سیاست امریکا در بی‌ثبات‌سازی غرب آسیا

منطقه غرب آسیا نه تنها سرشار از منابع انرژی، مواد معدنی و بازاری بزرگ برای فروش کالا‌های اقتصادی به حساب می‌آید، بلکه دروازه ورود به آسیا، تماس با قدرت‌های نظامی – اقتصادی شرقی و کلید کنترل روسیه، چین و ایران نیز می‌باشد، از این‌رو این منطقه برای امریکا به شدت جذاب و واجد ارزش راهبردی است.
همین موقعیت و وسوسه نفوذ و سلطه موجب شده که کاخ سفید علاوه بر استقرار ناوگان پنجم دریایی و در اختیار داشتن پایگاه‌های بزرگ هوایی در چند کشور عربی، هزینه اشغال کشور‌های افغانستان و عراق را بپذیرد.
اما روند تحولات منطقه‌ای و در رأس آن بیداری اسلامی، تشدید احساسات ضد امریکایی از یکسو و افول قدرت امریکا و غیرقابل تحمل بودن هزینه‌های سنگین این حضور، موجبات خروج اجباری امریکا از منطقه را با وجود احساس خطر نسبت به آینده آن فراهم کرده است. با توجه به همین احساس خطر و پیامد‌های این خروج – که مهمترین آن عیان شدن ماهیت پوشالی امریکا نزد متحدان و بی‌اعتباری گرایشات امریکامحور می‌باشد – سران کاخ سفید بی‌ثبات‌سازی در منطقه را، راه‌حلی جبرانی تلقی و لذا در هفته‌های اخیر شاهد موجی از ناآرامی و تنش در منطقه هستیم که کشتار معترضان لبنانی سر از سفارت امریکا درآورده و جنایات تروریستی علیه شیعیان افغانستان، تحریک جمهوری اسلامی به عنوان معارض اصلی امریکا در منطقه را هدف گرفته است.
از نگاه طراحان این سیاست کثیف، یعنی بی‌ثبات‌سازی و تشدید آن در شرایط فعلی، می‌تواند چند هدف را برای کاخ سفید تأمین نماید:


۱- ایجاد زمینه تنش‌ها، مناقشات قومی – مذهبی و درگیرسازی مقاومت منطقه‌ای و گرایشات ضد امریکایی با تنش‌های داخلی و بازماندن از تقویت روند مقاومت و مبارزه با صهیونیست و سلطه امریکا در غرب.
۲- ایجاد وحشت و هراس در دولت‌ها، نیرو‌های سیاسی وابسته و گرایشات امریکایی در منطقه و تقویت تقاضای حمایت و بازگشت امریکا به منطقه.
۳- گرم نگه داشتن فضای چالش و مناقشه و بازار فروش تسلیحات و تداوم چپاول دولت‌های وابسته.
۴- القاء تشدید ناامنی ناشی از خروج امریکا از منطقه و کمک به حفظ نیرو‌های سیاسی و گرایشات امریکا محور و تضعیف گروه‌های مخالف امریکا و طرفدار مقاومت و استقلال.
بدیهی است در پیشبرد این سیاست کثیف، جمهوری اسلامی ایران به عنوان محور مقاومت و پرچمدار سلطه‌ستیزی در کانون قرار گرفته و به درگیر سازی آن با مسائل فرسایشی با همسایگان یک اولویت به حساب آید. آنچه در هفته‌های اخیر برای مرز‌های شمال غرب کشور و قبل از آن در مرز‌های شرقی رخ داد، نشان دهنده این است که اراده‌ای برای این درگیرسازی از طریق بی‌ثبات‌سازی با استفاده از عناصر درون منطقه‌ای و برون منطقه‌ای وجود دارد که خنثی‌سازی مستلزم تدبیر، اقتدار و عقلانیت است.
کلید اصلی خنثی‌سازی این سیاست کثیف دشمن، تمرکز بر عوامل برون زای این تنش‌ها و مناقشات، یعنی شیطان بزرگ و عنصر نیابتی منطقه‌ای آن یعنی رژیم صهیونیستی است که ادامه منافع و حیات ننگین خود را در تداوم تنش و ناامنی در منطقه و دامن زدن به بی‌ثباتی‌ها و تلاش برای جنگ افروزی‌ها می‌دانند. اینکه صهیونیست‌ها در روز‌های اخیر ادعای آمادگی برای انجام حمله به مراکز و تأسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی و اعلام ارقام بودجه‌های مربوط به آن را رونمایی می‌نمایند، گرچه هراس صهیونیست‌ها را نمایش می‌دهد، اما از نقش نیابتی آنان برای پیشبرد سیاست‌های کثیف امریکا از جمله دامن زدن به فضای تنش و بی‌ثباتی حکایت می‌کند. از این رو، در این شرایط نباید به دام شیطنت طراحان این سیاست کثیف افتاد و از ورود به هرگونه مناقشه منطقه‌ای که موجب درگیری شود اجتناب کرد. اما نباید از عوامل اصلی و جانی این سناریو یعنی امریکا و رژیم صهیونیستی غافل شد و به آنان مجال پیشبرد آن را داد. در هر شرایطی باید خواب و آرامش جنایتکاران را برهم زد و فرصت شرارت و فتنه‌گری را از آنان سلب کرد.