نقش عنصر زمان در احیای برجام

یوسف مولایی استاد دانشگاه  
 
اگر بخواهیم در قضیه برجام مقصریابی کنیم، مشخص است که اول آمریکایی‌ها تعهداتشان را معلق کردند و از برجام خارج شدند، بنابراین گام اول را آنها در تخریب و خروج از برجام برداشتند و بعد از آن، ایران هم شرایطی داشت که به‌درستی بحث برداشتن تمام تحریم‌ها توسط آمریکایی‌ها را مطرح می‌کرد تا به برجام برگردیم و آمریکایی‌ها یک فرآیند تدریجی گام‌به‌گام را پیش گرفتند که طی آن گامی را آنها و گامی را هم ایران بردارد. بعد بحث‌های فنی اضافه شد و تغییر دولت در ایران روی داد و همه اینها روی هم انباشه شد و الان به جایی رسیده‌ایم که حل این مشکل تا حدودی پیچیده شده است. آمریکایی‌ها که قطعا اراده دارند که برجام احیا شود، اروپایی‌ها شاید به‌شدت آمریکایی‌ها را تحت‌فشار قرار نداده باشند اما تمایل خود نسبت به اینکه برجام باید احیا شود را با آمریکایی‌ها مطرح و آنها را متقاعد کرده‌اند، ایران هم ملاحظات و محاسبات خودش را دارد و به خواسته‌های خود در قبال امتیازاتی که داده، نرسیده و در دوره مجدد برقراری تحریم‌ها، میلیاردها دلار ضرر کرده که غیرقابل جبران می‌ماند. یعنی همین الان هم آمریکایی‌ها برگردند و برجام را احیا کنند، جلوی ضررهای آینده گرفته می‌شود و ضررهای گذشته جبران نمی‌شود. بنابراین بخشی از فعالیت‌های ایران برای اینکه بتوانند امتیازی را کسب کنند مخصوصا در این حوزه جبران خسارت‌ها وجود دارد به‌اضافه بحث‌های جدید آمریکایی‌ها مثل فعالیت موشکی و فعالیت منطقه‌ای ایران که فراتر از برجام مطرح می‌شود وعلی‌الاصول نباید مطرح شود. اما نسبت به آینده بدبین نیستم و هنوز زمان داریم برای اینکه طرفین به مذاکرات برگردند ولی زمان نامحدود نیست و اتفاقا خیلی مهم است که محاسبه درستی داشته باشیم که برای آمریکایی‌ها و غربی‌ها تا چه زمانی صبر کردن با ایران و پیام ردوبدل کردن می‌تواند ادامه داشته باشد. چون آنها به فعالیت‌های هسته‌ای ایران معمولا مظنون هستند و حساب و کتاب‌هایی دارند که اگر ایران به‌موقع به برجام برنگردد و آن شفاف‌سازی، اعتمادسازی و رصد کردن فعالیت‌های هسته‌ای ایران به‌درستی و کامل انجام نگیرد، ممکن است از این مسیر خارج شوند و دنبال آلترناتیوهای دیگری برای فشار آوردن یا خرابکاری در فعالیت‌های هسته‌ای ایران باشند. پس زمان خیلی تعیین‌کننده است و به نظر می‌رسد حداکثر ظرفیتی که به این زمان می‌توانیم بدهیم، بیش از یکی، دو ماه نباشد و ایران حداکثر باید نشان دهد که در این یکی، دو ماه آینده اراده لازم را با شرایطی که امکان‌پذیر است، دارد. البته که مطالبات ما زیاد است و حق‌مان هم بیش از اینهاست ولی باید ببینیم کدام قسمت و چه بخشی از این مطالبات و خواسته‌ها در فضای موجود بین‌المللی و با توجه به مطالبات و خواسته‌های طرف‌های مقابل و ظرفیت‌هایی که در جامعه جهانی وجود دارد، قابل تحقق است و با یک برنامه واقع‌بینانه به سمت مذاکرات برویم. به نظر می‌رسد ردوبدل شدن پیام‌ها خیلی شتاب گرفته و طی یک ماه آینده احتمالا باید بتوانیم چشم‌اندازی که مذاکرات به‌زودی از سر‌گرفته شود یا برای همیشه یا یک مدت طولانی باید فراموش شود را داشته باشیم. اما در باب ترکیب تیم مذاکره‎‌کننده خیلی تفاوت نیست، برای اینکه سیاستگذاری و اراده سیاسی که می‌تواند مذاکرات را هدایت کند و به نتیجه برساند، مجری یا کسانی که دیپلمات هستند و مذاکره را انجام می‌دهند، اراده تصمیم‌سازی و توانایی یا موقعیت تصمیم‌سازی را ندارند. تصمیم در سطح بالاتری اتخاذ می‌شود و آنها در چارچوب تصمیم و سیاستگذاری اصلی حرکت می‌کنند که خیلی تعیین‌کننده نیست. یعنی آنها یک کار تکنیکی انجام می‌دهند، درحالی که پرونده هسته‌ای و برجام در ابتدا یک ماهیت سیاسی دارد و بعد از آن، فنی و حقوقی است و وقتی ابعاد بحث حقوقی آن مدیریت شود که دست مذاکره‌کننده نیست، مذاکره‌کننده می‌تواند در چارچوب مدیریت کلان کار خود را انجام دهد و اگر هم مهارت کامل نداشته باشد، خیلی خللی ایجاد نمی‌کند و بحث‌های تکنیکی به لحاظ دیپلماسی قابل جبران است. آنچه مهم است، ابعاد و اراده سیاسی پرونده است که تصمیم بگیرد مذاکرات به نتیجه برسد، آن‌وقت دیپلمات در خدمت این سیاست خواهد بود.