روزنامه آفتاب یزد
1400/07/07
آتش بجان تا جانی از آتش رها شود
شیوا زندی- آفتاب یزد: هر کسی بر اساس شرایط محیطی، ویژگی روحی و علاقهای که دارد شغل و حرفه خود را انتخاب میکند، حالا بماند که در حال حاضر در مملکت ما نه کسی سر جای مناسب خودش مشغول به کار هست و نه کاری برای همه...اما یکسری مشاغل هست که دل میخواهد و حال باحال...
حرفم با آدمهایی است که مانند من و شما با هر مرام و مسلک و هر اعتقاد، سلیقه و دیدگاهی اما یه ویژگی ویژه دارند و آنهم انسانیتی هست که در این آدمها بهشدت میتوانی از دور هم احساس کنی؛ تردیدی نیست بگویم آتشنشان بلکه باید گفت آتش بهجان بودن یکی از همین هاست.
وقتی معجزهای شود که بتوانی وارد وادی این آدمها بشوی - حرف از معجزه میزنم که با این آدمها آشنا شدن یعنی معجزه زندگی برای فهمیدن و لمس انسانیت - یادت میرود رنگ و لعاب زندگی و اینهمه تشریفات و ادا و اصولی که خیلی وقتها اگر نباشند بهظاهر زیستن لنگ میزند...برای من که اینگونه بود و باید گفت یکی از تجربیات خوب و در واقع معجزه زندگیام آشنا شدن با گروهی از این آدمهاست؛ همینها که شاید تا پیش از حادثه پلاسکو گمنام بودند و البته همچنان گمنام هستند؛ آتشنشانان، مدافعان سلامت و آرامش هر موجود زنده ای.
در این اوضاع و احوال کرونا، نام مدافعان سلامت بخاطر تکرار این واژه، ناخودآگاه در ذهن ما مردم کادر درمان خطور میکند اما اینان مبارزان و مدافعان سلامت بدون اسم و رسم و بینام و نشان در خط اول و باید گفت در واقع تخریبچی این نبرد و مبارزه جهانی بودند و هستند بدون کمترین و کوچکترین امکانات به روز و قابل اعتماد که هیچ بلکه بدون کمترین ادعا و امکانات ابتدایی...
طی چند روز اخیر هم داستان تاثر برانگیز جوان ایذهای در نجات جان دیگران... اما افسوس که مثل همیشه نوشدارویمان پس از مرگ سهراب است و بس، ایکاش مسئولان مملکتی و تصمیمگیرندگان آموزشی، پیشگیری قبل از درمان با آموزش و دانش عملی به چنین جوانان متعهد و مسئول میکردند تا سوگوار و متاسف این از دست دادنها نباشیم...
امروز «هفتم مهر» روزی است که در تقویم ملی بهنام آتشنشان برای ارج به این شغل مقدس ثبت شده است که البته عجب تلفیقی از مهرورزی و عدد هفت مقدس در آیین و رسوم باستانی و این را نمایانگر مقدس بودن این شغل میشود خواند هر چند که دلیل نامگذاری این روز هم بخاطر از دست دادن بسیاری از همین انسانهای گمنام در آن روز هفتم مهر ۵۹ و بمباران پالایشگاه آبادان که برای انجام عملیات مهار آتش و متاسفانه بمباران دوباره هوایی منطقه اتفاق افتاد و... اما ایکاش بهجای یادآوری همین یک روز، بطور عملی و اجرایی به مشکلاتی که این عزیزان بویژه بهلحاظ عدم وجود حتی کمترین امکانات ابتدایی دارند، بپردازیم تا چنین اتفاقات تلخی همچون پلاسکو و...تکرار نشود.
آتشنشان که باید گفت آتش بهجان به معنای واقعی تلفیقی از انسانیت و هنر را باهم و در کنار هم به نمایش میگذارد. «انسانیت و هنرانسان بودن» را در هر نقطه از این سرزمین و هر جای دنیا و آتشنشان
یعنی همین.
در نقطهای از ایران زمین در منطقه لرستان و شهر آبشارها «الیگودرز» از نزدیک با تیم آتشنشانی آشنا شدهام که با تمام هنرهایی که در وجودشان میبینی اما متاسفانه امان از درد بیتوجهی وعدم وجود امکانات حتی ابتدایی... در این منطقه با وجود طبیعت زیبای کوهستانی «الپ ایران» اشترانکوه خشن و آبشارهای زیبا و چندین سد و با توجه به موقعیت جغرافیایی و مسیر اصلی و کریدور شرق به غرب کشور از این شهرستان و تردد بالای خودرویی و حضور مسافران در این مسیر به لحاظ گردشگری و جاذبه تفریحی قطعا وجود حوادثی از جمله تصادفات در کنار سایر حوادث از جمله غرق شدگی و... غیرقابل اجتناب هست و خط مقدم و مدافع سلامت و نجاتگر هم کسی نیست بهجز تیم آتشنشانان این شهر که با دست خالی از هیچ تلاشی برای نجات جان هر موجود زندهای دریغ ندارند.
وقتی میبینم زمان شیوع کرونا که همه جا و محیطهای بسته و باز عمومی باید ضدعفونی میشدند بچههای ایستگاه - که تنها دو ایستگاه برای این شهر و مناطق تحت پوشش شهر مستقر هست - مسئولیت اینکار را بر عهده داشتند اما استفاده و کار با فوگر (دستگاه سمپاشی و ضدعفونی کننده) آسیب جدی به ریه و سیستم تنفسی و سلامت این عزیزان وارد کرده بود که ناگزیر به استراحت درمانی و استعلاجی بودند اما دریغ از احوالپرسی و سرسلامتی و احساس مسئولیت
مسئولان شهری!
اما تازه اینجا نکته خوبه داستانه؛ وقتی بچههای آتشنشان هنوز هم دستکش ضدحریق مناسب و به تعداد آتشنشانان در عملیات آتش سوزی ندارند و دستکشهای کهنه، مندرس و مستعمل که البته در زمان عملیات هم اگر آتش سوزی چندان گسترده نباشد، میتوانند بدلیل کمبود بپوشند! که اگر لازم شد مجبورند با پارچه خیس دستان خود را بپوشانند که متاسفانه مدتی پیش همین اتفاق در یک حادثه آتشسوزی پیش آمد و دستان یکی از همین عزیزان دچار سوختگی و تاول شد و...
یا برای نداشتن حتی نردبان مناسب آتشنشانی برای مواقع اضطراری و نبود ابزار آلاتی همچون ستهای امداد و نجات «هیدرولیک پنوماتیک» در مواقع تصادفات خودرویی فقط و فقط باید تاسف و افسوس خورد.
با توجه به وسعت ۶هزار کیلومتری و جمعیت یکصدهزار نفری این شهرستان و با وجود ۵بخش و ۴شهر و بیش از ۴۳۰روستای تحت پوشش این شهرستان که فقط دو ایستگاه که در مرکز و غرب منطقه وجود دارد و هیچ ایستگاهی در شرق منطقه مستقر نیست، ایا براساس آیین نامهها و استاندارد ایمنی جای بحث باقی نمیگذارد. با وجود امکانات کم و منطقه پرخطر بویژه بهلحاظ طبیعت گردی و وجود سدهای مختلف و سهلانگاری گردشگران بومی و غیر بومی به هشدارها یا به هر دلیل دیگری، متاسفانه هراز گاهی خبر از غرق شدن افراد را میشنویم البته با وجود اینکه تیم آتشنشانی به موقع و بزنگاه به محل حادثه میرسد اما دریغ از اینکه سازمان آتشنشانی منطقه، لباس غواصی را در فایل لباسهابه تعدادنفرات داشته باشد و آتشنشانان گاهی با لباسهای غواصی شخصی خود اقدام به عملیات نجات میکنند اما هنوز با وجودعدم این امکانات و ابزار در سازمان که پرسنل از وسایل کاملا شخصی اما بخاطر احساس مسئولیت و حس همکاری در عملیات سازمانی از این وسایل استفاده میکنند هنوز دریغ از داشتن چراغ قوه غواصی به اندازه کافی یا زیرآبی که قطعا میتواند در سرعت نجات غریق کمک کند اما بدون این وسیله در تاریکی عمق آب مجبورند با توجه به تجربه و علم خود غرق شده را پیدا کنند؛ وجود ابزاری که قطعا در نجات جان غریق بسیار کمک میکند اما همین کمبود موجب دیرتر پیدا کردن غریق و هزار پیامد دیگر میشود...آیا نیاز به وجود تیم غواصی همراه با تجهیزات کامل احساس نمیشود و نباید در دستور کار مسئولان مربوطه قرار بگیرد.
بماند که در این منطقه هر چند که از بانوان دعوت به گذراندن دوره آموزشی بعنوان عضو داوطلب شد اما متاسفانه بصورت عملی و عملیاتی هنوز هم با توجه به قولهای پوچ، هیچگونه نگاه مثبتی به حضور بانوان در این عرصه که قطعا میتواند کمک بسیار مهمی به گسترش این احساس آرامش و سلامت به مردم منطقه در این حوزه باشد نیست و متاسفانه تصمیمات سلیقهای حرف اول را میزند و...
از این مشکلات و کمبودها که بگذریم نکته قابل توجه دیگری که قطعا میتواند موجب دلگرمی این بچهها باشد اینکه به هر حال باید گذران امور زندگی داشته باشند اما با کدام حقوق قابل توجهی که جسته گریخته هم با تاخیر و تعویق چند ماهه پرداخت میشود البته از این مهمتر که هنوز جایگاه تعدادی از همین بچهها که حتی بعنوان پیشکسوتان و مربیان نام آشنا و مطرح در عرصههای مختلف ورزشی هستند حتی پس از طی ۱۲-۱۳ سال فعالیت در این عرصه هنوز هم بصورت نه قراردادی و نه رسمی بلکه بصورت شرکتی که هیچ تضمین و امنیتی در ادامه شغل وجود ندارد و هر لحظه با نگرانی از انحلال شرکت واسطه مجبور به ترک کار خواهد شد که حتا در پرداخت حقوق ناچیزی که گفتنش غیرقابل تصور است برای هر کسی که در این مملکت زندگی میکند بعنوان نیروی آتشنشان مشغول به فعالیت هستند که حتی لحظهای نبودشان در صحنه حوادث و نجات، پیامد جبران ناپذیر جانی برای حادثه دیده دارد آنقدر که در برخی موارد خارج از حیطه وظیفه و شیفت کاری نیاز به وجودشان ضروری است و با وجود داشتن همسر و فرزند اما هیچ امید و امنیتی شغلی برای اینان که موجب امنیت و آسودگی خاطر مردم از حوادث هستند، نیست که ای کاش کسی هم دستی بالا میزد و امنیت شغلی برایشان فراهم میکرد.
اینها گوشهای از مشکلات بچههای آتشنشان در این منطقه هست که شاید در سایر ایستگاهها و سازمانهای آتشنشانی در هر نقطهای از ایران همین مشکلات مشترک با کم و بیش اختلافی
وجود داشته باشد.
حرفم با شماست مسئولان بویژه شهری و شهرداریها که سازمان آتشنشانی قطعا تحت سرپرستی شهرداری هر شهر و با تامین از سوی شهرداری و سازمانهای بالا دستی، امکانات لازم را میتواند تهیه و کمبودها را رفع کرده و سازمان را تامین کند لطفا به همین یک روز و پیام تبریکی که البته مسئولانی که -بدون تقدیم حتی شاخه گلی و جعبهای شیرینی- بین این عزیزان حضور مییابند و البته ظاهراً خبرنگار محلی که برای پوشش خبری همین مراسم تبریک گویی وارد عرصه شده تمامی عکسهایی که گرفته میشود و در کانال تحت پوشش خود قرار میدهد در قاب این عکسها فقط مسئولانی دیده میشوند که هیچگونه سررشتهای از این «هنر انسانی» ندارند، بیشتر دل آدمی را بهدرد میآورد؛ دقیقا موضوعی که سال گذشته در چنین روزی با دیدن چنین عکسهایی جای تاسف داشت!
امیدوارم به این لباس مقدس و مقام انسانی آتشنشانان احترام بگذارید اگرچه نمیتوانید کاری بکنید! اما اجازه بدهید شایستگان این لباس دستکم در قاب دوربینی قرار بگیرند که بخاطر همین یک روز در مقابل آنها قرار داده میشود شاید با اینکار خستگی روزهای سخت -کمبود امکانات، تعویق و تاخیر دریافت حقوق ماهانه، عدم تامین غذای آماده سر شیفت برای این آتشنشانان، امنیت شغلی و...که همگی تاخیرها و کمبودهای قابل تاملی هستند - از وجودشان با یک عکس در بیاوریم؛ به این معنا که باید در مقابل شما کلاه از سر برداشت و سر تعظیم فرود آورد و زانو بزنیم و بخواهیم دیده شوید تا «انسانیت» و «هنر انسان زیستن» دیده شود.
سایر اخبار این روزنامه
در آگهیها مرد نباید برای زن چای بریزد!
سخنان عجیب پناهیان درباره کرونا؛ او را ممنوع التصویر کنید!
غربیها ایران را نمیپذیرند مثل ترکیه
جریمه بزرگتری در انتظار ایران خواهد بود؟
آتش بجان تا جانی از آتش رها شود
برای مدیری که میآید
چوب حراج بر اعتبار فوتسال!
هر انسان دارای ۷ شخصیت زنانه و ۸ شخصیت مردانه است
مهار تورم مساله مهم و اولویت دولت است
آقای زاکانی! ابتدا از خودتان شروع کنید
حسن روحانی دولت در سایه تشکیل میدهد؟
در انتظار تصمیم دولت
جریمه بزرگتری در انتظار ایران خواهد بود؟
پیام تبریک نماینده یونسکو به دبیر جدید شورای فرهنگ عمومی کشور