داستان مرموز نابغه قاتل و خانه پر از اسلحهاش
جنایتی مرموز؛ اظهاراتی ضدونقیض؛ مظنون شماره یک و یک خانه پر از اسلحه و مهمات. اینها همه آن چیزی است که در پرونده قتل مرد تاجر در پایتخت وجود دارد. مرد ثروتمندی که با شلیک چند گلوله به سرش پشت فرمان خودروی لوکس خود، جان داد. قاتلش را همان شب جنایت دستگیر کردند. اما اظهارات ضدونقیض این قاتل تحصیلکرده و نابغه مسیر پرونده را پرپیچوخم و گمراه کرده است. در ابتدا اعتراف کرد، ولی خیلی زود اعترافات خود را پس گرفت. متهم که استاد دانشگاه و دکتر است، در حالی منکر ماجرای قتل میشود که در خانهاش سلاح و مهمات بسیار زیادی کشف شد.
اسفند ماه سال گذشته بود که جسد مردی پشت فرمان خودرویش در محله ازگل کشف شد. بلافاصله ماموران پلیس در جریان ماجرا قرار گرفتند و برای بررسی موضوع راهی محل شدند. تیم جنایی با جسد مردی مواجه شدند که با شلیک چند گلوله به سرش جان باخته بود. تحقیقات نشان داد که این مرد تاجر و ثروتمند بوده و روز حادثه نیز با یکی از آشناهایش قرار داشته است.
قرار مرگبار با استاد نابغه
دختر مقتول در تجسسها به پلیس گفت: «چند وقتی بود که در کلاسهای آموزشی تقویت حافظه و تندخوانی شرکت میکردم. استادم مردی حدودا 50 ساله بود که دکترای علوم اجتماعی داشت. در رفتوآمدها، پدرم با او آشنا و دوست شد. کمکم ارتباط آنها صمیمیتر شد، تا جایی که قرار گذاشتند با هم تجارت بینالمللی انجام دهند. استادم به همین بهانه 300میلیون تومان از پدرم پول گرفت. قرار شد که با این پول کار تجارت انجام دهد، ولی خبری از کار نبود. پول را هم پس نمیداد. سر همین موضوع با هم به اختلاف خوردند. پدرم از او میخواست که پولش را پس بدهد، ولی او هر بار بهانهای میآورد.» این دختر در ادامه صحبتهایش به روز حادثه اشاره کرد و گفت: «تا اینکه روز حادثه استادم با پدرم قرار گذاشت. آن روز پدرم در آخرین مکالمهمان، با من تماس گرفت و گفت که این مرد مشکوک است. پدرم گفت که وقتی سر قرار رفتم، محل قرار را تغییر داد. چند بار این کار را کرده بود. تا اینکه در آخرین محل قرار، پدرم لوکیشن را برایم فرستاد و گفت که حواسم باشد. دیگر نتوانستم با پدرم صحبت کنم. تماسها قطع شد و دیگر پاسخگو نبود. برای همین نگران شدیم و به همان محلی که پدرم گفته بود رفتیم. در آنجا نیز با جسدش مواجه شدیم.»
نامهای عجیب و تهدیدآمیز
با این اظهارات مظنون شماره نخست این پرونده تحت پیگرد قرار گرفت. پلیس همان شب جنایت این مرد تحصیلکرده را دستگیر کرد. استاد دانشگاهی که هوش بسیار بالایی داشت و حافظهاش بسیار دقیق بود. بررسیها نشان داد که این مرد در مسأله حافظه قدرت بسیار بالایی دارد و همه چیز با جزئیات در خاطرش میماند. وقتی این مرد دستگیر شد، ماموران پلیس در جیب کتش یک نامه تکهتکهشده را پیدا کردند. نامهای که به 10 قسمت تبدیل شده بود. تیم تحقیق قطعات این نامه را کنار هم قرار داد و در نهایت مضمون آن پیدا شد: «من به خاطر مسأله ناموسی دست به این جنایت زدم. مقتول با همسرم ارتباط داشت و از او فیلم دارم، برای همین نباید موضوع را به پلیس بگویید. اگر شکایت کنید من هم فیلمها را در فضای مجازی پخش میکنم و آبروی خانواده شما را میبرم.» چند کپی دیگر از این نامه در پرینتر خانه متهم کشف شد. همچنین 20 پاکتنامه نیز روی میز بود. همه اینها نشان میداد که مجرم با نوشتن این نامه قصد داشته که آن را برای تمام اعضای خانواده مقتول ارسال کند. با این حال اسلحهای در خانه قاتل کشف نشد. متهم نیز بلافاصله تحت بازجویی قرار گرفت.
اعتراف به جنایت
او در ابتدا به این جنایت اعتراف کرد. اظهارات اولیه این مجرم چنین بود: «مقتول از من پول طلب داشت. قرار بود با هم کار تجارت انجام دهیم، ولی نشد. من هم پولی نداشتم که به او پس بدهم، برای همین مرتب سراغ پولش را میگرفت. هرچه به او میگفتم کمی به من مهلت بده، فایدهای نداشت. بر خواستهاش اصرار میکرد. تا اینکه روز حادثه با او قرار گذاشتم. میخواستم از او خواهش کنم که به من فرصت بدهد، اما راضی نشد. با هم درگیر شدیم و من چند گلوله به سرش شلیک کردم و متواری شدم.»
خانهای پر از اسلحه
این اظهارات در حالی مطرح شد که تیم تحقیق در ادامه بررسیهایش به یکی از خانههای متهم رسید. خانهای 80 متری در خیابان سراج که به نام متهم بود. ماموران پلیس به این خانه ورود کردند و با صحنه عجیبی روبهرو شدند. خانه پر از مهمات و اسلحه بود. کلکسیونی از اسلحه مثل کلاش، کلت و قناصه و همچنین انبوهی از فشنگهای مختلف در آنجا نگهداری میشد. داخل کمد و تمام قفسهها پر بود از مهمات؛ همچنین حدودا دو کیلو هم سم سیانور کشف شد که یکی از آنها خرد شده و آماده استفاده بود. متهم در اینباره اظهارات عجیبی را مطرح کرد. او گفت: «این مهمات برای من نیست. یک عده که فکر میکنم تروریست بودند، مرا پیدا و تهدید کردند. گفتند باید یک خانه بخری به نام خودت و از این مهمات نگهداری کنی. من هم از ترس جانم این کار را انجام دادم. روزی هم که با مقتول قرار داشتم، فقط برای امنیت خودم یکی از اسلحهها را برداشتم. وقتی در آنجا مجبور به تیراندازی شدم و مقتول را کشتم، اسلحه را به این خانه آوردم و سر جایش گذاشتم.»
انکار جرم
با این حال تحقیقات در اینخصوص ادامه یافت. در ادامه اما مجرم اظهارات خود را تغییر داد. او با انکار قتل، این بار به پلیس گفت: «من آن روز با مقتول سر قرار بودم. داشتیم با هم صحبت میکردیم که فردی پیدایش شد. با مقتول حرف زد و در نهایت او را کشت. بعد هم متواری شد. من هم از ترسم متواری شدم. حتی نامه را هم او نوشت به من داد.» با این اظهارات ضد و نقیض تحقیقات درخصوص این پرونده برای مشخصشدن زوایای پنهان آن همچنان ادامه دارد و این پرونده در دادسرای جنایی پایتخت تحت بررسی است.