ثبت چوگان، اتفاقی نادر بود
حرف و سخن درباره چوگان فراوان بود و ثبت آن به نام آذربایجان. ماجرا به ابتدای همین دهه برمیگشت و بازپسگیری چوگان به نام ایران. چون ذهنیت حاکم بر جامعه این بود که چوگان به نام آذربایجان ثبت شده و ایران از قافله بازمانده است. هرچند کم و کیف جریان به این ترتیب نبود و جزئیات دیگری هم داشت، اما در هر حال چوگان به شکلی مطلق در نهایت به نام ایران به ثبت رسید. در این گفتوگو فرهاد نظری اشاراتی به جزئیات این اتفاق خوشایند دارد؛ اینکه جریان از کجا شروع شد، به کجا رسید و در نهایت چه دستاوردی داشت. هرچند در این گفتوگو درباره لزوم تداوم جریان هم تاکیداتی دارد. در ادامه نکاتی قابل تامل از او درباره آنچه بر پرونده چوگان گذشت، خواهید خواند.
اگر موافق باشید بحث را با پرونده ثبت جهانی چوگان شروع کنیم؛ تا برسیم به اینکه بعد از ثبت چه باید کرد و چه پشتیبانیهای دیگر لازم است؟
در سال 2013 (1392) بعد از اینکه جمهوری آذربایجان، پرونده «چوگان با اسب قرهباغی» را ثبت کرد، علاقهمندان به فرهنگ و تمدن ایران نسبت به این موضوع حساسیت نشان دادند و اعتراض کردند. اعتراض مردم هم این بود که که ریشه و زادگاه چوگان در ایران است؛ ضمن اینکه ایران جزو کشورهایی است که چوگان در آن هنوز رایج است. به همین دلیل آنچه مطرح شد این بود که ما نباید نسبت به این اقدام بیتفاوت باشیم. از اینرو اعتراضاتی هم در یونسکو برای عودت پرونده جمهوری آذربایجان مطرح شد که به دلایل مختلف
به نتیجه نرسید.
چرا؟
آذربایجان پرونده چوگان با اسب قرهباغی را به صورت میراث در خطر و نیازمند پاسداری فوری برای ثبت پیشنهاد کرده بود. از اینرو، قابل عودت نبود. اما همین موضوع، محرکی شد برای اینکه ایران، چوگان را ثبت کند. برای ثبت چوگان دو راه وجود داشت یا اینکه ما به جمهوری آذربایجان پیشنهاد میدادیم که پرونده چوگان را با مشارکت آنها ثبت کنیم یا اینکه خودمان مستقلا اقدام کنیم. در نهایت پس از بحث و بررسیهای کارشناسانه به این نتیجه رسیدیم که این پرونده به صورت مستقل به ثبت برسد. بعد شروع کردیم به تدوین پرونده و کارهای اجرایی و عملی. حمایت از طرف سازمانهای مردمنهاد و فدراسیون چوگان و جاهای مختلف هم شروع شد و این پرونده خوشبختانه در اجلاسی که در جزیره ججو در کرهجنوبی برگزار شد، با نام «چوگان، بازی سوار بر اسب همراه با روایتگری و موسیقی» مستقلا به نام ایران و در ردیف پروندههای دائمی به ثبت رسید.
آذربایجان پرونده را در چه قالبی ثبت کرده بود؟
چوگان با اسب قرهباغی تحت عنوان میراث در خطر و نیازمند پاسداری فوری ثبت شد. دو نکته در اینباره قابل گفتن است؛ نخست اینکه نوعِ خاصی از چوگان توسط آذربایجان ثبت شده بود. دیگر اینکه چوگان مطرحشده توسط آذربایجان، میراث در خطر است و نه میراثی وضعیت عادی دارد. آنچه ایران ثبت کرد، مطلقِ چوگان بود؛ چوگان همراه با روایتگری و موسیقی که در گذشته هم همین بوده. شما وقتی به مینیاتورها هم نگاه میکنید میبینید چوگان فقط نوعی بازی با اسب و گوی نبوده؛ در کنار آن روایتگری و موسیقی هم بوده. در مجالس نقاشی و نقوش روی کاشیها و سفالها و جامها و ظروف، آلات و سازهای موسیقایی که در کنار میدانهای چوگان مینواختند دیده میشود. پژوهشگران و متخصصان امر میتوانند آنها را بازشناسی کنند.
با این حال بعد از ثبت یک پرونده هم باید پیگیریهایی از سوی ثبتکننده شکل بگیرد. مقصودم گزارشهایی به یونسکو است. اولا چنین چیزی وجود دارد و اگر دارد، چه مضامینی باید از طرف کشور مربوطه (ایران) برای ارسال گزارشها به یونسکو مدنظر باشد؟
این پرسش دقیق و درستی است. ثبت پرونده در فهرست میراث جهانی یونسکو البته مستلزم همکاریهای زیادی است، اما باید تداومی در اقدامات مختلف جهت پاسداری از میراث مربوطه هم وجود داشته باشد. البته من این نکته را ابتدا توضیح بدهم که اصولا حاملان و پاسداران میراث فرهنگی ناملموس مردم هستند. همه جای دنیا هم همین است. در واقع عناصر میراث فرهنگی ناملموس از سوی مردم پدید میآید، توسط آنها ترویج میشود و بعد نسل به نسل انتقال پیدا میکند و پاسداری میشود. بنابراین صاحبان، حاملان و پاسداران و آموزشدهندگان اصلی هر عنصری از میراث فرهنگی ناملموس، مردم هستند. دولتها فقط باید نقش پشتیبان داشته باشند یا در ترویجشان حمایت کنند، چراکه مداخله دولتها در امور میراث فرهنگی ناملموس، باعث به بیراهه رفتن و متکی شدن آن عنصر از مردم به دولت میشود و عوارض و تبعات ناگواری دارد. همه جای دنیا هم همین است و این قاعده فقط مربوط به ایران نیست. این موضوع در کنوانسیون 2003 که موضوعش پاسداری میراث فرهنگی ناملموس است، به صراحت بیان شده. حالا زمانی که هر میراثی ثبت شد، باید بدانیم که این تازه آغاز فرآیندی دیگر است. چه فرآیندی؟ بعد از ثبت، پاسداری از میراث مربوطه در مقیاسی کلانتر آغاز میشود، چون زمانی که هر عنصری در فهرست میراث ناملموس بشری در یونسکو ثبت میشود، منظور این است که عنصر مربوطه دیگر فقط متعلق به یک گروه و قوم و یک ملت نیست، بلکه جزو میراث فرهنگ بشری و متعلق به تمام انسانهاست. بنابراین برای پاسداشت آن هم باید الگو و استاندارد و اصول جهانی را در نظر داشت. اینجاست که باید ارایه گزارشها به یونسکو انجام شود، همه آن چیزهایی که در پرونده تعهدشده مدنظر باشد و حمایتهای لازم صورت بگیرد. به این ترتیب باید گزارشهای دورهای برای یونسکو فرستاده شود؛ گزارشهایی با مضامین پاسداری از عنصر مربوطه؛ اینکه چه اقداماتی صورت گرفته. البته برای عناصری که در فهرست «در خطر» هستند، دقت و حساسیت بیشتری وجود دارد.
البته چوگان ایران که به شکل «در خطر» به ثبت نرسید؟
چوگان در ایران، وضعیت عادی دارد.
هر چند گاهی نوعی مسابقهای هم در ارایه پروندهها به یونسکو دیده میشود!
البته به هر حال این مسابقه خودبهخود شکل میگیرد، اما اینکه عناصر میراث ناملموس چه سرنوشتی پیدا میکنند، به سیاست دولتها و خود یونسکو برمیگردد.
مثل همین هفت هشت سال پیش که کشورهای حاشیه خلیجفارس و بعضی کشورهای همسایه ایران، ناگهان شروع به ثبت انواع پروندهها کردند.
این درست است، ولی شکلگیری این مسابقه گریزناپذیر است، چون هر کشوری دوست دارد عناصر فرهنگی و ناملموس خودش را به دنیا معرفی کند. در واقع این رقابت فینفسه، اتفاق بدی نیست؛ جایی بد است که یک میراث فرهنگی ناملموس باعث مقایسه دو فرهنگ شود؛ مقایسهای که به قضاوت منتهی شود، چون باید دقت داشت این اقدامات، فعالیتهای داوطلبانهای است که کشورها دارند. یونسکو به کشوری پیشنهاد نمیدهد که فلان عناصرش را ثبت کند یا نکند. این خود کشورها هستند که درخواست میدهند عناصر فرهنگیشان ثبت شود. از طرفی وقتی میراث فرهنگی کشوری هم به ثبت میرسد، اگر نگاه کلان داشته باشیم، جزئی از میراث فرهنگی بشری است. ما هم که یکی از کهنترین تمدنهای روی زمین هستیم و چه خوب است که نسبت به این موضوع حساسیت داشته باشیم. خوشبختانه درباره چوگان هم اتفاق منحصربهفردی افتاد.
چرا از آن به عنوان یک اتفاق «منحصربهفرد» یاد میکنید؟
چون به ندرت اتفاق میافتد که پرونده میراث فرهنگی را که کشوری دیگر ثبت کرده، دوباره به شکل مستقل ثبت شود. مثلا وقتی نوروز را به ثبت جهانی رساندیم، کشورهای دیگر متقاضی پیوستن به این پرونده شدند. نوروز در ابتدا با مشارکت هفت کشور ثبت شد، اما در ادامه کشورهای دیگری هم به پرونده نوروز ملحق شدند. به این ترتیب نوروز با عنوان میراث مشترک بین 12 کشور به ثبت رسید که جزو افتخارات ما است و هر ایرانی باید به آن مباهات کند. اما درباره چوگان واقعا اتفاق نادری افتاد؛ جمهوری آذربایجان شکلی از چوگان را ثبت کرد و ایران بعد از آن چوگان را به شکل عمومی و مطلق و گسترده دوباره به ثبت رساند. خب این کار بسیار منحصربهفردی بود و باید قدرش را دانست و همه تعهداتی را که در پرونده وجود دارد، به شکل جدی دنبال کرد. ضمن اینکه باید توجه داشت چوگان علاوه بر فرآیندی که در ثبت آن اتفاق افتاد، ارزشهای فراوان دیگری هم دارد و باید آنها را به شکل گسترده معرفی کرد. چوگان شاید یکی از آرکیتایپها و سرنمونهای مهم فرهنگ ایرانی باشد که در همه شاخههای هنر و ادب و فرهنگ متجلی شده و از این حیث کمنظیر است. شما تاثیر چوگان را در معماری میتوانید ببینید؛ نمونهاش میدان «نقش جهان» یا میدان «گنجعلیخان». در «گنجعلیخان» اخیرا نقوشی از چوگان و حتی گوی چرمی هم پیدا کردهاند که نشان میدهد آنجا هم چوگان بازی میکردند. در قزوین هم به همین شکل بوده. در مجموع چوگان در میادین مختلف که جزو مهمترین میدانهای شهر بوده، برگزار میشده. یعنی شما انعکاس چوگان را در میدانها، در معماری و شهرسازی میبینید و شاخصترین و شاهکارشان میدان نقش جهان است که خوشبختانه ثبت جهانی هم شده. تاثیر آن را در نقاشی و نگارگری هم میبینید. از دوره ایلخانی به این طرف، مخصوصا دورههای تیموری و صفوی، موضوع بسیاری از نگارگریها چوگان است. این تصاویر یا خیالی هستند یا داستانی را روایت کردهاند؛ مثل چوگان بازیکردن سیاوش یا پیشنهاد چوگانبازی خسرو پرویز و داستانهای مانند آن. بنابراین چوگان در نقاشی هم جایگاه بسیار مهمی دارد و این جایگاه، انکارناپذیر است.