تخت جمشید، نماد مدنیت و عبرت!

دکتر بهاءالدین قهرمانی‌نژاد
قرآن‌پژوه، مورخ و عضو هیأت علمی بخش تخصصی تاریخ و تمدن دانشگاه تهران
تاریخ، آینه‌ای تمام‌نما برای نشان دادن زوایای مختلف برای جوامع انسانی است که انسان‌های اعصار بعد بتوانند از آن درس‌های عملی برای نیل به مدنیت همه‌جانبه را فرا بگیرند. این سبک و سیاق قرآنی است که در کنار توصیف مدنیت گذشتگان، جوامع انسانی و بناهای مرتفع ساخته شده که حاکی از اوج اهتمام آن جامعه به حفظ نمادهای خویش داشته، اما به جهت ستم‌هایی که بر مردم همان دوره‌ها رفته نیز می‌فرماید: فتلک بیوتهم خاویه بما ظلموا إن فی ذلک لآیه لقوم یعلمون.1
در این آیه اِشعار دارد که این بناها که مایه عبرت برای دانایان و اهل خرد است،‌ از کسانی مانده که بر مردم ستم نمودند. بنابراین اگر بنایی از جهتی، نماد تمدن و مدنیت ملتی باشد، منافاتی با این معنا نیز ندارد که ستمی بر توده مردم، از صاحبان همین بناها و قصرنشینان نمادهای مدنیت صادر نشده باشد و آیا جز این است که باید معیار ما در روش قضاوت و تبیین، کلام وحی باشد؟


بنابراین و برخلاف دیدگاه و ایراد وارد شده در مقاله وارده در جریده محترم سازندگی تحت عنوان «نماد مدنیت یا ظلم؟»2باید تصریح نمود که جمله ریاست محترم جمهوری در بازدید از پاسارگاد مبنی بر تأکید بر نماد تاریخی و ارزش هنری بنای باشکوه تخت جمشید در کنار درس عبرت گرفتن از عواقب ستم بر انسان‌ها با نظر عبرت‌بینانه به این بناها، کاملاً علمی و منطبق بر آموزه‌های تمدن وحیانی و حقایق وارده در تاریخ است زیرا القای این مطلب که نمادی از نمادهای مدنیت نمی‌تواند در عین حال، موجبی برای ستم و ظلم نیز باشد، مطلبی کاملاً غیرعلمی و مبتنی بر مبانی عقلی نیست؛ کمااینکه علوم و فنون مختلف و ابزارها و امکانات به دست آمده از آن‌که در مبانی نظری جزو مؤلفه‌های مادی تمدنی محسوب می‌شوند، می‌تواند در عین حال، کاربردی غیرعادلانه نیز در جامعه داشته باشد. از سوی دیگر و با وجود اینکه بخشی از دوره هخامنشی به جهاتی در منابع تاریخی ستوده شده است، اما در گزارشات تاریخی دیگری از فقر و تنگدستی توده مردم و تنگناهای معیشتی فوق‌العاده برای اکثریت مردم، مطالبی مشاهده می‌شود که نمی‌توان به سادگی از آن گذشت.  برخی از این گزارش‌ها در منابع مستشرقانی ذکر شده3که تصریح دارند اغلب مردم از نظر معیشتی در اوج سختی و تنگدستی قرار داشته و رفاه نسبی تنها برای تعداد کمی از مرفهین، اعیان و شاهزادگان و درباریان بوده است اما در مورد کوروش باید اذعان نمود علی‌رغم وجود مطالب فراوان در مورد صفات انسانی وی که در منابع تفسیری و تاریخی4 بر آن تصریح شده و  علامه طباطبایی(ره) نیز در بیان مصادیق احتمالی ذوالقرنین علی‌رغم اینکه  اِشعار به وجود ایرادات قابل طرح در مصداقیت وی برای این عنوان دارد ولی در مجموع، آن را مورد نظر قرار می‌دهد5، مطالبی نیز در برخی منابع غربی در ایراد به دوره وی وارد شده که از جمله آن، گزارش هرودت، مورخ شهیر یونانی (متوفای 425 قبل از میلاد) به نقل از تاریخ منقول وی6  است که به نابسامانی‌هایی فوق‌العاده‌ در بابل، هنگام فتح آن توسط کوروش تصریح نموده است. بنابراین وقتی در مورد وی چنین مواردی نیز در تاریخ وارد شده، وضعیت دوران جانشینان او و مشکلات و تعدیاتی  را که برای عامه مردم در دوران ایشان وجود داشته  به طریق اولی نمی‌توان نادیده گرفت.

نتیجه‌ای که نگارنده این سطور می‌گیرد، این است که دیدگاه ارائه شده از جانب ریاست محترم جمهوری برخلاف رئیس دولت سابق که بارها مسلمات تاریخی را تحریف نمود، از قوام علمی لازم برخوردار بوده و با دقت و امانتداری کامل در مبانی وحیانی و تاریخی مبتنی بر اصول خدشه‌ناپذیر تخصصی بیان شده است. ولمثل ذالک فلیعمل العاملون. والله المستعان.
 * قرآن‌پژوه، مورخ و عضو هیأت علمی بخش تخصصی تاریخ و تمدن دانشگاه تهران
 
1- النمل 52
2- سال 4، ش 1053، مورخه 26 مهر 1400
3- نک‌ پی‌یر بریان، تاریخ امپراطوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران: انتشارات زریاب، 1377، ج 2، صص 904-900؛‌هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ترجمه پرویز رجبی، تهران 1376، صص 69-60؛ والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران: نشر ماهی، 1392، ص 348 و 351.
4- همچون مروج‌الذهب مسعودی، 1356، تهران، ج 1 ص 226، آثارالباقیه، بیرونی، ترجمه داناسرشت، امیرکبیر، 1390 ش، مختصر تاریخ الدول، ابن‌العبری، علمی و فرهنگی 1377 ش، صص 64-63؛ طبری جامع‌البیان، بی‌ تا، 17-15 و برخی منابع دیگر.
5- المیزان، نشر جامعه مدرسین قم 1417 ق، 361-13
6- تاریخ هرودت، بند اول، ص 196، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، نشر اساطیر، 1389 ش.