاه خاتمالانبیا تمام شد و بعد آقای مهندس موسوی رئیس ستاد و وزرا عضو ستاد شدند. همزمان از سال ۶۴ من مسئول پدافند هوایی کل کشور شدم، البته بنا بود یک سال مسئول پدافند باشم که دوباره تمدید شد. بنابراین من تا پایان جنگ فرمانده پدافند هوایی بودم. به صورت دائمی من تا سال ۷۰ فرمانده پدافند هوایی کشور بودم؛ یعنی بعد از جنگ هم دو، سه بار استعفا دادم که آقا قبول نکردند تا اینکه در سال ۷۰ ایشان پذیرفتند».و اینگونه حسن روحانی تمام سالهای جنگ را از نزدیک تجربه کرده است. یکی از اتفاقات مهم در اولین سالهای دفاع، فتح خرمشهر و بحث دامنهدار ادامهدادن یا اتمام جنگ است. روحانی دراینباره گفته بود: «ما در کمیسیون سیاست خارجه مجلس چند روز بعد از فتح خرمشهر جلسهای گذاشتیم و با کمیسیون برنامه و بودجه جمع شدیم و بحث کردیم؛ جلسه بسیار جنجالی و پربحث و استدلالهای مختلف در آن جلسه مطرح شد. من آن زمان رئیس کمیسیون دفاع مجلس بودم. یک استدلال بر این مبنا بود که ما در جنگ پیروز شدیم، الان سرزمینمان را آزاد کردیم، آن مقدار هم که در اشغال عراق است، بهراحتی میتوانیم بگوییم برود عقب و عراق آمادگی دارد. استدلال این گروه را من میگویم، شرایطی است که اعراب منطقه حاضرند غرامت جنگی به ما بدهند، من دقیقا کلمه ۳۰ میلیارد دلار یادم هست». او ادامه میدهد: «ما حدود ۳۰ نفر بودیم که در جلسه این سه کمیسیون جمع شده بودیم و بهجز سه نفر که میگفتند جنگ نباید ادامه پیدا بکند یا چهار نفر، ۲۶ نفر میگفتند جنگ باید ادامه پیدا بکند. وقتی جلسه تمام شد، من بلافاصله رفتم دفتر آقای هاشمی و به ایشان گفتم که ما یک جلسه مفصلی داشتیم و این بحثها شده و نتیجه این است یک تعدادی میگویند ما باید جنگ را تمام بکنیم و تعداد هم میگویند ما باید ادامه بدهیم. ایشان گفت که خب به جای خوبی شما رسیدید، اتفاقا ما هم خدمت امام بودیم یک بحثی شد. حالا تعبیر ایشان، آن تعبیرات را که من حافظهام یاری میکند دقیقا ایشان گفت، گفت که امام هم موافق نبودند جنگ ادامه پیدا کند».
پایان جنگ با قطعنامه
جنگ ادامه پیدا کرد و در سالهای آخر آن، ماجرای قبول یا رد قطعنامه مطرح شد. حسن روحانی در آن گفتوگو میگوید: «یک جمعهای در تیرماه بود که خدمت آقای هاشمی در خانهشان رفته بودم، ایشان به من گفت که ما جلسهای خواهیم داشت و اعضای جلسه را نیز به من گفت که چه کسانی هستند و از من پرسید کس دیگری به ذهن شما میآید که کم و زیاد شوند؟ به هر حال این موضوع به آن جلسه سران نظامی سیاسی در دفتر آیتالله خامنهای در یکشنبه ۲۶ تیرماه منجر شد... ما در آن جلسه در خدمت شخص آیتالله خامنهای بودیم و آقای هاشمی و مهندس موسوی که نخستوزیر بود نیز حضور داشتند. آنجا گزارشی از وضع جبههها و وضع جنگ و شرایطی که پیش آمده بود، داده شد. روند بحث این بود که دیگر جنگ را نمیشود ادامه داد و کسی که آنجا شروع به صحبت خیلی تند کرد، آقای محتشمی (وزیر وقت کشور) گفتند: این حرفها چیست جنگ را نمیشود ادامه داد؟ شماها نمیتوانید، بروید کنار دیگران میآیند؛ خیلی تند و عصبانی. وسط صحبت ایشان حاج احمد آقا وارد شد که دید آقای محتشمی دارد تند صحبت میکند، گفت حالا ساکت باشید، بگذارید من پیام امام را برایتان بخوانم و یک نوشتهای از امام را در آن جلسه خواندند». او ادامه داد: «آن جلسه با آنچه فرماندهان نظامی و سپاه و دولت به من گفته بودند، این بود که دیگر جنگ باید -حالا تعبیرش یادم نیست- پایان بپذیرد یا باید آتشبس را بپذیریم؛ آن صحبت امام که حاج احمد آقا خواندند، جلسه را از آن تنش خارج کرد و اصلا جلسه حال و هوای دیگری پیدا کرد؛ یعنی اول تلقی میشد که مثلا امام موافقند که جنگ ادامه پیدا کند و این طراحی آقای هاشمی و اینهاست که جنگ تمام شود».
روحانی درباره صحبتهای پیشآمده در آن جلسه نیز گفته بود: «یک عده میگفتند که آتشبس یکجانبه را ما اعلام کنیم و اصلا ما کاری نداریم که صدام چه کار میکند؛ لذا ما اعلام کنیم که از طرف ایران ما جنگ را متوقف میکنیم. یک نظر هم این بود که یک قطعنامهای وجود دارد که این قطعنامه ۵۹۸ را هم که ما رد نکردیم و طرفدار این بودیم که طرف این قطعنامه برویم چراکه لااقل یک مستمسکی و دبیرکل و سازمان مللی هست و به هر حال از لحاظ مردم قشنگتر است که ما قطعنامه را بپذیریم... . به هر حال این بحثها تا غروب ادامه پیدا کرد و غروب به این تصمیمگیری رسیدند که ما قطعنامه ۵۹۸ را بپذیریم و اعلام بکنیم و قرار شد که آقای ولایتی و وزارت خارجه همان شب یک نامهای به دبیرکل بنویسد و اعلام کند که ما قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفتیم؛ فردای آن روز ساعت ۲ بعدازظهر روز دوشنبه در رادیو مسئله پذیرش قطعنامه اعلام شد و بعد آن پیام حضرت امام هم نسبت به مسئله قطعنامه و آتشبس قرائت شد».
نقش هاشمی در جنگ
هرگاه سخن از جنگ هشتساله ایران و عراق میشود، نقش آیتالله هاشمیرفسنجانی و حضور پررنگ او نیز به چشم میآید. حسن روحانی در سال 73 در گفتوگو با «روزنامه رسالت» در این خصوص گفته بود: «البته ایشان معمولا تلاش میکردند که حضورشان در جبهه خیلی آشکار نباشد، زیرا وقتی دشمن میدید که ایشان در تهران نیست، متوجه میشد که برنامه مهمی در جبهه پیش خواهد آمد. لذا ایشان در وقت عملیات به جبهه میآمد و این کار هم با دقت خاصی انجام میشد. بهعنوان مثال سعی میشد که آقای هاشمی اول صبح در مجلس حضور یابد و چند دقیقه صحبت کند و سپس به جبهه عزیمت نماید و برای فردای آن روز که ایشان در تهران نبودند معمولا مصاحبهای کوتاه تنظیم میشد که پخش شود تا دشمن متوجه عدم حضور ایشان در تهران نشود».
مذاکرات مخفیانه
یکی دیگر از اتفاقات مهمی که در دوران جنگ هشتساله افتاد، مذاکراتی بود که با طرف عراقی صورت میگرفت. روحانی در سال 97 در جلسه هیئت دولت به مذاکرات مخفیانه با یکی از مقامات عراقی و از نزدیکان صدام بعد از جنگ تحمیلی و در ژنو اشاره کرده و گفته بود: «مردم از این موضوع خبر نداشتند و شاید امروز هم همچنان خیلیها از آن مذاکرات و اینکه در آنجا چه گذشت، خبر نداشته باشند. این مذاکرات زیر نظر شورای عالی امنیت ملی بود. مرتب این مذاکرات را هدایت میکردیم و نتیجه مذاکرات در جلسات شورای عالی امنیت ملی مورد بررسی قرار میگرفت. مذاکرات را در پشت پرده ادامه دادیم، تا زمانی که صدام نامهنگاری با ایران را شروع کرد».
او ادامه میدهد: «نامه اول صدام که آمد، در ایران برای هیچکس باورکردنی نبود که این نامه از طرف صدام باشد. نامه را که به شورای عالی امنیت ملی بردیم، اولین سؤال این بود که آیا باور دارید واقعا این نامه صدام است؛ دلایلمان را در شورای عالی امنیت ملی مطرح کردیم و گفتیم که به نظر ما این نامه و امضای آن واقعی است. پس از آن نامه بعدی صدام آمد که دوباره پاسخ داده شد، تا نامه آخر؛ در نامه آخر، صدام قرارداد ۱۹۷۵ را قبول کرد و به آقای هاشمی نوشت که آنچه شما خواستید من پذیرفتم و قبول کردم».
سایر اخبار این روزنامه
ما به وعدههای آمریکا اعتماد نداریم
آمادهايم تا به برجام باز گرديم
دیدارهای برجامی بدون جلسه برجامی
جنگ به روایت رئیسجمهور سابق
اصولگرایان بلاتکلیف در حل تحریم
چالش پیشرویرئیسی مردی با پیراهن شماره ۸
افول برادران طلوع خواهران
غافلگیری شورای ششم
دوگانگی قدرت بحران جنبشهای ایرانی
مسئله آب تغییر رویکرد از فنی به اجتماعی
اصلاح ساختار، یگانه نسخه درمان کشور
خطر «شاماتیشدن» سیاست