چین‌هراسی تاکتیک حامیان غرب‌بسندگی

مائده منصوری‌: با روی کار آمدن دولت سیزدهم، غرب‌بسندگی در سیاست خارجی کنار گذاشته شد و در کنار پیگیری بازگشت آمریکا به برجام، ارتباط حسنه با سایر کشورها مانند چین نیز تقویت شد. عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای، برداشتن موانع خرید واکسن سینوفارم و ثبات میزان خرید چین از نفت ایران نشانه‌هایی از پیش‌رفتن در مسیر توافق ۲۵ ساله ایران- چین بودند اما حامیان سیاست‌ غرب‌بسندگی که -به درستی- می‌پندارند اگر توفیقات ارتباط حسنه‌ تجاری با کشورهای غیر غربی روز‌‌به‌روز بیشتر شود، جامعه متوجه انزواطلبی ارادی این جریان در ۸ سال گذشته خواهد شد، تلاش می‌کنند با چین‌هراسی، مانع تقویت روابط تجاری بین ۲ کشور شوند. این گروه، به طور مثال اخیرا در رسانه‌های‌شان چین را به اژدهایی بی‌رحم تشبیه می‌کنند که هر جا می‌رود زمینی سوخته بر جا می‌گذارد و بر همین اساس اشاره می‌کنند که چین در آینده کشورمان را در دام خود گرفتار خواهد کرد؛ حال با پدیده‌‌ «تله‌ بدهی» یا سیاست «استعمار هوشمند»! در یادداشت حاضر، به پاسخ این پرسش پرداخته‌ایم که این ۲ پدیده، تا چه حد برای ایران می‌تواند نگران‌کننده باشد.    * ماجرای تله‌ بدهی تله‌ بدهی، سیاستی است که طی آن کشورهای پیشرفته به کشورهای در حال توسعه وام‌های کلان می‌دهند تا جایی که میزان وام‌ها فراتر از توان کشور وام‌گیرنده برای بازپرداخت مبلغ بدهی می‌رود و در نتیجه آن کشور به علت بدهکار بودن، زیر سلطه کشور پیشرفته قرار خواهد گرفت. مولود پاکروان در یادداشتی در تجارت فردا (شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۰) می‌نویسد: «چین وام‌ها را در ازای یک تعهد مهم به کشورها اعطا می‌کند؛ اینکه باید از طریق امتیازات اقتصادی، حمایت سیاسی یا ترکیبی از هر دو پرداخت شوند». پاکروان برای این ادعا، هیچ منبع مشخصی ذکر نمی‌کند، البته کشور چین معمولا متن اکثر قراردادهایش با کشورهای دیگر را علنی و رسانه‌ای نمی‌کند. بنابراین در وهله‌‌ اول این ابهام و احتمال وجود دارد که این ادعا زاییده‌‌ ذهن حامیان سیاست غرب‌بسندگی در تجارت باشد. در ثانی شواهدی حاکی از آن است که چین در بسیاری از موارد، اعطای وام را مشروط به شرط خاصی نمی‌کند. برای نمونه سیدمحمدحسین ملائک، سفیر ایران در چین در سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ می‌گوید: زمانی که سفیر ایران در چین بودم، دولت تقاضای وام 500 میلیون دلاری از چین کرد، سپس در عین ناباوری این پول را خرج حقوق کارکنان مترو کرد، یعنی پولی را که می‌شد با آن ۲ ایستگاه مترو ساخت تا مشکلات حمل‌و‌نقل حل شود، تبدیل به حقوق و عیدی و این مسائل شد. پس می‌توان گفت «تله‌‌ بدهی» یا «استعمار هوشمند» لزوما در همه‌‌ کشورها تقصیر دولت چین نیست و به نوع سیاست‌ها و عملکرد کشورهای وام‌گیرنده نیز مرتبط است.    * مسأله‌‌ استعمار هوشمند مثال دیگر، کشور مالزی است. این کشور نیز وام‌های کلانی از چین گرفته بود تا خطوط ریلی‌‎اش را توسعه دهد اما پس از اینکه مالزی نتوانست بدهی‌اش را تسویه کند، با چین بر سر میز مذاکره نشست و چون دیگر قدرت چانه‌زنی نداشت، مجبور شد امتیاز بهره‌برداری از خطوط ریلی خود را به چین واگذار کند. چرا؟ چون این کشور نیز به ‌جای آنکه از وام در بودجه عمرانی و سرمایه‌گذاری استفاده کند، آن را خرج بودجه جاری کرده بود.  دیگر ادعایی که مطرح می‌شود این است که چین سیاست‌های استعمار هوشمندانه را اعمال می‌کند، یعنی با سرمایه‌گذاری در کشورهای فقیر، منابع غنی این کشورها را به غارت می‌برد. در این موضوع باید گفت این قراردادها با رضایت ۲ طرف منعقد می‌شود و بسیاری از کشورها بیان می‌کنند این وام‌ها به نفع آنان نیز بوده است؛ مانند کشورهای آفریقایی که سطح رفاه در زندگی آنان پس از سرمایه‌گذاری‌های چین افزایش یافت، بنابراین جالب است که غرب‌بسندگان، هر نوع تعامل و توافق با غرب را «برد- برد» می‌دانند اما امکان وجود چنین توافق‌هایی با کشورهای غیرغربی را منکر می‌شوند یا کوچک‌نمایی می‌کنند. در یک نشست پژوهشی در موسسه سلطنتی روابط بین‌المللی ‌(Chatham House‌‌) که در لندن برگزار شد، پژوهشگران به این جمع‌بندی رسیدند که این خود کشور‌ها هستند که با توجه به منافع فعلی سیاسی و اقتصادی‌شان انتخاب کرده‌اند چین در آنها سرمایه‌گذاری کند و اینگونه نیست چین عمداً به آنها وام‌های سنگین داده باشد تا زیرساخت ایجاد کند و سپس با برنامه قبلی، امتیاز استفاده از این زیرساخت‌ها را از آن خود کند.    * نفی رقیب برای اثبات خود! از سال ۲۰۱۰ که اوباما سیاست اتحاد همه کشور‌ها جز چین را اعمال کرد، چین نیز سیاست «همه جز آمریکا» را اعلام کرد. تا آن روز، غرب همواره ژاپن را رقیب اصلی خود می‌دانست اما اکنون چین را رقیب اصلی خود می‌دید. پس از آن تفکر غرب‌بسنده، سیاه‌نمایی جدی علیه چین را شروع کرد؛ به گونه‌ای که نوامبر 2020 روزنامه Nikkei که یک روزنامه ژاپنی است و به زبان انگلیسی نیز منتشر می‌شود، مقاله‌ای با عنوان «افسانه تله بدهی» منتشر و بیان کرد این ادعاها ناشی از جنگی زیرساختی است که یک طرف آن چین و طرف دیگر آن ایالات متحده آمریکا، استرالیا، هند و ژاپن هستند و این کشورها در مقابل چین، صف‌آرایی کرده‌اند، چرا که منافع خود را در خطر می‌بینند. موج این تبلیغات در حدی قوی است که پس از انتشار خبر توافق ایران و چین بسیاری از رسانه‌های زرد غربگرا - حتی بدون مطالعه متن قرارداد- شروع به مخالف‌خوانی و برداشت‌های منفی کرده و تلاش کردند به مردم تلقین کنند چین موجودی خطرناک است.    * احتیاط، شرط عقل جالب توجه این است که در روزهای اخیر، روزنامه‌ اصلاح‌طلب آفتاب یزد پس از مدت‌ها ضمن اعتراف به مفاد مطلوب این قرارداد، ۳ مزیت کلیدی برای این توافق ذکر کرد: اول اینکه چین یکی از ۵ کشور عضو شورای امنیت سازمان ملل است که حق وتو دارد، دوم قرارداد ۲۵ ساله با چین برای ایران، واجد این مزیت است که در نهایت باعث می‌شود تولید نفت و گاز ایران در 3 میدان کلیدی کشور افزایش پیدا کند و سوم، سود نهایی ایران از توافق بلندمدت با چین در جایی است که چین پذیرفته واردات نفت از ایران را افزایش دهد. همچنین پس از موضوع سند ۲۵ ساله همکاری ایران و چین، بحثی درباره توافق بلندمدت بین تهران و مسکو مطرح شد؛ اتفاقی که خبر چندان خوشی برای کاخ سفید و راهبرد فشار حداکثری آن نبود. پس مسلم بود موج تبلیغات منفی را علیه این کشورها روانه خواهد کرد. البته نگارنده در یادداشت حاضر با ذکر آنچه گفته ‌شد، در صدد توضیح بی‌پایه‌ بودن اظهارات منفی حامیان سیاست غرب‌بسندگی بود، بنابراین نباید از یادداشت حاضر اینطور برداشت کرد که هر تعامل و تجارتی با چین، تحت هر شرایطی «برد- برد» است. احتیاط در مبادلات تجاری، شرط عقل است. در نهایت اما آنچه مسلم است آنکه؛ هر نوع ارتباطی با چین نیز بد نبوده و الزاما آنطور که حامیان غرب‌بسندگی و مسببان انزوای اختیاری ایران در ۸ سال اخیر می‌گویند، به معنای «تله بدهی» یا «استعمار هوشمند» نیست.