روزنامه آرمان ملی
1400/07/19
خودانتقادی یا انتقاد از بشار اسد
حشمتا... فلاحتپیشه نماینده ادوار مجلس اتفاقات تازهای در سوریه، لبنان و کل منطقه دارد میافتد که به نظر میرسد باید از تحلیل شتابزده این اتفاقات خودداری کرد. روند کلی در منطقه ما آغاز شده و در این روند عملا چند شاخصه شکل گرفته: نخست، ارجحیت و اولویت منافع ملی دولتها نسبت به خیلی از مسائل دیگر هست و دولتها در راستای منافع ملی خودشان، سازوکارهای مختلفی را انتخاب میکنند. الان بحثهایی مبنی بر موضوع بازگشت سوریه به جمع کشورهای عربی شکل گرفته که باید از این موضوع استقبال کرد. یعنی اصولا چون بخشی از فرآیند تنشزدایی در کل منطقه است باید از این موضوع استقبال کرد و آن را بخشی از شرایطی دانست که در قالب همان، اکنون ایران و عربستان هم درحال مذاکره با همدیگر برای پایان دادن یا حداقل تعدیل تنشهایی هستند. سوریه کشوری است که یکی از بدترین دوران خودش را در حال سپری کردن است. کشوری که بهشدت دچار نابودی است. شاید سالها و بلکه دهها سال طول بکشد که تازه سوریه به دوران قبل از جنگ داخلیاش بازگردد. در طول این مدت علاوه بر اینکه زیرساختها، حوزههای شهری و حوزههای مختلف توسعهای، صنعتی و عمرانی سوریه ویران شد، بذر دشمنی و چالش تازهای در این کشور چندرگه و چندقومیتی شکل گرفته و بهویژه اینکه سوریه دچار بدهیهای خارجی گستردهای هم شد، بهطوری که دولت سوریه مجبور شد برای تسویه این بدهیها عملا بخشهای عمدهای از منابع و معادن خودش و بخش عمدهای از زمینهای کشاورزی و حتی بنادر خودش را به کشورهایی که طلبکار این کشور هستند، واگذار کند. در یک چنین شرایطی به نظر میرسد که دولت بشار اسد از هر گونه طرحی که سوریه را به جمع کشورهای دیگر برگرداند از جمله کشورهای عربی استقبال میکند و یکی از دلایلی که برای اولینبار سوریه در کنار چند کشور عربی دیگر و البته با نزدیکی آمریکا تحتعنوان طرح انتقال انرژی به لبنان جمع شدند و در قالب یک طرح منطقهای شرکت کردند، همین موضوع است. طبیعی است کشوری مثل سوریه در راستای منافع ملی خودش عمل میکند و در گذشته هم همینطوری بوده. یکی از دلایلی که معمولا سیاستمداران کشور ما از رفتارهای سیاسی سیاستمداران دیگر کشورها دچار غافلگیری میشوند، این است که نوع نگاه دولتمردان ایرانی به منافع ملی متفاوت از نوع نگاه دیگر سیاستمداران در دنیاست. در ایران یکسری مولفههای خشک و غیرقابل تفسیر در سیاست خارجی وجود دارد که هرگونه تحولی که در دنیا شکل میگیرد، این مولفهها نقش خودشان را ایفا میکنند و معمولا در نتیجه و در اثر همین استراتژی و رویکرد غیرپویا عملا میبینیم که در گذر زمان، منافع ایران در جاهای مختلف از بین میرود یا این منافع تامین نمیشود. به عنوان مثال، در طول سالیان، ایرانیها برای دفاع از کشوری مثل بوسنی هزینههای فراوانی دادند ولی به هیچوجه منافع ایران در بوسنی تامین نشد. در کشوری مثل عراق یا سوریه نیز ایرانیها هزینههای زیادی از لحاظ سیاسی، مستشاری و غیره صورت دادند ولی در عمل میبینیم که این کشورها در راستای منافع ملی خودشان عمل میکنند و قراردادها و مناسبات اقتصادی تازه خود را شکل میدهند. مثلا در کشور عراق، ایرانیها بعد از عراقیها بیشترین خونی که در این کشور ریخته شد را در دفاع از حرمهای شریف در کمک به مردم عراق صورت دادند ولی بلافاصله یکی از نخستین کارهایی که عراقیها انجام دادند این بود که به توافقات اقتصادی اتحادیه عرب برگشتند و همین بازگشت باعث شد که خیلی از شرکتهای ایرانی قربانی شوند؛ زیرا در نظامهای تعرفهای که کشور عراق با دیگر کشورهای عربی در قالب اتحادیه عرب دارند، یکسری نظامهای تعرفهای ترجیحی شکل گرفت که عملا امکان رقابت را از شرکتهای ایرانی گرفت و روزبهروز نقش ایران در اقتصاد عراق کاهش پیدا میکند. در سوریه هم واقعیتی که وجود دارد اینکه حتما رقبایی از راه خواهند رسید و سوریه در چنین شرایطی حتما به طور طبیعی اولویت برای ایران قائل هست ولی وقتی که پای منافع ملی سوریه برسد، حتما بشاراسد با کشورهای دیگری که نقش رقیب ایران را هم دارند، همکاری خواهد کرد و این طبیعت منافع ملی در دنیای امروز است. ولی قضایایی مثل آذربایجان و تحولات امروز عراق و سوریه نشان میدهد که پویایی در مولفههای منافع ملی و درک مولفههای ملی در ایران خیلی کمتر از کشورهای دیگر در منطقه است. اما در این شرایط چه باید کرد؟ نظام مدیریتی سیاسی در ایران باید براساس دو اصل بنیادین شکل بگیرد که عبارت است از تنشزدایی در خارج و توسعه در داخل. در دنیای امروز کشورها بر اساس این دو اصل سیاست خودشان را شکل میدهند. سعی میکنند حوزه تنش خودشان را کاهش دهند. چون حوزههای تنش ایران روزبهروز گسترش پیدا میکند و تنشهای کهنه، دارند کهنهتر میشوند. میبینیم کشورهایی که از فضای تنش دوری میکنند، دارند در عمل فضای حیاتی برای خودشان ایجاد میکنند و منافع ملی خودشان را گسترش میدهند. کشورهایی که حتی علیه همین سیاستمداران امروز عراق و سوریه بارها توطئهها چیدهاند الان در کنار آنها مینشینند و طرحهای اقتصادی را پیش میبرند. در چنین شرایطی به طور طبیعی حتی اگر ایران مخالفت هم کند باز هم دولت سوریه راه خودش را میرود. این طبیعی است که کشورها حاکمیت ملی و نظام مستقل خودشان را دارند. این ایران هست که باید این واقعیت را بپذیرد که به تنشهایی که در دنیای امروز دارد، پایان دهد و به جای نگرانی از اتحادیهها و همکارهایی که در منطقه شکل میگیرد، خود در این همکاریها حضور داشته باشد. جای خالی ایران در قفقاز، جای درحال خالی شدن ایران در افغانستان و به هر حال در حاشیه قرار گرفتن برای سازوکارهایی مثل سازوکارهای تامین انرژی لبنان و سوریه و غیره نشاندهنده این واقعیت است که ایران بهرغم اینکه موفقیت قابل دفاعی در مقابله با بزرگترین بحران تروریستی سالیان اخیر یعنی داعش داشت ولی در پیوند منافع ملی کشور با تحولات بعد از آن در ایران سهلانگاری صورت گرفت. حتی روسیه در حال بهرهبرداری و جبران هزینههایی است که در سوریه کرد ولی ایران هنوز نتوانسته هزینههای انجام شده در سوریه را دوباره به خزانه کشور بازگرداند. اینها نشاندهنده این است که در دنیای امروز همکاریهای منطقهای یک واقعیت است منتها ایران در هر اجتماع منطقهای که میخواهد حاضر شود، آنجا یکسری حوزههای چالش وجود دارد که مانع از این میشود که ایرانیها صاحب نقش و جایگاه در معادلات منطقهای شوند. معتقدم پیش از اینکه سرزنش کنیم دولت بشاراسد و متحدان گذشته و حال کشور را، باید نوعی خودانتقادی در ایران صورت بگیرد که به چه دلیل به حدی دافعه ایجاد شده است که در خیلی از اتحادیههای منطقهای نهتنها جایگاهی برای ایران تعریف نمیشود بلکه حتی برخی از این اتحادیهها با رویکرد ضدایرانی شکل میگیرد و این واقعیتی است که باید پذیرفت. واقعیت این است که در دنیای امروز برای هر سیاستی نوعی نظام هزینه- فایده وجود دارد. کشورها در دنیای امروز سیاست خارجی خودشان را در خدمت درآمدزایی و ایجاد حوزههای مختلف ثروت و قدرت برای کشور قرار میدهند و واقعیت این است که ایران یکی از کشورهایی است که سیاست خارجیاش بیش از اینکه درآمدساز باشد، هزینهساز هست و باید بهگونهای عمل کرد که این سیاست خارجی در خدمت افزایش ثروت هم باشد. البته سیاست عمق استراتژیک ایران منجر به تقویت مولفههای قدرت ایران در منطقه شده ولی در جایی که باید این مولفههای قدرت درخدمت افزایش ثروت کشور و کاهش هزینه باشد، آن قسمت معمولا استراتژی مربوطه، استراتژی ضعیفی است و شبیه استراتژی اول که افزایش قدرت و عمق استراتژی کشور هست، عمل نمیشود.
سایر اخبار این روزنامه
سيگـنال مثبـت ايران به غرب
مردم و كنشگران اقتصادی احساس خوبی از انتصابات ندارند
تحريم؛ «نكبت» بدهكاري براي بانكها
برق با دود مازوت!
واردات طلای ناب از اسلو
دخالت نمايندگان در انتخاب استاندار؛ خلاف قانون اساسي
ترس مردم طالقان از طاعون حیوانات
قرائت گزارش بورسیـهها در مجلس
راه بودجه فقط از برجام ميگذرد
ضریب هوش و ساختار سیاسی
آقای جبلی! در عمل صدای بیصداها باشید
خودانتقادی یا انتقاد از بشار اسد
نسبت به احوال مردم بیتفاوت نباشید
بني صدر و بازرگان؛ مقايسه آزمون دموكراسي