روزنامه جوان
1400/07/22
باید تلاش کنیم فرهنگ و هنر در کشور تهرانیزه نشود
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: زمزمههای لزوم تغییر ساختار و نوع نگاه مدیران به عرصه فرهنگ همزمان با تغییراتی که در رأس هرم مدیریتی سازمان صدا و سیما و وزارت ارشاد ایجاد شد نوید ظهور و بروز و تقویت نشانههای هویتی و فرهنگی را میدهد. بسیاری از فعالان و دلسوزان عرصه فرهنگی بر این باورند که ساختار فرهنگی در ایران و نحوه مدیریت جریانات مرتبط با آن به دلایل مختلفی به آسیبها و گرفتاریهای متنوعی مبتلاست و لازم است در ساختار و نحوه مدیریت آن تغییرات زیربنایی صورت گیرد. «جوان» در گفتگو با حسین قرایی، نویسنده و پژوهشگر کشورمان به بررسی عوامل و نحوه ایجاد این تغییرات پرداخته است. با توجه به صدور بیانیه گام دوم انقلاب از سوی رهبر انقلاب و نیازهای متنوع فرهنگی جهت تقویت نگاه به درون به منظور الگوسازی و اقناع نسل جوان و نوجوان در روزگار کنونی آیا نیازی به تغییر ساختار فرهنگی و نوع نگاه مدیران کشور وجود دارد و اگر چنین مسئلهای مورد نیاز است برای تحقق و پیشبرد آن چه مؤلفه و شاخصههایی باید مورد نظر قرار گیرند؟به نظر من لازم است حتماً نگاه به فرهنگ تغییر پیدا کند. ما اگر بخواهیم در فرهنگ با مؤلفههایی که در دوره دولت قبلی وجود داشت مواجهه کنیم هیچ تغییر و دستاورد جدی نخواهیم داشت. نمیخواهم نگاه باندی و جریانی به مسئله داشته باشم ولی به هر حال فضای فرهنگی در چند سال قبل فضای تقویت شاکلههای انقلابی نبود. من احساس میکنم که باید یک جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی شکل بگیرد با همافزایی وزارتخانههایی مثل فرهنگ و ارشاد، آموزش و پرورش، آموزش عالی و نقش محوری صدا و سیما به عنوان دستگاهی که با همتی بلند در حال برداشتن گامهای جدی است. این جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی باید شکل بگیرد و یک قرارگاه داشته باشد و به تعبیری تمام اینها بایستی در قالب یک قرارگاه صورت گیرد و میتوانیم بگوییم که این قرارگاه سازمان صدا و سیما باشد. سازمان صدا و سیما باید از این ظرفیتها به صورت بهینه و به نحو احسن استفاده کند.
طی این چند روز شاهد تغییر رئیس سازمان صدا و سیما بودیم و به تبع آن تغییراتی هم در رأس هرم مدیریتی آن شکل خواهد گرفت. آقای جبلی به عنوان رئیس جدید سازمان بر تحقق چند صدایی در صدا و سیما و اینکه رسانه ملی باید صدای بیصداها باشد، تأکیداتی داشتند؛ این در حالی است که حوزه فرهنگ و هنر در دولت قبلی دچار رکود و رخوت غیر مسئولانهای شده بود و بنا بر دلایلی در صدا و سیما هم شاهد تقویت رویکرد محافظه کارانهای بودیم. در حال حاضر با توجه به نیازهای فرهنگی جامعه و کاستیهایی که وجود دارد به نظر شما رئیس سازمان و حلقه مدیریتی رسانه ملی چه راهبرد و رویکردی باید برای جبران کمبودها و برداشتن قدمهای رو به جلو طراحی و اجرا کنند؟
من در مورد سیاه بودن کارنامه صدا و سیما با شما هم نظر نیستم!
عرض کردم رویکرد محافظهکارانه، نه سیاه!
من نظرم این است که صدا و سیما باید در برخی میدانهای فرهنگی و انقلابی خودش را ترمیم کند. مثلاً در برخی سریالها و مستندهای صدا و سیما باید شاهد شکلگیری رنگین کمان اندیشههای متنوعی باشیم یا مثلاً در بحث ارائه اخبار استفاده از فضای مجازی و نیروهای جوان، نخبه و چالاک که البته بخشی از آن در دوران آقای علی عسگری محقق شد مورد نظر قرار گیرد تا آن نشاط مؤمنانه به فضای صدا و سیما بیشتر تزریق شود. یک نکته مهم که تقریباً ما کمتر به آن توجه میکردیم بحث توجه به نوجوانان است؛ به نظرم نوجوانان تنها قشری هستند که در فضای فرهنگی ما خیلی به فکر آنها نیستیم. یعنی اگر شما از وزارتخانه فرهنگ و ارشاد بپرسید که در حوزه نوجوان چه کار جدی علمی و پژوهشی کردهاید فکر میکنم با جواب مثبتی روبهرو نخواهید شد. در صدا و سیما هم تقریباً چنین نگاهی به این قشر مهم جامعه بوده که باید این نگاه تغییر و تحول پیدا کند تا شاهد ارتقای آن باشیم. توجه به نوجوانان و به جماعت عظیم دانشآموزان در این دوره باید بیشتر از قبل باشد و به آنها پرداخته شود. مثلاً ما گاهی میبینیم که در شبکه امید (شبکه تلویزیونی مخصوص نوجوانان) سریالی پخش میشود که هیچ تناسبی با مخاطب هدف این شبکه ندارد. مثلاً شاهد پخش سریالی مثل افسانه جومونگ از شبکه امید هستیم! چرا شاهد پخش و توجه به آن نوجوانی که در گام دوم انقلاب قرار بود به آنها بپردازیم، نیستیم؟! یا مثلاً کسی مثل شهید لندی که با آن شجاعت برای نجات جان چند نفر دیگر به دل آتش میزند و از زبان رهبر معظم انقلاب مفتخر به گرفتن لقب «شهید» میشود چرا به سرعت یک اثر مستندی راجع به او و شخصیتش نباید ساخته و پخش گردد؟! نکته بعدی اینکه توجه به نخبگان و فرزانگان در صدا و سیما باید رشد و ارتقا پیدا کند. ما اگر با ذرهبین امید نگاهی به کل کشور بیندازیم میبینیم که ۳۱ استان داریم و به همین تعداد هم شبکه استانی وجود دارد، شما بررسی کنید در این شبکههای استانی در طول سال چند نفر از نخبگان برکشیده میشوند؟! چه در حوزه اخبار و چه در عرصه ساخت و تولید مستند. به اساتید مختلف در حوزههایی مثل موسیقی، خوشنویسی و دیگر حوزههای فرهنگی و هنری به چه شکلی پرداخته میشود؟ آیا اصلاً به این افراد میپردازیم؟ چقدر قاب تصویر تلویزیون استانهای ما به این افراد توجه داشته است؟ اتفاقاً آن چیزی که آقای جبلی در مراسم معارفهاش به آنها اشاره کرد توجه به چنین مسائلی بود، توجه مضاعف. به نظرم این مراسم معارفه در واقع آیینهای است از عملکرد و رویکرد آینده دکتر جبلی در حوزه مدیریت رسانه ملی. جنس مراسم معارفه آقای جبلی به نوعی بر خلاف عادت، عرف و معمول اینگونه برنامهها بود و اگر این اتفاق در حوزه برنامهسازی و تولید محتوای شبکههای تلویزیونی سیما، استانها و شبکههای متنوع رادیویی هم بیفتد نویدبخش آیندهای بسیار خوب خواهد بود. حضور طیفهای متنوع فکری و افراد مختلفی که هر کدامشان را میتوان نماینده یک جریان و رویکرد به حساب آورد نوع تلقی یافته از آن رنگین کمان فکری است که قبلاً به آن اشاره کردم و اگر به این مسئله توجه کافی شود اتفاقات خیلی خوبی در راه خواهد بود. نکته مهم بعدی تعامل شخص رئیس سازمان با گروههای مختلف است؛ مثلاً ببینید چقدر خوب است که رئیس سازمان صدا و سیما در هفته معلم با گروهی از معلمان جلسه بگذارد و مطالبات، خواستهها و انتظارات آنها را از حوزه رسانه و صدا و سیما بشنود. به طور مثال چرا صدا و سیما نباید در طول یکسال دو فیلم مستند راجع به دو معلم خوب بسازد؟ چرا صدا و سیما نباید در تَشَخُّص دادن و هویت بخشی به معلمها گام بردارد؟ حالا شما در همین زمینه هنرمندان، شاعران، نویسندگان، اقشار مختلف و حتی پدران و مادران را هم ملاک قرار دهید. تصویری که تلویزیون از یک مادر ایرانی- اسلامی میخواهد ارائه بدهد چه تصویری است؟ تصویری که صدا و سیما میخواهد از همسر نشان بدهد چه تصویری است؟ من اخیراً کتابی خواندم با عنوان «پاییز آمد». این کتاب روایت خانم فخری سادات موسوی از همسرش شهید یوسفی است. وقتی آن را میخواندم با خودم میگفتم خدایا! ما چرا در تلویزیون به زنان عصر انقلاب و خودمان اینقدر بیتوجه بودهایم؟! اتفاقاً در سینما هم بیتوجه بودیم. این خانم موسوی در سالهای نوجوانیاش در مدرسه بحثهای سیاسی میکرده حتی با میلیشیا و فضاهایی که منافقین داشتند روبهرو میشده، اما سؤال اینجاست که چرا تا الان مدل رفتاری و رویکردی امثال این خانم منعکس نشده است؟! چون آن جبهه فرهنگی و فکری انقلاب اسلامی به آن توجه نداشته. چون تلویزیون به آن کمتر توجه داشته است! چرا ما در پرداختن به شخصیتی مثل دکتر طاهره صفارزاده که در حوزه پژوهش قرآن کریم و ترجمه آن به زبان انگلیسی جزو سرآمدان روزگار خودش بوده یا امثال خانم حدیدهچی (دباغ) یا خانم مریم کاظمزاده کمکاری کردهایم؟
در روزگاری که دشمنان و رسانههای معاند سعی دارند با دروغ پردازی اسلام و جمهوری اسلامی را ضد زن نشان بدهند این کم کاریهای رسانهای بیداد میکند.
بله، ببینید خانم پروانه نجاتی پژوهش و تحقیقی در رابطه با زنان شاعر بعد از انقلاب انجام داده که ماحصل آن یک کتاب ۶۰۰، ۵۰۰ صفحهای شده است. در تحقیق ایشان میبینیم که شاعران بعد از انقلاب چقدر پرشمار و با استعداد هستند. شما همین بحث را با دوران قبل از انقلاب مقایسه کنید. تعدد و تکثر نگاه اندیشهای در بین این زنان شاعر در این پژوهش و تحقیق مسئله بسیار مهم و روشنی است که باید در رسانهها به آن پرداخته شود. من نمیدانم چرا این پیشرفتهایی که شکل گرفته است ضریب پیدا نمیکنند؟ واقعاً یک جوان امروزی باید چه کسی را به عنوان الگوی خودش بشناسد و بپذیرد تا از آن فرد در حوزههایی مثل علم، سیاست، دین، فرهنگ، هنر و ... متابعت کند؟! چرا به فضای فکری و هنری رهبر انقلاب توجه عمیق نمیشود؟ شاید بسیاری از افراد جامعه اطلاع نداشته باشند که ایشان بیش از هزار رمان خارجی مطالعه کردهاند! به نظرم اگر ما در حوزه فکری، فرهنگی و هنری نگاهمان به علمدار انقلاب باشد همه کارهایمان حل میشود چه در حوزه کتاب و کتابخوانی چه در حوزه سینما و فیلمسازی و چه در عرصه داستاننویسی و خیلی حوزههای دیگر.
اشارهای به لزوم تشکیل یک قرارگاه فرهنگی در کشور داشتید، طی چند وقت اخیر که مشغول انجام یک سلسله مصاحبههایی با چهرههای مختلف فرهنگی و هنری درباره لزوم تغییر ساختارهای فرهنگی و نگاه مدیریتی در این عرصه هستم این موضوع را با آنها هم در میان گذاشتهام و برخی از آنها بر خلاف نظر شما معتقدند در حوزه فعالیتهای فرهنگی و هنری نمیشود چنین قرارگاهی را ایجاد کرد. لطفاً شاخصهها و مؤلفههای چنین قرارگاهی را تبیین بفرمایید.
اتفاقاً چند وقت پیش من یک سخنرانی مفصل و مبسوطی از رهبر حکیم انقلاب میخواندم که در آن به لزوم ایجاد قرارگاه فرهنگی اشاره داشته و ایشان در این حوزه تئوریپردازی هم کردهاند. ما اگر ساحت تئوریپردازی و اندیشهورزی برای ایشان قائلیم باید این مسائل را با گوش جان بشنویم و قبول کنیم. ما همین صحبتهای ایشان را بایستی به عنوان نقشه راه بپذیریم و برای دستیابی به این هدفگذاریها راهبرد تعریف کنیم. ما الان در این رابطه مشکلاتی داریم که با ایجاد یک قرارگاه فرهنگی میتوانیم آنها را حل کنیم. در صورت داشتن چنین محملی قطعاً تقسیم کار صورت میگیرد و مثلاً به تلویزیون مأموریت داده میشود که باید در رابطه با دفاع مقدس فلان تعداد فیلم تلویزیونی بسازد یا مثلاً وزارت ارشاد در حوزه کتاب و نشر به فلان تعداد کتاب در زمینه یک موضوع مجوز بدهد یا اینکه قرار است در حوزه ترانه و موسیقی چه اتفاقی را رقم بزند یا آموزش و پرورش در ساحت دانشآموزان و معلمانی که دارد چه اتفاقی را باید در این قرارگاه فرهنگی تصویر کند و چه مسئولیت مشخصی بر عهده دارد.
آیا بین دستگاهها و بخشهای فرهنگی و هنری مختلف کشور در رابطه با ایجاد قرارگاه فرهنگی عزم و ارادهای دیده میشود؟
به نظرم یکی از مسائلی که باید به آن توجه شود مسئله کرخت شدن دستگاههای فرهنگی و هنری است. مثلاً گاهی اوقات برخی از این دستگاهها را میبینیم که تعداد کارمندانشان سر به فلک میکشد، اما خروجی لازم را ندارند و به عبارتی مصداق ضربالمثل «آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هیچی» هستند! به نظرم این سازمانها به یک چالاکی و چابکی نیاز دارند تا به یک قراری برسند و قرارگاه فرهنگی ایجاد شود. الان اگر برخی از اینها بتوانند شکم کارمندانشان را سیر کنند هنر کردهاند و دیگر نیازی نیست کار دیگری انجام دهند. اتفاقاً بعضی از این دستگاهها حتی برای کارمندان خودشان هم توان انجام کار جدی فرهنگی ندارند. بنابراین باید قرارگاه فرهنگی با توجه به فضاها و ابزارهای روز جامعه شکل بگیرد و قطعاً در ابزارهای روز فضای مجازی سهم قابل توجهی دارد که نکته بسیار مهمی است.
یکی از آسیبهای جدی در حوزه انجام کارهای فرهنگی بحث تهرانیزه شدن این فعالیتهاست که باعث تضعیف دیگر شهرستانهای کشور و عدم ظهور و بروز استعداد و نخبهپروری در سطح کشورمان شده است. پیشنهاد و طرح شما برای حل کردن این تمرکزگرایی که سدی در مسیر رخ نمایی رنگین کمان فکری و فرهنگی قومیتها هم شده است چیست؟
باید تلاش کنیم تا هنر تهرانیزه نشود. باید هنر و فرهنگ ملی با همه ابعاد و تنوع آن زمینه ظهور و بروز داشته باشند. در این رابطه دستگاههایی مثل تلویزیون، سازمان تبلیغات، وزارت ارشاد، وزارت آموزش و پرورش و دیگر بخشهای مسئول دست به دست هم بدهند تا با آن نگاه تحولی بر مدار بیانیه گام دوم انقلاب برنامهریزی و حرکت کنند. متأسفانه در حوزه فرهنگ گامهای بلند و جدی و تمدنی بر نداشتهایم که همین مسئله باعث اعلام و ابلاغ بیانیه گام دوم انقلاب از سوی رهبر انقلاب شد. نکته دیگر حذف نخبگان کشور در بخشهای مختلف به دلایل واهی از جمله چپ و راستی بودن یا داشتن نگاههایی که با نگاه مدیران متفاوت بوده است، در حالی که باید به جای اینها نگاه پیشروانه انقلابی، اسلامی و ایرانی ملاک نظر و عمل قرار میگرفت. من واقعاً با آن نگاه غربزده مخالفم و به قول آقای محمد کاظم کاظمی که میگویند «ای به امید کسان خفته/ ز خود یاد آرید» ما بایستی به خودمان و فرهنگ ایرانی اسلامیمان برگردیم و گامهای بعدی را برداریم. اگر این موفقیت تا کنون به دست نیامده به جهت عدم خودباوری و تکیه نکردن به داشتههای خود و نیز تضعیف نگاه هویتیمان بوده است. من به آینده بسیار امید دارم، چون معتقدم وقتی یک نوجوان ۱۴، ۱۳ سالهای مثل شهید علی لندی پا جای پای شهید فهمیده و محمدی میگذارد نشان میدهد که اتفاقات مهمی در حال رقم خوردن است و باید به این نسل و نوجوانان کشورمان امید داشته باشیم. عمده ناامیدی در بین مدیرانی است که نگاهشان متأثر از غرب است و اصطلاحاً مرعوب غرب هستند. علت شنیدن حرفهای ناامید کننده از حلقوم این افراد هم این بود که اینها طی چند وقت اخیر توانسته بودند پستهای مختلف و متنوعی را اشغال کنند و به تبع آن تریبونهایی در اختیارشان قرار گرفت و فرصت بازگو کردن افکار ناامیدانهشان را پیدا کردند. به نظرم لازم است که این افراد به الهام بخشی و آینده ساز بودن نوجوانان ایرانی مثل شهید علی لندی باور و اعتقاد پیدا کنند.
سایر اخبار این روزنامه
امنیت آسمانی با سامانههای ایرانی
پایان اولین رئیسجمهور
مذاکرات هستهای یا کلاس زبان انگلیسی؟!
جولان باندهای کلاهبرداری در روز روشن جلوی علاءالدین
۱۸۵ سال زندان برای مدیران هفت تپه
یک ماه تا پوشش ۶۰ درصدی واکسیناسیون کامل
۳ انحصار شغلی شکست
دادگاهی برای تاریخ
فیروزآبادیها هنوز با صوت مداحی شهید محمدی سینه میزنند
باید تلاش کنیم فرهنگ و هنر در کشور تهرانیزه نشود
فوتبال را در اتاق شیشهای قرار دهید
بسیج آماده ساخت منازل زلزلهزدگان کوهرنگ و اندیکا است
تغییر در نتیجه انتخابات عراق