در محضر آن وجود عرشی

  نسل ما این توفیق را داشته است که چهره‌های برجسته‌ای از علمای بزرگ را درک نماید که با عمری تهذیب نفس و عبادت و تقوا و احتیاط در جنبه‌های مختلف زندگی، به درجاتی از عرفان و عظمت روحی و مراتب والای علمی و عملی رسیدند که به واقع سرآمد بسیاری از اقران خود شده و با سلوک و رفتار خود الگویی برای عبودیت و بندگی همگان و وسیله‌ای برای هدایت و ارشاد آنان شدند. نقطه عطف و یا شاخصه مهم این علمای متألّه این ‌است که جامع ویژ‌گی‌هایی هستند که هم خود را به قله‌های بلند علوم و معارف الهی و تفقه در دین رساندند که حجّیت یافته و اسوة علمی شایسته‌ای برای دانش‌پژوهان و مراکز علمی حوزه و دانشگاه شده‌اند و هم نمونه عملی برای کسانی شدند که طالب سیر و سلوک و درک عرفان و حکمت‌اند، و هم با حضور فعال و مسئولانه در عرصه زندگی اجتماعی، رسالت بیدارگری و ظلم‌ستیزی و عدالت‌طلبی خود را ایفا کردند.
بعضا کسانی هم هستند که مراتب علمی و تقوایی بالایی دارند ولی برای پرهیز از برخی ناملایمات از مواجهه با برخی از رخدادهای جامعه، اجتناب می‌کنند و همین باعث سردرگمی بسیاری از افراد علاقمند به آنان می‌گردد. اما در دوران ما، حضرت امام خمینی(ره) دارای جامعیتی به‌تمام معنی بودند، از جمله در ضدیت با مستکبران و طواغیت داخلی و بین‌المللی و استعمارگران و...، در هدایت و رهبری و مدیریت انقلاب و سال‌های جنگ و... در سنگر‌بانی از قرآن و اسلام و اهل بیت‌(ع) بی‌مهابا از هجمه‌های سهمگین‌، حکم الهی را صادر کردند -از ماجرای حکم سلمان رشدی و... گرفته تا عرصه وسیع دفاع از مظلومین و محرومین و مستضعفین و...‌ - در عین حال لحظه‌ای از توجه به خود و مراقبت نفس و طاعت و تقوی و تعبد و تهجد و شب زنده‌داری و... هم غفلت نورزیدند. و چه بزرگانی در پیرامون این خورشید فروزان، به‌مثل او در همه مراحل زندگی با همین جامعیت درخشیدند که از جمله آنان حضرت علامه حسن‌زاده آملی است.
البته این قلم را شایستگی آن نیست که درباره شخصیت الهی این عارف بالله، عالم عامل و علامه ذوالفنون، مطلبی ‌عرضه بدارد. همان بهتر که از کلام بزرگانی چون علامه طباطبایی و حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی و شاگردان بزرگوار پرورش یافته از محضر ایشان، برای بیان عظمت وجودی آن استوانه علم و حکمت ایشان سخن به‌میان آید.
لیکن از آنجا که این حقیر مدتی از نفحات وجودش بهره‌مند بوده و خود را مدیون آن بزرگ مرد می‌دانم، بر سبیل حق‌شناسی بر آنم تا چند کلمه‌ای را به یاد ایشان بنگارم. چرا که بر حسب توفیق اجباری سکونت در شهر آمل از برکات وجود دو عالم شهیر آن دیار، حضرت علامه آقای حسن‌زاده و حضرت آقای جوادی‌آملی (در مجالس و مراسم و سخنرانی‌ها و جماعات و فعالیت دوره انقلاب اسلامی) بهره می‌بردم.


در همین سال‌ها که علامه‌، حلقه درس و بحثی در مسجد سبزه میدان آمل (بعدها این مسجد به‌نام آن جناب تغییر یافت) برگزار می‌کردند، توفیق شرکت در آن را به همراه تعدادی از افراد مختلف اعم از معلم و دانشجو و بازاری و... داشتم و علامه سلسله مباحث مربوط به «معرفت نفس» را‌، آنهم با بیانی شیوا و کلامی نافذ، به همراه نکاتی آموزنده از دیگر موضوعات که در فهم مطالب مفید و موثر بوده، ارائه می‌کردند. (ظاهراً جلسه دیگری در تهران و یا قم با همین موضوع، در جمع طلاب حوزه داشتند) که محصول آن سال‌های بعد، در قالب سه جلد کتاب «دروس معرفت نفس» و نکات حاشیه‌ای آن، در کتاب «هزار و یک نکته» چاپ و منتشر شد. از همین جلسات و سخنرانی‌ها بود که عظمت وجودی ایشان در تسلط بر علوم و فنون مختلف و تواضع و ادب و اخلاق و وارستگی،
و دلباختگی به اهل بیت عصمت و طهارت‌(ع) و تبلیغ قیام الهی امام خمینی(ره) و اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی آشکار می‌گردید.
شخصیتی که در کنار دیگر بزرگ مرد دیار آمل، حضرت آیت‌الله جوادی آملی هم وسیله هدایت و ارشادی برای همگان به‌ویژه جوانان بودند، و هم در مسیر بیداری و روشنگری مردم برعلیه بیداد زمان و استبداد پادشاهی، به خوبی مسئولیت نمایندگی نهضت امام خمینی(ره) را در شهرشان به منصه ظهور رسانده و با ایفای نقش انقلابی خود، آن‌چنان حمایت عموم مردم را در پیگیری انقلاب اسلامی باعث شدند که ارکان‌های حکومتی شهر از جمله شهربانی و ژاندارمری و...‌، چند روز قبل از خروج شاه از کشور (26 دی 1357) سقوط کرده و شهر تسلیم انقلاب اسلامی شد.
از آن روز تاریخی آمل یا فردای آن، آموزه‌ای از علامه حسن‌زاده برایم فراموش ناشدنی است؛
بعدازظهر آن روز طبق معمول جلسه درس ایشان در مسجد برگزار شد و پس از آن با یکی دو نفر دیگر، آقا را تا منزلشان همراهی کردیم، ولی در کوچه فرعی باریک منتهی به منزل، که من با علامه تنها بودم، ایشان در حال باز کردن درب بودند که کسی آقا را صدا زد و خود را به ایشان رساند. جلو آمد و گفت: من فلانی و افسر شهربانی‌ام، (در همین حال با نگاهی به اطراف و با احتیاط سلاح کمری خود را از زیر کاپشن بیرون آورد، در این لحظه من به‌شدت نگران شدم که نکند می‌خواهد ایشان را ترور کند) و ادامه داد: حاج آقا‌، من در جریان تظاهرات و درگیری‌های شهر به سوی کسی تیراندازی نکردم، و الان هم آمدم که این اسلحه را به‌شما تحویل دهم. علامه حسن‌زاده با کمال خونسردی و آرامش‌، قبل از اینکه سلاح را از ایشان بگیرد، گفت: «آقاجان‌، ما هم چند سالی است که دیدیم اوضاع و احوال طوری است که باید مسلح باشیم. (آنگاه دست خود را به جیب بغل قبایش برد و خودنویس خود را بیرون آورد) و گفت: لذا ما هم مدت‌هاست که مسلح به این سلاح شدیم و...»
و بعد از توصیه‌ای برایش دعا کرد.
در دفعات مکرر که پس از جلسات مسجد همراه ایشان بودم، می‌دیدم که به رفتگران شهرداری و مأموران راهنمایی در چهارراه‌ها و... سلام می‌کنند. در موردی عرض کردم آقا، این جوان به‌شما سلام نکرده، اما شما ...؟ می‌فرمود: اینها در سرما و گرما‌، به مردم خدمت می‌کنند، ما به اینها مدیونیم.
با همه عظمت و بزرگی‌شان آنچنان متواضع بود، که هر فردی ایشان را مشاهده می‌کرد مجذوبش می‌شد، بلکه انسان از همان تواضع و فروتنی شخصیت خود‌ساخته‌اش متنبه می‌شد. آری، آدمی از مشاهده او و رفتارش، بارقه‌های هدایت دریافت می‌کرد. دائماً توصیه می‌کرد که؛ «آقاجان، ما برای ساختن ابدیت خود، در این دنیاییم.»
بارها در موضوع انقلاب اسلامی و حوادث پس از آن، با جدیت و اخلاص از رهبر کبیر انقلاب و اهداف متعالی آن دفاع می‌کرد و پس از رحلت آن یگانه دوران‌، از خلف صالح او نیز جانانه حمایت کرده و برای شاگردان و همه ارادتمندانش عیان بود که ایشان وقوع انقلاب و جمهوری اسلامی و زعامت آن را، چه در زمان امام خمینی(ره) و چه در زمان رهبر معظم انقلاب‌، از عنایات الهی به این کشور علوی و مهدوی و مردم شیفته اسلام و دلداده اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) می‌داند.
در مجالس بزرگداشت شهدا‌، چنان با شور خاصی از عظمت توفیق آنان یاد می‌کرد که حسرت را برجان و دل شیفتگان شهادت می‌نشاند.
درباره جنبه‌های علمی اعم از حکمت و فلسفه و ادبیات و ریاضیات و نجوم و... و عرفان نظری و عملی و عبودیت و سیر و سلوک آن و... باید بزرگان این عرصه‌ها و شاگردان پرورش‌یافته محضر ایشان، اظهار نظر فرمایند که هر یک از آنان، خود در این مباحث حجّیت دارند. اما آنچه که برای حقیر درس‌آموز بود، اینکه اساتید خود را بسیار با احترام و ادب نام می‌برد، بلکه از همه بزرگان رشته‌های مختلف به نیکویی و تجلیل یاد می‌کرد. وقتی از حضرات علامه شعرانی یا رفیعی قزوینی و یا فاضل تونی و یا الهی‌قمشه‌ای و دیگران می‌گفت؛ با کمال ادب و اخلاص و بزرگی و القاب و عناوین خاص و با اعتقاد، عظمت کار و آثارشان را شرح می‌داد. می‌فرمود: «اینها زحمت کشیدند، سال‌ها نزد بزرگان زانو زدند، خون دل خوردند تا این علوم و معارف را به‌ما رساندند.» چنانکه در کتاب‌های مختلف ایشان هم‌ این قدرشناسی و ادب، نسبت به بزرگان و معاریف علم و دین فراوان مشهود است.
رعایت بیان و کلام درست‌، نقل مطالب دیگران با حفظ امانت و احترام‌، عبارت‌پردازی‌های وزین و موزون، اخلاص و خاکساری نسبت به اهل‌بیت عصمت وطهارت(ع) و علمای بزرگ و شهدا، و در همه حال رعایت کمال تواضع و ادب و...، نه فقط در نوشتار بلکه در گفتار، حتی در بیان مباحث درسی و فرمایشات عادی به‌خوبی مشهود و آموزنده بود.
از حُسن خلق آن بزرگ موارد بسیاری می‌توان گفت، اما همیشه با افرادی که در کنارشان بودند خودمانی و صمیمی بودند و لحن رفیقانه‌ای با شاگردان و علاقمندانش داشتند.
نکته‌ای که از ایشان، بیش‌ از دیگر جلوه‌ها‌، قابل فهم بود، اینکه، حاصل زحمات و یافته‌های علمی خود را، به راحتی به دیگران بذل می‌کردند. و لذا از سوء‌برداشت‌های احتمالی افراد ضعیف، پرهیز نداشته و بسیاری از اسرار اذکار و اعمال و یافته‌های علمی خود را، که شاید حاصل سال‌ها تهذیب و مراقبت و کسب فیض از محضر علمای بزرگ بود، عرضه می‌داشتند.
در همین رابطه بدون اینکه اشاره‌ای به توفیقات و مراتب خود داشته باشد، مکرر از نتایج مراقبت‌ها و سیر و سلوک و آثار تهذیب نفس و احتیاطات بیان می‌کرد و گاهی که بعضی از پرده‌های کنار رفته برای دیگران را نقل می‌کرد، با حالت خاصی می‌فرمود: «آقاجان‌، ما انسان‌ها موجودات عرشی هستیم، ولی قدر خود را نمی‌دانیم.»
خوشا به حالش که واقعا «‌عاش سعیداً و مات سعیداً»‌، آری‌، در فراق آن وجود عرشی، این شعرحافظ که بیت اول آن بیان حال حقیر‌، و بیت بعد در شأن اوست، مناسبت دارد:
اوقات خوش آن بود که با دوست به‌سر شد
باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
غروب این آفتاب درخشان علم و معرفت و حکمت و طاعت و تقوا و اخلاق محمدی(ص)را باید به ساحت مقدس حضرت ولی عصر‌(عج) عرض تسلیت گفت و نیز به پرچمدار انقلاب اسلامی،
رهبر فرزانه‌مان‌ و به حوزه‌های علمیه‌ و به همه خوشه‌چینان از خرمن علم و معرفتش‌، که در فقدان او سوگوارند.
دکتر علی خلسه