سال‌های دور از کار

ترانه بنی یعقوب
گزارش نویس
«می‌گویند کرونا باعث بیکاری شده. می‌گویند برای اینکه زنده بمانید باید توی خانه بمانید اما برای زنده ماندن، نان هم لازم است. کرونا خیلی از افراد دارای معلولیت را خانه نشین کرد، اما کسی هم به فکر ما نیست.» این گلایه تعدادی از افراد دارای معلولیت است که در دوران شیوع ویروس کرونا، شغل‌شان را از دست داده‌اند. معتقدند بیشتر از بقیه اقشار جامعه در این دوران شغل خود را از دست داده یا اخراج و تعدیل شده‌اند یا اینکه به خاطر تعطیلی‌های مکرر، کسب و کار کوچک‌شان لطمه خورده است. هرچه هست به قول خودشان دل پردردی دارند و می‌خواهند کسی پای درد دلشان بنشیند.
محسن مرتضوی بعد از حادثه اسیدپاشی دچار معلولیت شد و بینایی یکی از چشمانش را از دست داد. بعداز این حادثه معرق کاری یاد گرفت و  در آن بسیار پیشرفت کرد. هرسال چند نمایشگاه برگزار می‌کرد و شاگردانی هم پیدا کرده بود: «مگر ما افراد دارای معلولیت شغل هم داریم؟ هیچکس ما را به‌عنوان نیروی کار قبول ندارد. یک سری شعار می‌دهند اما عملاً تعداد کمی به ما کار می‌دهند. معمولاً بچه‌های ما در همان مرحله اول کار یعنی مصاحبه به خاطر ظاهر و فیزیک‌شان رد می‌شوند. این مشکل را بارها در انجمن خودمان یعنی انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی دیده‌ام؛ بچه‌ها مثلاً خواسته‌اند فروشنده شوند و کاری بوده که تبحر خاصی هم نیاز نداشته اما متأسفانه همین که صورت و فیزیک بچه‌ها را می‌بینند می‌گویند نه! پس بیشتر معلول‌ها در درجه اول کار ندارند. بخشی هم که سر کار می‌روند، عده بسیار محدودی‌اند که کار اداری و دفتری دارند. یک سری هم مثل ما کارهای هنری و خانگی می‌کنند و کارگاه‌های کوچک خانگی دارند که کرونا تعطیل‌شان کرد.»


کارگاه محسن و دوستانش در یک پاساژ بود که با هر بار برای کنترل کرونا تعطیل شده است: «هر بار که دولت تعطیلی اعلام می‌کرد ما هم تعطیل می‌شدیم. نمی‌دانم جزو گروه‌های اول و دوم بودیم. بعد هم هنرجوها می‌ترسیدند در جمع حاضر شوند. یکی از هنرجوها که کرونا می‌گرفت می‌گفتم دو ماه نیا. دیگری خانواده‌اش درگیر می‌شد به‌همین ترتیب و با همین اوصاف کارگاه ما خود به خود جمع شد. کارگاهی که برایش شبانه روزی زحمت کشیده بودم. دلم خیلی پر است، نمی‌دانم از کرونا پر است یا از سیاست‌های غلط برای معلولان. من که سالی دو یا سه بار نمایشگاه می‌گذاشتم دیگر دل و دماغ ندارم. دلم خوش بود شاگردان زیادی تربیت می‌کنم که خودشان برای خودشان استادی می‌شوند. اما انگار همه این دستاوردها از دست رفته. الان هیچ حمایتی نیست، هیچکس نمی‌گوید ما چه شدیم؟ خیلی دلسرد شده‌ام. خوش بینانه‌اش اینکه در خانه اثری خلق می‌کنیم و توانسته‌ایم در خانه به تفکرات‌مان هدف بدهیم اما محسن برای خانه نشینی و کنج خانه ساخته نشده. من باید بتوانم کاری را که بلدم به شاگردانم آموزش بدهم کار ما هم با چوب و تمرین است و با آنلاین کار کردن پیش نمی‌رود.»
حسین مردانی که از عصا استفاده می‌کند و دارای نوعی معلولیت جسمی حرکتی است، می‌گوید: «خیلی از بچه‌ها که از ویلچر استفاده می‌کردند در دوره کرونا بیکار شدند چون رعایت پروتکل‌های بهداشتی کرونا برای کسی که روی ویلچر می‌نشیند تا کسی که معلولیتی ندارد خیلی سخت تر است.»
 او ادامه می‌دهد: «فردی که سالم است دستش به‌ جایی نمی‌خورد و نیازی نیست دستش را به‌همه جا بزند اما فردی که با عصا، ویلچر و واکر تردد می‌کند مجبور است به‌ هزار جا دست بزند، در و دیوار و پله و آسانسور و خیلی جاها را لمس کند. همین مسأله باعث شد خیلی از بچه‌ها نتوانند سر کار بروند و بیکار شوند. یک عده هم که مثل ما کارگاه تولیدی داشتند کرونا روی کارشان تأثیر گذاشت. دورکاری هم جور دیگری روی کار ما اثر گذاشت؛ خیلی از بچه‌ها برای دورکاری به سیستم و کامپیوتر نیاز داشتند و چون نتوانستند مهیا کنند این طوری کارشان را از دست دادند. البته عده‌ای هستند که دورکاری می‌کنند ولی در کل در دوره کرونا شرایط بد و سختی برای همه مردم و بویژه افراد دارای معلولیت رقم خورد. ما هم از نظر بهداشتی بیشتر در خطر بودیم و هم از نظر کاری که در نتیجه 60 تا 70 درصد بچه‌ها شغل‌شان را از دست دادند.»
حسین آموزش صنایع دستی می‌دهد و خیلی زود کرونا گریبان شغل او را هم گرفت: «من کلی شاگرد داشتم. فروش مجازی داشتم اما همه اینها از دست رفت. شاگردهای خصوصی‌ام را خیلی زود از دست دادم و فروش هم به‌خاطر وضعیت بد اقتصادی خیلی کم شد.»
 مسأله بعدی که حسین به آن اشاره می‌کند حمایت نکردن از معلولان در این شرایط سخت از سوی سازمان بهزیستی است، سازمانی که متولی این امر است: «برخی تصور می‌کنند سازمان بهزیستی خیلی به افراد دارای معلولیت کمک می‌کند درحالی که اصلاً این‌طور نیست و بچه‌های عضو ماهانه فقط 300 هزار تومان حقوق می‌گیرند. با این پول حتی نمی‌توان هزینه رفت و آمد و تأمین وسایل بهداشتی را مدیریت کرد. بهزیستی هم این اقلام را در اختیار بچه‌ها نمی‌گذارد. شاید برای عده‌ای پول این وسایل زیاد نباشد اما برای ما خیلی زیاد است و خیلی از بچه‌ها برای همین، کارشان را ازدست دادند. بخواهی با اسنپ بروی و بیایی و ماسک و الکل بخری مگر چقدر برایت می‌ماند.»
این طور هم نبوده که دورکاری دوره کرونا به ضرر همه افراد دارای معلولیت تمام شده باشد و برخی هم از اینکه مجبور نیستند در این شهر پر از ترافیک هر روز سر کار بروند و با هزار و یک مشکل شهری مناسب‌سازی نشده سر و کله بزنند خوشحالند. مثل امید مظاهری که دیستروفی عضلات دارد: «من در این دوره دورکار شدم و با یک شرکت کار می‌کنم. این دورکاری برای من خیلی خوب بود و از طی مسافت طولانی بین راه شرکت و خانه راحت شدم. شرکت تجهیزات را برایم ارسال کرد و من راحت کار می‌کنم. این مسأله روی کیفیت کارم اثر خوبی گذاشت. قبل از دورکاری روزی سه ساعت توی ترافیک می‌ماندم. اما الان توی اتاق خودم کار می‌کنم و محدودیت دستشویی رفتن و پله را ندارم اما می‌دانم همه دوستانم این شانس را نداشتند.»
پگاه فرهی، دارای معلولیت آسیب نخاعی و سرپرست خانوار در یک مرکز تماس و پشتیبانی از شرکت‌ها کار می‌کند. کار شرکت‌شان به قول خودش مشتری مداری است و بیشتر کارشان تلفنی: «به‌خاطر کرونا شرکت‌هایی که کارشان را به‌صورت تلفنی به شرکت ما می‌سپردند خودشان کم کار شدند و نیروهایشان را کم کردند. در نتیجه ما هم کار و پروژه‌مان کم شد و همکارهای من که افراد دارای معلولیت هستند بیکار شدند. قبلاً 70 اپراتور بودیم و الان تعداد انگشت شماری یعنی 15 نفر سر کار هستیم. گفته‌اند اگر دوباره  وضع بهتر شود همکاران من هم سرکار می‌آیند. فرد دارای معلولیت وقتی از خانه بیرون می‌آید انگیزه می‌گیرد چون فکر می‌کند برای خودش و جامعه مفید است. اما خانه ماندن افسرده‌اش می‌کند و سیستم فکری‌اش را بهم می‌ریزد. کرونا چند جانبه به ما لطمه زد.»
 امین معینی، فعال حوزه افراد دارای معلولیت هم می‌گوید: «معلولان برای ترددشان در دوره کرونا مشکلات زیادی داشتند. سیستم حمل‌ونقل عمومی مناسب نیست و تاکسی‌های اینترنتی هم همکاری لازم را ندارند. همین موضوع باعث پسرفت حضور افراد دارای معلولیت در سطح جامعه دوران کرونا شد. ابتدای شیوع کرونا خیلی از کارفرماها از این می‌ترسیدند که شاید فرد دارای معلولیت نتواند پروتکل‌های بهداشتی را رعایت کند و خیلی از بچه‌ها را از کار، بیکار کردند و متأسفانه شرکت‌های دولتی هم که طبق قانون باید سه درصد از افراد دارای معلولیت را استخدام کنند معمولاً این کار را نمی‌کنند. تعداد کمی از کارفرمایان به توانایی معلولان اعتماد می‌کنند. بنابراین در این دوران بیشتر افرادی که شغل‌شان نیاز به حضور در اجتماع داشت از کار بیکار شدند. برخی که تلفنی کار می‌کردند به خانه منتقل شدند اما در کل آنها هم به خاطر کم شدن سفارش‌ها بیکار شدند. دستفروش‌ها و کسانی که در نمایشگاه‌های اشتغالزایی و خیریه‌ها فعالیت داشتند شغل‌شان را از دست دادند.»
 به‌گفته معینی، کرونا درس بزرگی به همه داد و آن اینکه بستر جامعه برای افراد دارای معلولیت از چه میزان آمادگی برخوردار است و وقتی بحرانی ایجاد می‌شود این افراد تا چه حد ضربه می‌بینند. معلولان سال‌ها به‌خاطر شرایط نامناسب شهری و نگاه‌های نامناسب در کنج خانه‌ها مانده‌اند. خیلی افراد در قرنطینه دوران کرونا درد این افراد را فهمیدند، او امیدواراست همه اینها درسی باشد برای اینکه بیشتر به این افراد و نیازهایشان فکر کنیم.