استقبال دانش‌آموزان از واکسن کرونا

هدی هاشمی
خبرنگار
چند روزی است که سن واکسیناسیون دانش‌آموزان 12 تا 18 سال را دربرگرفته و در دو روز گذشته درهای برخی از مدارس کشور به روی 6 میلیون دانش‌آموز دبیرستانی باز شده تا بلکه با گسترش واکسیناسیون مسئولان وزارت آموزش و پرورش بتوانند به یک سال و نیم غیبت دانش‌آموزان در کلاس درس مدارس خاتمه دهند. بنا بر اعلام وزارت بهداشت 30 درصد گروه سنی 12 تا 18 سال دوز اول واکسن را دریافت کرده‌اند. بر همین اساس وزارت آموزش و پرورش هم طرح ضربتی واکسیناسیون دانش‌آموزان را در دستور کار خود قرار داد. در استان تهران 100 مدرسه داخل شهر و حدود 100 مدرسه نیز در شهرستان‌های سرتاسر استان برای واکسیناسیون دانش‌آموزان در نظر گرفته شد. مسئولان وزارت بهداشت و آموزش و پرورش امیدوارند که با اجرای این طرح جمعیت بیشتری از دانش‌آموزان و خانواده‌های آنها را واکسینه کنند تا بلکه با بالا رفتن آمار واکسیناسیون عمومی شرایط بازگشایی تدریجی مدارس در نیمه دوم آبان ماه فراهم شود.
دختران برای واکسن علاقه‌مندترند


بالای سردر دبستان دخترانه حقیقت، بنر بزرگی نصب شده که روی آن نوشته شده: «پایگاه تجمیعی واکسیناسیون دانش‌آموزان.» در اصلی مدرسه باز است و رفت و آمدها هم تقریباً معمول. با اینکه مدیران مدارس هر کدامشان در کانال مدرسه اعلام کرده‌اند که دانش‌آموزان برای واکسن زدن به مدارس تعیین شده بروند، اما تعداد خانواده‌هایی که در روز پنجشنبه صبح به مدرسه دخترانه فاطمه زهرا، حقیقت و هاجر آمدند چندان زیاد نبود. در راهروی دبستان دخترانه حقیقت، چند دختر در کنار والدینشان به صف شده‌اند تا خانم ناظم صدایشان کند و آنها به کلاسی بروند که برای واکسیناسیون در نظر گرفته شده است. امروز، نه خبری از آن لباس فرم دانش‌آموزان است و نه تلاشی برای برقراری آن همه قوانین سفت و سخت مدرسه. هر کدام از این دانش‌آموزان با لباسی که دوست دارند به مدرسه آمده‌اند وخانم ناظم به‌همراه معلم بهداشت با خوش رویی تمام با دانش‌آموزان ارتباط برقرار می‌کنند. نوبت واکسن زدن فاطمه نوری است که معلم بهداشت مدرسه او را صدا می‌زند و از مادرش می‌خواهد داخل سالن منتظر بماند. دختر با خانم ناظم به سمت کارشناس وزارت بهداشت می‌رود و در طول مسیر خانم ناظم از او می‌پرسد: «بیماری خاصی نداری؟ داروی خاصی مصرف نمی‌کنی؟ پدر یا مادرت به کرونا مبتلا نشدند؟ خودت چی؟ «فاطمه آهسته جوابش را فقط با دو کلمه می‌دهد: «نه خانم.» از پشت آن ماسک می‌شود فهمید که کمی ترس دارد و این را مربی بهداشت متوجه می‌شود: «عزیزم نترس... آستین را بالا بزن و به واکسن نگاه نکن... دستت را سفت نکن.. آروم تزریق می‌کنم.» همین که واکسن را می‌زند فاطمه تکانی می‌خورد اما تمام تلاشش را می‌کند که صدایش بلند نشود. نفس راحتی می‌کشد و بلند می‌شود. خانم ناظم می‌گوید: «برو داخل حیاط یک ربع بنشین. اگر حالت ضعف یا بی‌حالی داشتی صدایم کن.» همین که فاطمه به سمت مادرش می‌رود خانم ناظم بلند می‌گوید:«مادران عزیز توجه داشته باشید اگر بچه‌ها دچار تب و لرز شدند استامینوفن به آنها بدهید. مایعات زیاد بخورند و تا دو روز هم باید استراحت کنند.» فاطمه دست مادرش را می‌گیرد و به‌حیاط می‌رود. در حیاط مدرسه چند صندلی با فاصله دو متر کنار هم گذاشته‌اند تا دکتری که در مرکز است 15 دقیقه بعد از تزریق حال دانش‌آموزان را بررسی کند. فاطمه و چند دانش‌آموز دیگر روی این صندلی‌ها نشسته‌اند. همدیگر را نمی‌شناسند. هر کدام از محله و مدرسه‌ای خاص آمده‌اند. اینجا پایگاه دخترانه در نزدیکی میدان شوش تهران است. حیاط مدرسه سوت و کور است. ساعت از 9:30 گذشته، اگر پای کرونا و تعطیلی در میان نبود، شاگردان این مدرسه باید زنگ تفریح را می‌گذراندند حتی اگر برای رفع اشکال هم به مدرسه می‌آمدند آنها باید در حیاط مدرسه بودند. اما تا الان فقط 12 دانش‌آموز به مدرسه آمده اند آن هم برای واکسن زدن. نازنین زهرا یکی از همین دانش‌آموزان است. خانه‌اش در نزدیکی میدان خراسان است و از طریق کانال مدرسه متوجه شده که امروز می‌تواند در این دبستان واکسن کرونا دریافت کند: «خیلی دوست داشتم واکسن بزنم. انگار قرار است دوباره به زندگی معمولیمان برگردیم. مدیر مدرسه اعلام کرد که برای زدن واکسن به این مدرسه بیایم. خیلی خوشحال شدم من سال دوازدهم هستم و دو سال مهم درسی را در مدرسه نبودم.امسال کنکور دارم و دلم می‌خواهد در مدرسه درسم را بخوانم. برای من و خانواده‌ام مهم است که هر چه سریع‌تر مدارس باز شوند.» آنطرف‌تر از نازنین زهرا، ویدا امیری دانش‌آموز کلاس هفتمی نشسته است. مانتوی رنگ روشنی به تن دارد و مدام با گوشه شال سفیدش بازی می‌کند. ویدا هم از طریق مدرسه متوجه شد که باید واکسن بزند، آن‌طور که مادرش می‌گوید برای زدن واکسن ترسی عجیب داشته اما بالاخره راضی شده که به مدرسه بیاید و واکسن را دریافت کند. ویدا درباره این ترس می‌گوید: «قبل از زدن واکسن حسابی می‌ترسیدم. اما الان فهمیدم که ترسم بیجا بوده.درد هم نداشتم. ای کاش مدارس باز شوند. از کلاس پنجم مدرسه نرفتم و درس خواندن مجازی برایم خیلی سخت است.»
ما فقط مسئول جان خودمان نیستیم
اول وقت به چند مدرسه رفتم تا ببینم آیا دانش‌آموزان استقبال کرده‌اند یا خیر. البته مدیر یکی از مدارس پسرانه می‌گوید که شما زود آمده‌اید و بچه‌ها تازه ساعت 11 یا 12 از خواب بیدار می‌شوند. این حرف مدیر دبیرستان پسرانه مالک اشتر میدان امام حسین است. آقای مدیر می‌گوید: «عصر، این مرکز شلوغ می‌شود. چون بچه‌ها دیگر بچه‌های قبل کرونا نیستند. البته آن‌طور که متوجه شدم دختران بیشتر از پسران استقبال کردند. خب دخترها حرف گوش کن‌تر هستند.» حرف‌های آقای مدیر را جمیله قرایی کارشناس مرکز بهداشت شرق تکمیل تهران می‌کند:«بین تعطیلات است. استقبال به خاطر تعطیلات کم است اما در مجموع با این تعطیلات خیلی‌ها استقبال کردند. دانش‌آموزان خودشان علاقه‌مند واکسن هستند. خانواده‌ها خیلی خوب با فرزندانشان درباره واکسن صحبت کردند و آنها هم استقبال کرده‌اند و هر چقدر این زمان به ظهر و بعداز ظهر بکشد دانش‌آموز از خواب بیدار می‌شود و برای تزریق می‌آید. الان برای دانش‌آموزان البته صبح خیلی زود است.» همه می‌خندند و به هم نگاه می‌کنند.از او می‌پرسم که دانش‌آموزان واکسن تک دوز سینوفارم را می‌زنند، می‌گوید: «خیر. همان واکسنی است که بزرگسالان هم می زنند؛ دو دوز تزریق دارند. تاکنون هم هیچ گزارشی درباره خطر این واکسن برای دانش‌آموزان دریافت نکردیم.» چند دقیقه‌ای که می‌گذرد. چند دانش‌آموز پسر وارد مدرسه می‌شوند. چند تایشان ماسک دارند و یکنفرشان ماسک ندارد. مدیر مدرسه می‌گوید که ماسک را به صورتش بزند. این دانش‌آموزان با آن دانش‌آموزان دو سال پیش فرق دارند. انگار با همکلاسی‌هایشان غریبه‌اند. با رودربایستی در کنار هم می‌ایستند. به سمتشان که می‌روم حتی حوصله حرف زدن هم ندارند. یکی از این پسران به سمت مدیر مدرسه می‌رود و می‌گوید: «واکسن برکت می‌زنید.» مسئول بهداشت می‌گوید: «واکسن برکت برای سن شما نیست پسرم.» همین را که می‌شنود راهش را کج می‌کند و می‌خواهد از مدرسه بیرون برود. اما مربی بهداشت مدرسه صدایش می‌کند و درباره اهمیت واکسیناسیون و نوع واکسن‌ها به او توضیح می‌دهد. امیر حسین دانش‌آموز کلاس یازدهمی است او منتظر است تا نوبت واکسنش برسد: «مدیر مدرسه خبر داد که امروز باید واکسن بزنم.» از او می‌پرسم آیا برای مدرسه رفتن واکسن اجباری است می‌گوید: «مدرسه ما چیزی اعلام نکرده اما گفتند حتماً واکسن بزنیم.» محمدرضا واکسن کرونا را دریافت کرده و گوشه حیاط نشسته تا ببیند علائمی دارد یا نه. او کلاس نهم است و آن‌طور که خودش می‌گوید از خیلی وقت پیش می‌خواسته واکسن را بزند: «مدیر مدرسه گفت سینوفارم می‌زنند ما هم آمدیم همین را بزنیم. در حال حاضر برایم این مهم است که به مدرسه برگردم. همه باید واکسن بزنیم.چون ما فقط مسئول جان خودمان نیستیم. مسئولیت خانواده و دوستانمان هم با ماست. لذا اگر بیرون بروم اما واکسن را نزنم ممکن است به پدر و مادرم بیماری را انتقال دهم.»