روزنامه آفتاب یزد
1400/08/09
من یک مستاجرم!
آفتاب یزد – یوسف خاکیان: خیلی از ما فکر میکنیم که کسانی که در حوزه هنر بازیگری فعالیت میکنند همواره نانشان در روغن است و با حضور در یک سکانس یا پلان از یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی آنقدر دستمزد میگیرند که حتی اگر بقیه سال را بیخیالانه زندگی کنند و هیچ کاری را نپذیرند باز هم ککشان نمیگزد چرا که از ایفای نقش همان سریال یا فیلم سینماییای که در آن حضور یافتهاند آنقدرها نصیبشان شده که به قول معروف بمب هم تکانشان نمیدهد. بر اساس همین تفکر باز هم خیلی از ما حسرت شغلی که این بازیگران دارند را میخوریم و همیشه با خودمان میگوییم: «کاش من هم آنقدر خوش شانس بودم که میتونستم وارد حوزه بازیگری تو سینما و تلویزیون بشم و علاوه بر اینکه سری توی سرها در بیارم، زندگیم تامین باشه و همه مردم صبح تا شب دنبال من باشن تا ازم امضا بگیرن، تو جشنهای سینمایی و غیرسینمایی دعوتم کنن و بابتنیم ساعت نشستن روی صندلی و چهار تا سوال رو جواب دادن بهم کلی پول و سکه و کارت هدیه بدن، مگه بده وضعشون؟ من با این دک و پزم تا چهارراه سیروس همین تهرون خودمون تا حالا نرفتم اما اینا هر دو سه ماه یه بار یا میرن پاریس، یا میرن ونیز، یا میزن آمریکا و کلی تفریح میکنن، جدا از این سفرهای سیاحتی کیه که ندونه تو بعضی از روزهای سال همین بازیگرا برای شرکت تو جشنوارههای مختلف سینمایی از این کشور به اون کشور مسافرت میکنند و کلی عکسها و فیلمهای سلفی از خودشون تو پیچهای اینستاگرامیشون میذارن...»
> طرح یک پرسش
آنچه مطرح شد را خواندید؟ به عقیده این خیلیها که درباره شان برایتان گفتیم یا در مورد زندگی بازیگران دچار توهم شدهاند یا بازیگران سینما و تلویزیون واقعا از زندگی آنچنانی برخوردارند و در تمام طول زندگی خیلی خوش بحالشان است! با یک نگاه کاملا ساده و بیطرفانه باید بگوییم که پاسخ این پرسش هم مثبت است و هم منفی. یعنی هم میتوان بیان کرد که بله، بازیگران سینما افراد خوش شانسی هستند و با حضور در هر پروژه سینمایی یا شبکه نمایش خانگی کلی دستمزد طلب میکنند و علاوه بر آن سهمی از فروش فیلم را نیز از تهیهکننده و کارگردان طلب میکنند و دقیقا به همین دلیل است که تعدادی از آنها پس از مدتی حضور در فیلمها و سریالهای مختلف به عنوان تهیهکننده در فیلمهای جدید حاضر میشوند. اما از سوی دیگر هم میتوان بیان کرد که خیر، بازیگران سینما افراد خوش شانسی نیستند و زندگی شان آنچنان که خیلی از ما فکر میکنیم
خوب و رو به روال نیست و شرایط سختی را میگذرانند. با این تفاسیر میتوان چنین برداشت کرد که تعدادی از بازیگران سینما (خاصه جوانترها) در گروه اول قرار دارند و با تمام وجود لبخند زندگی را به روی صورت همواره نظاره گر هستند، اینها همان بازیگرانی هستند که برای حضور در یک پروژه سینمایی دستمزدهای فوق نجومی طلب میکنند و به قول معروف زنذگی هنرمندانه بر وفق مرادشان است، ماشینهای لاکچری آنچنانی سوار میشوند، خانههای لوکس و گران قیمت دارند، مسافرتهای خارج شان
هر چند وقت یکبار به راه است، اوقات فراغت زیادی در زندگی دارند و به قول گفتنی کیف دنیا را میکنند. جالبترین بخش ماجرا اینجاست که این گروه هرچند که تعدادشان اندک است اما همواره در سینما بیشتر دیده میشوند و انگار که همه سینما را این افراد تشکیل میدهند به نحوی که تا در جایی صحبت از بازیگری به میان میآید همه مردم به یاد سلبریتیهایی میافتند که به قول معروف رگ خواب سینما در دستشان است و برخی شان آنقدر وضعشان خوب است و دستمزد دریافتی شان آنقدر بالاست که هرچقدر هم پول خرج کنند ککشان نمیگزد. اینجاست که باید پرسید پس بقیه افرادی که دستمزدهای آنچنانی دریافت نمیکنند چه؟ آیا آنها بازیگر نیستند؟ کار نمیکنند؟ یا به اندازه کافی مشهور و معروف نیستند که بشود به آنها گفت سلبریتی؟ تا آنها هم بتوانند بابت حضور در هر پروژه سینمایی و تلویزیونی دستمزدهای بالا بگیرند تا مجبور نباشند برای گرفتن یک نقش کوچک گاه این در و آن در بزنند تا کارگردان یا
تهیه کنندهای پیدا شود به آنها کار پیشنهاد کند؟ حقیقت این است که ما به عنوان مردم عادی باید این حقیقت را بپذیریم که بخش قابل توجهی از هنرمندانی که
در عالم هنر هفتم حضور ندارند و فقط گاه گاهی در سریالهای دسته چندم تلویزیون به ایفای نقش میپردازند هم جزو بازیگران همین سرزمین محسوب میشوند، منظورمان همانهایی هستند که به دلایل مختلف مثل بالا رفتن سن یا عدم حضور در لابیهایی که خود اهالی سینما در گفتگوهایشان به آنها اذعان داشته و دارند از دایره کار کردن در حوزه سینما کنار گذاشته شدهاند و به قولی دیگرانی هستند که اجازه نمیدهند کار به این افراد در سینما برسد، به همین دلیل آنان مجبورند راهی سریالهای تلویزیونی بشوند و حتی به نقشهای چهارم و پنجم هم رضایت بدهند تا اولا حداقل در یکی دو سه قسمت دیده شوند و هم بتوانند از قِبَل این همکاری، شرایط کار را برای خود در آینده مهیا کنند و هم اینکه دستمزدکی بگیرند و روزگار سخت خود را به هر ترتیبی شده سپری کنند. برای این ادعایمان فکت هم داریم به کافیست تحقیق کوچکی در حوزه سریالهای تلویزیونی که در یکی دو سال گذشته ساخته شدهاند انجام دهید. بیشک شما هم معترف هستید به اینکه برخی از بازیگران خوب مانند علی سلیمانی، کریم اکبری مبارکه، پرویز پورحسینی، عزت الله مهرآوران و... به خاطر حضور در سریالهای تلویزیونی و ایفای نقش در آنها به ویروس کرونا مبتلا شدند و متاسفانه تاب تحمل در برابر این ویروس را نداشتند و جان به جان آفرین تسلیم کردند. میپرسید چرا؟ به این دلیل که متاسفانه در سینما جایی برای این عزیزان نبود و آنها مجبور بودند در تلویزیون بازی کنند، آنهم در شرایطی که میدانستند کرونا در کمینشان نشسته، اما به دلیل اینکه زندگی شان را تامین کنند و در حوزه هنر حضور داشته باشند حتی خطر مرگ به واسطه ابتلا به ویروس کرونا را به جان خریدند و به فعالیت پرداختند و متاسفانه آخرش هم دیدیم که چه شد و چه بر سرشان آمد. این در حالیست که در حوزه سینما چنین اتفاقی رخ نداد به این دلیل که آنها وضعشان خوب بود و هنوز مبالغ بسیار زیادی از دستمزدهای فیلمهای قبلی بازیگران این حوزه در جیبشان مانده بود که میتوانستند برای حتی یک سال دیگر هم بیکار بمانند.
> قضاوت نمیکنیم
اشتباه نکنید، ما در این گزارش بنا نداریم که بگوییم بازیگران سینما ال هستند و بل هستند و اساسا چرا باید دستمزدهای آنچنانی دریافت کنند، نه؛ قصد ما ابدا این نیست. اتفاقا میگوییم که نوش جانشان، اگر توانستهاند خودشان را تا این حد بالا بکشند که به خاطر دستمزدهای آنچنانی؛ سینما را روی انگشتان خودشان بچرخانند که باید بگوییم نوش جانشان. گزارش امروز همانطور که در تیترش بیان شده درباره بازیگران مشهور سینما که دستمزدهایشان سرسامآور است، نیست، بلکه اساس گزارش امروز مربوط به افرادی ست که اولا در سینما جایگاهی ندارند و ثانیا در حوزه تلویزیون هم کسی آنچنان برایشان تره خرد نمیکند. همین پیشکسوتانی که گاه و بیگاه اظهاراتشان را در همین صفحه فرهنگی منتشر میکنیم، همانها که همواره گله مندند که سینما و تلویزیون آنها را فراموش کرده و سراغشان را نمیگیرد، همانها که اکثریت قریب به اتفاقشان شرایط زندگی شان آنقدر نامساعد است که پس از سالها فعالیت در مقابل دوربین کارگردانان مختلف هنوز یک خانه سی متری هم از خودشان ندارند و به قولی مستاجر دیگرانند. از این دست بازیگران هم در گذشتههای دور در سینما و تلویزیون ایران وجود داشته و هم امروز شاهد زندگی سخت و مرارت بارشان هستیم. ذهن نگارنده از قدیمیهای این حوزه میتواند به نعمت الله گرجی اشاره کند که بیش از
بیست سال از درگذشتش میگذرد، این یعنی آن زمان که این بازیگر کاربلد و خوش اخلاق سینما و تلویزیون ایران زنده بود هم مشکلات معیشتی وجود داشت، قدیمی ترها خوب یادشان هست که این بازیگر در یک گفتگوی رسانهای بیان کرده بود که با این همه سابقه کار در سینما و تلویزیون هنوز مستاجرم و خانهای برای خودم ندارم. گرجی البته که یکی از این افراد است و خیلیهای دیگر مانند او در شرایط سخت زندگی کردند و عجبا که آنقدر به آنها بیمحلی شد که در همان شرایط دار فانی را وداع گفتند و مستاجر بودن را برای اهل و عیال خود به ارث گذاشتند، زیاد دور نیست ماجرایی که برای همسر داریوش اسد زاده پس از فوت این هنرمند رخ داد. او هم جزو آن بازیگرانی بود که سقفی بالای سرش نداشت، به همین دلیل هنگامی که از دنیا رفت صاحب خانه آمد و مشکلاتی را برای همسر این هنرمند فقید به وجود آورد. نام افراد دیگری را هم میتوانیم در این میان بیان کنیم. افرادی که خودشان در گفتگوهایشان بیان کردهاند که بعد از اینهمه سال کار کردن هنوز مستاجرند و سقفی بالای سرشان نیست که از آن خودشان باشد. زندگی بازیگرانی مانند حسین محب اهری، سعدی افشار، مصطفی عبداللهی، قاسم آهنین جان، ثریا حکمت، شهلا ریاحی و... را در نظر بگیرید، سالهای سال در مشقت و سختی روزگار گذراندند،
خیلی هایشان حتی هزینه دارو و درمان هم نداشتند و آنقدر دستشان تنگ بود که مجبور شدند دارو ودرمانشان را قطع کنند و منتظر ملک الموت باشند. در حالیکه همین افراد عمر و جوانی خودشان را پای رشد و پیشرفت سینما و تلویزیون و فرهنگ این مرز و بوم گذاشتهاند و منصفانه اگر بنگریم تا خواسته شان این بود که از حقوق طبیعی انسانی که مردم باید از آن برخوردار باشند، بهره مند شوند، اما به لیست اسامی آنها نگاه کنید، این نامها دو ویژگی منحصر به فرد دارند اول آنکه تمامشان از دنیا رفتهاند و دوم آنکه حتی پول دارو و درمان بیماریشان را هم نداشتند چه رسد به اینکه بخواهند سقفی بالای سر داشته باشند. این یعنی هیچکدام از این افراد و البته خیلیهای دیگر که بسیاری شان از دنیا رفتهاند و تعدادی شان هم هنوز در حال گذران زندگی در شرایط سخت هستند نتوانستهاند به حق طبیعی خودشان دست پیدا کنند. ما مردم میدانیم، مسئولان دولتهای قبل هم کاملا به این موضوع واقف بودند اما عجبا که آنان که دستشان به انجام کاری میرسید از کوچکترین اقدامی سرباز زدند و به قول معروف خودشان را به آن طرف زدند که مثلا ما حواسمان نیست که چه اتفاقاتی پیرامونمان میافتد. تنها کاری که برای درگذشتگان انجام شد این بود که به محض رسانهای شدن خبر فوت آنها یک طبقه قبر برایشان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) تدارک دیده شد تا خیال آنها حداقل از بابت خانه آخرتشان راحت باشد که برای همیشه تاریخ سقفی بر بالای سرشان خواهد بود، سقفی که از آن خودشان است و هیچکس قادر نیست آن را از ایشان بگیرد. حال اینکه آیا این سقف صد سال دیگر هم روی سرشان خواهد بود یا به کس دیگر تعلق خواهد گرفت. الله اعلم.
> سخنی با مسئولان دولت جدید
هرچه بود و هرچه نبود حالا دیگر ما مردم حالی مان شده که در دولتهای پیشین حداقل هنرمند جماعت (آن هم از نوع پیشکسوتش) برای مسئولان وقت اهمیت چندانی نداشته و اگر خیلی مسئولان آن زمان خیلی ایشان را تحویل میگرفتند به خاطر بهرهبرداری سیاسی و منافعی بود که میخواستند از قِبَل این عزیزان هنرمند برای خودشان کسب کنند(اشاره به ماجرای عزت الله انتظامی که در گذشته مورد بهرهبرداری سیاسی توسط دو مقام مسئول رده بالای دولت وقت قرار گرفت) اگر نه کیست که نداند در دولتهای پیشین حداقل هنرمندان پیشکسوت و پا به سن گذاشته آنچنان که باید تحت حمایت هیچ مقام مسئولی (چه فرهنگی و چه غیرفرهنگی) قرار نگرفته است (نشان به آن نشان که همین ایران درودی خودش را کشت تا بتواند موزهای را برای مردم سرزمینش دست و پا کند و آثارش را برای همیشه در آن به مردم ایران تقدیم کند اما نشد که نشد که نشد) این یعنی ارزش هنرمند (آن هم از نوع پیشکسوتش) در این سرزمین نه شناخته شده و نه اگر شناخته شود قدر دانسته میشود. با این حال هرچه بود و هرچه نبود، گذشت و اینک ماییم و آغاز دوران جدیدی که در آن مسئولان جدید زمام امور را به دست گرفتهاند و تو گویی قرار است کارهای مثمرثمری انجام دهند. در حوزه فرهنگ و هنر که حداقل امیدواریم شرایط به این گونه باشد و باد به سمتی بوزد که هنرمندان پیشکسوت امیدوار باشند آسیاب دولت و مسئولان فرهنگی آرد آنان را به نان تبدیل کند تا بتوانند آنچه از عمرشان باقی مانده را در راحتی نسبی بگذرانند. مسلم آنکه هنوز خواستههای هنرمندان پیشکسوت پابرجاست هرچند که ممکن است خیلیها بگویند: «آدم پیشکسوت دیگه خونه رو میخواد چیکار؟» غافل از اینکه هر هنرمند پیشکسوتی مانند هر فرد پیشکسوتی دارای خانواده است و خانوادهاش حق زندگی دارند همانطور که خود آن هنرمند پیشکسوت حق زندگی دارد و نباید به بهانه پا به سن گذاشتن این حق را از او سلب کرد. با این تفسیر امیدواریم و دلمان واقعا به این خوش است که مسئولان سازمان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صندوق حمایت از هنرمندان پیشکسوت، خانه سینما و هر مقام مسئولی که دستش به انجام کاری برای اهالی پیشکسوت سینما و تلویزیون میرسد به وظیفه خود در قبال این هنرمندان عمل کند که آنها هم بتوانند چند صباح باقیمانده از عمر پربار خودشان را در آرامشی نسبی ادامه دهند. آنطور که باد وزیده و شاخه جنبیده دولت جدید و مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عزم انجام این کار را دارند، حال اینکه در پایان راه چه مقدار تلاش کرده باشند و کوششان چقدر مثمرثمر بوده باشد، خدا میداند و بس. ما که امید داریم بهترین اتفاقات رخ بدهد...
سایر اخبار این روزنامه
لزوم برنامهریزی وزارت بهداشت برای بازگشایی مدارس از اول آذر
عامل ایجاد بنبست در مذاکرات وین
به هکرهای نوجوان میدان دهیم
من یک مستاجرم!
مخالف محدودیتهای تردد شبانه هستیم
دندانِ کرونایی دانشگاهها بر گلوی دانشجو
بادام هندی، باسکول عدالت اجتماعی
خودباوری
سوال بیجواب افکار عمومی چه زمانی تحریمها لغو میشود؟
همان بهتر در خانه درس بخوانند!
آقایان مسئول! زودترکاری کنید
از عجایب زمانه
عامل ایجاد بنبست در مذاکرات وین