دو نفر در نوبت مرگ‌اند

حسن نجفی فعال حوزه رسانه بارها شنیده‌ایــم که مسئــولان پشــت تریبون‌ها حــرف ساندویچی آمــاده‌ای در حمایت از فقرا و تهی‌دستان سر می‌دهند و چنان با حرارات از رفع مشکل‌شان سخن می‌گویند که گویی فردا ایران، کویت می‌شود (در قدیم به شهر آباد می‌گفتند کویت شده است) اما ظاهرا آن حرف‌ها همان جا، جا می‌مانند. این روزها مشکلات اجتماعی سفت یقه جامعه را گرفته‌اند و گویا دست‌بردار هم نیستند، مشکلاتی که به واسطه تصمیم‌های نادرست سیاستمداران تحمیل می‌شوند و قربانی آن هم کسانی‌اند که صدایشان به جایی نمی‌رسد. این‌بار می‌خواهم در مورد یکی از آنها در ایلام بگویم، از نوجوان ۱۷‌ساله‌ای که مادر ندارد، پدرش مشکلات زیادی دارد و یک کلیه‌اش کار می‌کند، تا یک ماه پیش در زیر‌زمینی زندگی کرده‌اند و با گران شدن کرایه‌ها توان پرداخت را ندارند و مجبور شده‌اند در دل جنگل‌های ایلام چادر بزنند. پسر ۱۷ ساله به‌خاطر مشکلات خانوادگی، بیماری پدر و نبود مادر ترک تحصیل کرده است. او می‌گوید تحت پوشش هیچ کدام از نهادهای حمایتی (کمیته امداد و بهزیستی) نیستیم. پدر با ابراز گلایه از مراجعات مکرر و پی‌درپی به بهزیستی ایلام می‌گوید و اینکه تاکنون هیچ اقدامی ‌برایشان نکرده‌اند. او در توضیح اینکه چرا در دل جنگل سکنی گزیده می‌گوید، دیگر توان پرداخت اجاره‌بها را نداشتم، مخارج سنگین دوا و درمان از یک طرف و کرایه‌های سنگین اجاره از دیگر سو مجبورم کرد به دل جنگل پناه ببرم، هیچ مسئول یا مدیری تا حالا پایش به اینجا نخورده است. پدر درباره چگونگی از دست دادن کلیه‌اش می‌گوید: چند سال پیش از بندرعباس به ایلام آمدم که تصادف کردیم، چندین بار مورد عمل جراحی قرار گرفتم تا نهایتا بعد از مدتی کلیه سمت چپم را از دست دادم، تمام نگرانی و شرمندگی‌ام بابت پسر جوانم است که نتوانستم شرایط خاصی برایش رقم بزنم و مجبور شده با من در این جنگل زندگی کند. اینجا نه آب داریم‌ و نه از برق خبری هست و نه گاز، به هرجا هم مراجعه می‌کنیم کسی پاسخگوی ما نیست . نگارنده، شرایط این دو نفر را با مدیران ارشد استان ایلام درمیان گذاشت اما تاکنون اقدامی‌که منجر به تهیه سرپناهی و... برای آنان بشود، رقم نخورده است، باور کنید شرایط در آنجا به‌گونه‌ای است که دو نفر در نوبت مرگ‌اند.