روزنامه آفتاب یزد
1400/07/22
حضور سر زده اژهای به بند سیاسی زندان بیسابقه بود
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: در تاریخ میخوانیم:« پس از مشروطه، هرگاه فساد، نظام قضائی را در بر میگرفت و کسانی سعی در اصلاح آن داشتند، گام اول آنها انحلال عدلیه بود، همانگونه که یک بار در زمان وزارت میرزا حسن خان مشیرالدوله و یک بار پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ توسط سید ضیاء عدلیه وقت منحل شد...»این روزها، این اسم ـ یعنی «عدلیه» ـ زیاد به گوش میرسد. انگار مردم این اسم را بیشتر از دادگستری و قوه ی قضائیه میپسندند، گویی عدلیه بوی تازگی میدهد یعنی تغییراتی در این حوزه رخ داده که آدم دلش میخواهد به قوه ی قضائیه و دادگستری بگوید:«عدلیه»، خدا را چه دیدی، شاید شهرداریها نیز تغییر رویه دادند و باز شدند همان «بلدیه» ی نام آشنا.
> عدل باوری به جای عریض و طویل شدن یک دستگاه «داد» گستر
نعمت احمدی را سالها است که میشناسیم، وکیلی چیره دست و در فقره ی علم «حقوق»، عالمی خوش نویس و خوش گفتار. بارها برای موضوعاتِ مختلف پای صحبتهای او نشستهایم و هر بار نکتهای آموختهایم بیرون از دایره ی خبر، خبرنگاری و روزنامه نگاری. فیالمثل وقتی از او پرسیدیم:« این روزها مردم به قوه ی قضائیه و دادگستریها میگویند «عدلیه»، چرا؟!» میگوید: «من که میدانم بسیاری از آن حرفهایی که میگویم را منتشر نمیکنی اما ابتدا بگذار موضوع جالبی را برایت تعریف کنم بعد خودت نتیجهگیری کن و خودت به پرسش خودت، پاسخ بده!»
> بیچاره آن دامدارِ نگون بخت!
نعمت احمدی با خندهای تلخ میگوید:«بنده موکلی دارم در یکی از شهرستانها که روزگاری نماینده ی مجلس بوده، حرفی زده است و مطلبی منتشر کرده که شاکی پیدا کرده. قصه از آن جایی جالب میشود که هم نام بودن او با یکی که شغلش دامپروری است و بیگانه با نوشتن و نقد، یکی دیگر را دچار دردسر میکند بیآن که آن بنده ی خدا جز یک نام، شراکتی با موکل من داشته باشد.»
او ادامه میدهد:«همین اندازه کافی است تا بدانی، «عدلیه»؛ دکه القضا است یعنی قاضی و شاهد و طرفینِ دعوا، دیگر نه از ساختمانهای سر به فلک کشیده خبری است نه از این اشتباهات دلهره آور!
> راستش را بخواهید به آقای«اژه ای» امیدی نداشتیم اما...
به نعمت احمدی میگوییم: شما را علاوه بر خبرگی در علم حقوق، چیره در نقد میدانیم و صراحت لهجه، جایی دیده و خواندهایم که از «غلامحسین محسنی اژه ای» تعریفها کرده اید.
می خندد و میگوید: «راستش را بخواهید، روزی که آقای«اژه ای» معرفی شد برای ریاست بر عالیترین دستگاه قضائی کشور، جا خوردم و امیدی نیز نداشتم. من ایشان را سالها است میشناسم اما هرچه بیشتر از سکانداری ایشان گذاشت نظرم عوض شد؛ تا جایی که میگویم الحق و والانصاف که سنگ تمام گذاشت و روسفید شد. اصلاً همین حضور سر زده در زندان و بند سیاسی، شاید ندانید اما همین فقره به معنای واقعی کلمه برای یک رئیس دستگاه قضا، مخاطراتی دارد که او آن را به جان خرید و کاری کرد که هیچکدام از روسای دستگاه قضائی تا پیش از خودِ او با این کیفیت انجام نداده بودند و اصلاً همین دیدار باعث شد چندین و چند نفر آزاد شوند و دستوراتی داده شود که بسیاری، از این جا به بعد دچار دردسر نشوند.»
> سه راز موفقیت آقای اژه ای
این استاد دانشگاه ادامه میدهد:«راز موفقیت آقای اژهای را در سه موضع میدانم:
ـ یکی این که بند سوم اصل 156 قانون اساسی را جدی گرفت و به نوعی زنده کرد
ـ دو دیگر این که سراغ لایحه و قانون نرفت یعنی با وجودی که قانون ابزار یک رئیس دستگاه قضا است تامل کرد برای بررسی و اصلاح ناهنجاری ها
ـ سوم قاضی، او در این مدت ورود به حوزه ی قضات نکرد یعنی کاربلدی میخواهد این سه کار.»
نعمت احمدی باز میگردد به سوال نخست که:« این روزها مردم به قوه ی قضائیه و دادگستریها میگویند «عدلیه»، چرا؟!» و میگوید: «تعرف الاشیاء باضدادها این یعنی وقتی مردم به دادگستری و قوه ی قضائیه میگویند «عدلیه» یعنی که از ظلم خستهاند از این عریض و طویل بودنها و دادنستادنها خستهاند یعنی عدل میخواهند و چارهی بهبود اوضاع عدل است و «عدلیه»!»
ضرر و زیان مالی و حیثیتیِ ممنوع الخروجیهای از پیش اعلام نشده!
«ساعت سه بعد از نیمه شب، مضطرب و نگران از فرودگاه امام.ره تماس میگیرد که پای پله ی هواپیما به من گفتهاند «ممنوع الخروج»ی، چارهای کن!»
نعمت احمدی میگوید:«این که شخصی ساعت سه بعد از نیمه شب با وکیل خود تماس میگیرد و انتظار دارد گره گشایی کند از اضطراب است، از درماندگی و گیجی است، حق هم دارد زن و بچهاش باید به سفری بروند که معلوم نیست چه میتواند رخ دهد و او از فردا بیفتد دنبال این که اصلاً بداند چرا ممنوع الخروج شده است چرا؟ سالها قبل عضو هیئت مدیره ی سازمان و شرکتی بوده که دیگر وجود خارجی ندارد یا او حتی نام آن شرکت را فراموش کرده و آن شرکت بدهی مالیاتی دارد و حالا او پای پله ی هواپیما میفهمد به گناه ناکرده ممنوعالخروج است!»
وی ادامه میدهد: «درست میگوید رئیس عالیه ی عدلیه (میخندد و میگوید ما نیز زین پس بگوییم عدلیه چه بسا روانتر شدن کیفیت امور!) نباید بیدلیل ممنوع الخروج کرد باید فرد باخبر باشد قبل عزیمت به فرودگاه بداند میتواند خارج شود یا نه و...، اینها در حرف آسان است که اگر آسان بود که تا این زمان روی زمان نمیماند
میماند؟»
> خاطراتم را خواهم نوشت...
نعمت احمدی میگوید:«دادگستریها به این نیست که دادستانی نکنند اما لای طبقات و پیچیدگی ها، مردمِ عادی کوچه و بازار دیگر صدای شان را کسی نمیشود.»
احمدی میگوید:«نمی شود چشم بربست بر این همه آسیب و ویرانی، قاضی اشتباه میکند، وکیل دچار زد و بند شده است این وسط یکی هم دچار لغزشهای آن چنانی میشود که مردم دچار بُهت میشوند که باور کردنِ آن نیز «کفاره» دارد که رسوخ و رخنه ی فساد تا کجا و تهِ ماجرا همانی میشود که نباید. این که میبینید مردم، «عدلیه» از زبان شان نمیافتد و پذیرفتهاند بوی اعتراض نیز باید شنید که این قوه اگر بلغزد، دیوار مملکت میغلتد!
سایر اخبار این روزنامه
آقای پلیس! از کدام منع قانونی برای موتور سواری زنان حرف میزنید؟
پاسخ وزارت جهاد کشاورزی به گزارش آفتاب یزد
حضور سر زده اژهای به بند سیاسی زندان بیسابقه بود
آب معدنیهای موجود در بازار آب شرب است
رفتارهای همسایگان و ضرورت بازنگری
خودکارآمدی چیست؟
فقر و اختلاف طبقاتی
آیا «ژئوپلیتیک» غرب آسیا در حال تغییر است؟!
اندیکا را دریابید
صف آرایی موافقان و مخالفان طرح صیانت
آیا ارز ۴۲۰۰ تومانی دارو فسادزا است؟
نهضت رفع انحصار از بازار خدمات حقوقی
واکنش مرکز وکلا و کانون وکلای البرز به گزارش صدا و سیما
پاسخ وزارت جهاد کشاورزی به گزارش آفتاب یزد