یادی از قیصر امین پور

امید جهانشاهی‪-‬ آدمی در ظرف زمانه‌اش معنی می‌شود. رویدادها و روندها نقش موثری در شکل‌گیری شناخت آدمی دارند. تعریف و تحدیدش می‌کنند. جهان را برای او تفسیر می‌کنند، و هم خودش را. نگاهش را می‌سازند.
هجده سالگی قیصر امین پور لبریز بود از شور و هیجان سالهای پیروزی انقلاب. و تقریباً همه دهه سوم زندگی‌اش و همه شور و شیدایی بیست سالگی‌اش مصادف بود با دوران جنگ تحمیلی. بویژه اینکه دوران نوجوانی‌اش در دزفول می‌زیست، شهری که در متن جنگ بود و بوی شهادت داشت.
او همه عمر به آن شور اولین، آن عاشقی‌های شیرین سالهای جوانی و یاد یاران آن دوران جوانی‌اش زندگی کرد، شعر گفت و عاشقی کرد. از این رو، شعر او شعر شهادت و جنگ بود:
شهادت لاله‌ها را چیدنی کرد


به چشم دل خدا را دیدنی کرد
قیصر امین پور ساده و خاکی و نجیب زیست و هر آنچه سرود از سر صداقت بود، نه برای نان می‌گفت و نه رضایت ارباب قدرت می‌جست. به قول خودش «ز دین ریا بی‌نیاز بود».
صاحب سبک بود، چه هم عاشقی کرده بود به همه دوران جوانی و هم شعر را خوب می‌شناخت. «سنت و نوآوری در شعر معاصر» عنوان رساله دکتری او بود، آنهم زیر نظر استاد کم نظیر زمانه، محمدرضا شفیعی کدکنی.
من از میان آن همه، «اگر دل دلیل است» را بسیار دوست دارم. از بهترین آثار اوست. براستی که اگر سراپا پژمرده شده‌ایم، اما دل به پاییز نسپرده‌ایم و نخواهیم سپرد. خون دل‌ها خورده‌ایم ما که نسلی پر از خاطرات ترک خورده‌ایم:
سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پُر از خاطرات ترک خورده‌ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم
اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم
اگر دل دلیل است، آورده‌ایم
اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم
اگر دشنه‌ی دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گرده‌ایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم!
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده‌ایم
دریغ که زود و در48 سالگی درگذشت. پس از تحمل رنج بیماری و البته دردهایی که داشت:
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده سرودنم
درد می کند
خدا رحمتش کند که به جوانی عاشقی کرد، درد زمانه کشید و زود به جمع یارانش پرکشید. پیکرش در گتوند، زادگاهش و در مقبره شهدای گمنام به خاک سپرده شده است. یادش گرامی.