روزنامه شرق
1400/08/10
در مرز شمال غرب ایران چه میگذرد
در مرز شمال غرب ایران چه میگذرد ولی کالجی* بیش از یک سال از جنگ دوم قرهباغ میگذرد که از 27 سپتامبر تا 10 نوامبر 2020 میلادی به مدت 44 روز طول کشید. این جنگ آثار و نتایج مهمی را در منطقه قفقاز به دنبال داشت که برخی از دلایل تنشهای اخیر بین ایران و جمهوری آذربایجان نیز به همین امر برمیگردد. با توجه به حجم انبوه اخبار، اطلاعات و تحلیلهای مرتبط با منطقه قفقاز، مناقشه قرهباغ و روابط ایران با دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان که بهویژه در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی بعضا به صورت غیرواقعی و نادرست مطرح میشود، مروری بر شرایط حاکم بر منطقه قفقاز، یک سال پس از جنگ دوم قرهباغ میتواند به دریافت تصویری جامع و واقعبینانه از روند تحولات حاکم بر یکی از مناطق مهم پیرامونی ایران کمک کند.1- اگر وضعیت سهگانه «جنگ»، «آتشبس» و «صلح» را در سه نقطه یک خط تصور کنیم، وضعیت حاکم بر منطقه قرهباغ در حالت میانه یعنی «آتشبس» قرار دارد که معنای ساده حقوقی آن «ترک موقت مخاصمه» است. بنابراین از این نظر هیچگونه تفاوتی بین شرایط منطقه قبل و بعد از جنگ دوم قرهباغ
(27 سپتامبر تا 10 نوامبر 2020) ایجاد نشده است. بعد از جنگ اول قرهباغ (1988- 1994)، موافقتنامه آتشبس بیشکک در پایتخت قرقیزستان در سال 1994 منعقد شد و گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا به رهبری آمریکا، فرانسه و روسیه، وظیفه انجام مذاکرات برای عبور از وضعیت «آتشبس» به «صلح» را بر عهده گرفت که با وجود کوششهای فراوان و ارائه طرحهای مختلف، عملا در این وظیفه ناکام ماند که نقطه اوج این ناکامی وقوع جنگ دوم قرهباغ (26 سپتامبر تا 10 نوامبر 2020) بود. در واقع نهتنها منطقه قرهباغ از وضعیت میانه «آتشبس» به سمت جلو یعنی «صلح» حرکت نکرد، بلکه در حرکتی، رو به عقب یعنی «جنگ» بازگشت. بعد از جنگ دوم قرهباغ، موافقتنامه سهجانبه آتشبس قرهباغ بین ارمنستان، جمهوری آذربایجان و فدراسیون روسیه در 10 نوامبر 2020 میلادی/ 20 آبان 1399 که به امضای رهبران سه کشور رسید، مجددا وضعیت میانه «آتشبس» را بر منطقه حاکم کرد و از لحاظ حقوقی این موافقتنامه جایگزین موافقتنامه آتشبس بیشکک قرقیزستان در سال 1994 شده است. بنابراین در عمل هنوز «پیمان صلحی» در قرهباغ منعقد نشده است. به همین دلیل، منطقه هنوز در مرحله «آتشبس» به سر میبرد و در نتیجه نمیتوان صحبت از «صلح قرهباغ» کرد. در همین راستا، هرگونه درگیری بین نیروهای ارمنی و آذری که پس از جنگ دوم قرهباغ و در یک سال گذشته روی داده است، از نظر حقوقی، «نقض صلح» نیست، بلکه نقض «آتشبس» است.
2- هرچند با بازگشت نظامی مناطق فیضولی، جبرائیل، زنگیلان و قبادلی و بازگشت سیاسی مناطق آغدام، لاچین و کلبجر از طریق موافقتنامه آتشبس در 10 نوامبر 2020 میلادی/ 20 آبان 1399 به حاکمیت جمهوری آذربایجان در جریان جنگ سال گذشته، تکلیف هفت منطقه پیرامونی قرهباغ پس از سه دهه مشخص شده است، اما سکوت موافقتنامه سهجانبه آتشبس قرهباغ در رابطه با آینده وضعیت حقوقی منطقه «ناگورنو- قرهباغ» موضوعی چالشی است که تنها فصل مشترک مخالفان آتشبس در جمهوری آذربایجان و ارمنستان محسوب میشود که این امر میتواند در بطن خود زمینهساز کشمکش و درگیری مجدد بین دو کشور شود.
3- اختلاف ارمنستان و جمهوری آذربایجان پس از جنگ در نحوه تفسیر بند نهم موافقتنامه آتشبس قرهباغ در 20 نوامبر 2020 در رابطه با کریدور نخجوان به جمهوری آذربایجان (دالان زنگهزور) نیز موضوع مناقشهبرانگیز دیگری است که موجب تداوم تنش و اختلاف بین ایروان و باکو شده است. تفسیر و استدلال طرف آذری از بند نهم موافقتنامه یک «تفسیر موسع و حداکثری» است و در این راستا معتقد است مراد از «ارتباطات بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان»، یک دالان و گذرگاه ارتباطی است که از آن با نام «دالان زنگهزور» یاد میکند؛ اما در مقابل، طرف ارمنی یک «تفسیر مضیق و حداقلی» در این رابطه دارد و معتقد است لفظ «دالان» تنها در بند سوم موافقتنامه آتشبس، آنهم برای دسترسی منطقه ناگورنو- قرهباغ به ارمنستان از طریق «دالان لاچین» آمده است و بنابراین به دلیل عدم صراحت و اشاره مستقیم در بند نهم موافقتنامه به واژگانی مانند کریدور یا دالان، قائل به تعمیم چنین مفهومی به مسیر ارتباطی نخجوان به جمهوری آذربایجان از داخل خاک ارمنستان نیست.
به واسطه همین اختلافهاست که در تقریبا یک سالی که از جنگ دوم قرهباغ میگذرد، بارها شاهد تنشها و مجادلات لفظی بین رهبران ارمنستان و جمهوری آذربایجان در رابطه با نحوه تفسیر بند نهم موافقتنامه آتشبس بودهایم که بهدلیل عبور این مسیر ارتباطی از مجاورت مرز ایران و ارمنستان، بهویژه با تفسیر طرف آذری از دالان زنگهزور، موجب بروز حساسیتها و نگرانیهایی در داخل ایران نیز از بابت تهدید و انسداد مرز 38کیلومتری ایران و ارمنستان شده است.
واقعیت انکارنشدنی این است که بعد از جنگ اول قرهباغ که ارتباط زمینی و همچنین ریلی میان نخجوان و جمهوری آذربایجان قطع شد و جمهوری خودمختار نخجوان در انزوا قرار گرفت، مسیر زمینی و هوایی ایران بهعنوان تنها مسیر ارتباطی بین جمهوری آذربایجان به نخجوان در سه دهه گذشته، نقشی حیاتی و محوری در ارتباط بین سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان و منطقه برونگان نخجوان داشته است. بنابراین شرایط و نیاز جمهوری آذربایجان برای اتصال زمینی و ریلی به منطقه نخجوان از کوتاهترین و کمهزینهترین مسیر که مسیر دوره حاکمیت شوروی است، کاملا قابل درک است؛ اما تحقق این امر از طریق تهدید و اقدام نظامی را نمیتوان درک کرد. حتی اگر بدون اقدام نظامی و در سایه تهدید و اجبار، دولت ارمنستان به تحقق دالان زنگهزور مدنظر دولت آذربایجان تن دهد، موضوع آرامش و امنیت روانی شهروندان آذری که از این کریدور و مسیر ارتباطی عبور خواهند کرد نیز مسئله بسیار مهمی است. آیا در شرایط تهدید و فشار و بدون رضایت میزبان کریدور (ارمنستان)، تضمینی وجود دارد که شهروندان جمهوری آذربایجان و نخجوان با همان احساس آرامش و امنیتی که در سه دهه گذشته از مسیر زمینی ایران تردد داشتهاند، از داخل خاک ارمنستان نیز تردد کنند؟ حتی اگر نیروهای مرزبانی روسیه نیز مسئولیت تأمین امنیت این کریدور ارتباطی را بر عهده بگیرند، باز هم این نگرانی و درگیری احتمالی با ارامنه وجود خواهد داشت. بنابراین، راهحل منطقی و اصولی، احترام متقابل ارمنستان و جمهوری آذربایجان به تمامیت ارضی یکدیگر و حلوفصل اختلافها ازطریق تداوم مذاکرات رهبران جمهوری آذربایجان، ارمنستان و روسیه بهعنوان سه کشور امضاکننده موافقتنامه آتشبس قرهباغ در 10 نوامبر 2020 میلادی است.
اگر اختلافی در تفسیر بند 9 موافقتنامه وجود دارد، میتواند با مذاکرات و انعقاد قرارداد جدیدی که جزئیات مسیر ارتباطی نخجوان به جمهوری آذربایجان ازجمله طول و عرض مسیر، محل عبور مسیر از داخل خاک ارمنستان، فرایند ساخت و مالکیت زیرساختهای ارتباطی ریلی و جادهای و مدت زمان تأمین امنیت و کنترل این مسیر ارتباطی از سوی نیروهای مرزبانی روسی، داخلی یا بینالمللیبودن این مسیر ارتباطی و فرایند و مکانیسم عبور شهروندان جمهوری آذربایجان و منطقه نخجوان و نیز کالاهای تجاری و تجهیزات نظامی مشخص شود تا از بند نهم موافقتنامه آتشبس قرهباغ ابهامزدایی شده و در این بین نگرانیهای ایران از بابت انسداد و تهدید مرز 38کیلومتری ایران و ارمنستان نیز بهصورت عینی و مشخص برطرف شود. ضمن اینکه اخیرا اخباری در زمینه امضای دو سند مهم بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان در نهم نوامبر 2020 میلادی یعنی نخستین سالگرد امضای موافقتنامه آتشبس قرهباغ منتشر شده است. در این رابطه، رسانه «آلیکمدیا» به نقل از منابع موثق دیپلماتیک مدعی شده این دو سند که متن آنها نهایی شده است، از سوی نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان و الهام علیاف، رئیسجمهوری آذربایجان و با میانجیگری ولادیمیر پوتین امضا خواهند شد؛ البته اگر هیچ وضعیت فورسماژوری اتفاق نیفتد. سند نخست مربوط به ترسیم و تحدید خطوط مرزی میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان است که براساس آن ایروان و باکو مرزها و تمامیت ارضی یکدیگر را برمبنای نقشههای دهه 1920 ستاد کل اداره کل دفاعی اتحاد شوروی به رسمیت میشناسند. ولادیمیر پوتین در اجلاس اخیر کشورهای مستقل مشترکالمنافع، سیآیاس، به این نقشهها اشاره کرده بود. در سند دوم که درباره آن نیز در چارچوب آخرین نشست معاونان نخستوزیر ارمنستان، جمهوری آذربایجان و روسیه تقریبا توافق نهایی حاصل شده است، به گشایش مسیرهای ارتباطی در منطقه، جاده-کریدورها و ازجمله برقراری ارتباط میان جمهوری آذربایجان و نخجوان پرداخته شده است. درصورتیکه این خبر صحت داشته باشد و امضای این دو سند محقق شود، گام مهمی در جهت ابهامزدایی از بند نهم موافقتنامه آتشبس قرهباغ برداشته خواهد شد که میتواند به کاهش تنشها در سطح منطقه کمک کند.
4- در نتیجه جنگ دوم قرهباغ، وضعیت مرزهای جمهوری آذربایجان با ایران و ارمنستان دچار تحول بسیار مهمی شد که برایند آن کاملشدن و رسمیتیافتن مرزهای سه کشور، سه دهه پس از فروپاشی شوروی بود. در واقع، با کناررفتن جمهوری قرهباغ (به تعبیر ارامنه جمهوری آرتساخ) از هفت منطقه پیرامونی قرهباغ، این حائل بین بخشی از مرزهای جمهوری آذربایجان با ایران و ارمنستان برداشته شد. با بازگشت مناطق جبرائیل، فیضولی و زنگیلان در جنوب قرهباغ به حاکمیت جمهوری آذربایجان، 132 کیلومتر از نوار مرزی رود ارس بین ایران و جمهوری آذربایجان تثبیت شد و به این ترتیب، مرز 750کیلومتری ایران با جمهوری آذربایجان و منطقه خودمختار نخجوان، سه دهه پس از فروپاشی شوروی رسمیت یافت. از سویی دیگر با بازگشت مناطق زنگیلان، قبادلی، لاچین و کلبیجَر در غرب و جنوب غربی قرهباغ به حاکمیت جمهوری آذربایجان، این بخش از مرزهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان نیز پس از سه دهه تکمیل شد. باوجوداین، هرچند مشکل خاصی در تعیین حدود و تثبیت مرز 132کیلومتری ایران و جمهوری آذربایجان پس از جنگ دوم قرهباغ پیش نیامد و فرایند تکمیل سد و نیروگاه خداآفرین که در همین مرز 132کیلومتری واقع شده بود نیز با مشارکت ایران و آذربایجان آغاز شد، اما تعیین تکلیف مرزهای جدید ارمنستان و جمهوری آذربایجان به واسطه اختلافهای دیرپای دو کشور و ابهامات موافقتنامه آتشبس قرهباغ، بهویژه در رابطه با مسیر دسترسی جمهوری آذربایجان به منطقه برونگان نخجوان، باعث کشمکش و اختلاف دو کشور در یک سال گذشته شده و در موارد متعددی نیز منجر به درگیریهای محدود مرزی بین نیروهای ارمنی و آذری نیز شده است که تلفات انسانی را هم درپی داشته است.
وجود مناطق روستایی، چراگاهها و مراتع، چشمهها و منابع آبی، معادن، جاده و مسیرهای عبوری در دو سوی مرز موجب دشواری و کندی تعیین حدود نقاط مرزی بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان در نوار مرزی مناطق زنگیلان، قبادلی، لاچین و کلبیجَر در غرب و جنوب غربی قرهباغ شده است. مشکلاتی که برای کامیونهای ایرانی در مسیر عبور از جاده گوریس- قاپان پیش آمده است نیز بهواسطه همین مشکلات و ابهامات و عبور 21 کیلومتر از این مسیر ترانزیتی از خاک جمهوری آذربایجان است. درواقع 21 کیلومتر از مسیر 400کیلومتری نوردوز در مرز ایران تا ایروان، پایتخت ارمنستان پس از جنگ دوم قرهباغ وارد خاک جمهوری آذربایجان میشود؛ درحالیکه تا قبل از جنگ سال گذشته، این مسیر 21 کیلومتری تحت کنترل جمهوری قرهباغ (به تعبیر ارامنه جمهوری آرتساخ) قرار داشت و بنابراین رانندگان ایرانی در مسیر ارمنستان و گرجستان با مشکلی مواجه نبودند. اما این شرایط پس از جنگ دوم قرهباغ تغییر کرد و دولت آذربایجان با این استدلال که بخشی از مسیر 21کیلومتری جاده گوریس- قاپان در خاک این کشور واقع شده است، خواستار دریافت عوارض 130 دلاری برای کامیونهای عبوری ایران شده است. در چنین شرایطی دولتهای ایران و ارمنستان درصدد بازسازی مسیر قدیمی و بهجامانده از دوره شوروی در جنوب ارمنستان یعنی «جاده تاتو» برآمدند تا مسیر زمینی دیگری را جایگزین مسیر گوریس- گاپان کنند. تعریف و تنظیم شش مسیر دریایی جدید در دریای خزر از بنادر ایران در دریای خزر برای تسریع در روند تجارت با روسیه و اتحادیه اقتصادی اورآسیا، تصمیم دیگری بود که ازسوی ایران برای جلوگیری از اختلال در روند تجارت از مسیر زمینی در منطقه قفقاز اتخاذ شده است.
5- درحالیکه برخی از کشورها ازجمله فدراسیون روسیه، جمهوری آذربایجان و ترکیه، تداوم اختلافات و تنشها را در حد اختلافات محدود مرزی میدانند، ایران موضوع را فراتر از اختلافات مرزی بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان ارزیابی میکند. در این راستا، تغییر مرزهای رسمی و بینالمللی، تحقق کریدور (دالان زنگهزور) توسط جمهوری آذربایجان بهصورتیکه باعث اختلال یا حذف مرز 38 کیلومتری ایران و ارمنستان شود، تغییر موازنه قوا در منطقه قفقاز به نفع ترکیه و جمهوری آذربایجان و درنهایت حضور نیروها و عناصر اسرائیلی و تکفیری و تروریستی، ملاحظات و نگرانیهای کلان و اصلی ایران در رابطه با تحولات منطقه پس از جنگ دوم قرهباغ محسوب میشود که برایند آن در رزمایش اخیر نیروهای مسلح ایران در مجاورت مرزهای جمهوری آذربایجان بهروشنی قابل مشاهده بود.
6- در نتیجه جنگ دوم قرهباغ، آرایش سیاسی بازیگران منطقه قفقاز نیز بهصورت شایانتوجهی تغییر کرده است. ترکیه و جمهوری آذربایجان بهعنوان پیروز جنگ، با اعتمادبهنفس بیشتری در منطقه نقشآفرینی میکنند، ارمنستان در موضع بسیار ضعیف و تدافعی قرار گرفته است، فدراسیون روسیه که با هدف تضعیف جریان غربگرای نیکول پاشینیان، برخلاف سه دهه گذشته از ارمنستان در جریان جنگ دوم قرهباغ حمایت نکرد، عملا موجب تقویت موازنه قوا به نفع باکو و آنکارا در قفقاز شده است. در همین شرایط نقش و جایگاه اسرائیل در جمهوری آذربایجان تقویت شده است و به همان میزان روابط ارمنستان و اسرائیل که تا یک هفته قبل از جنگ دوم قرهباغ به مرز معرفی و اعزام سفیر ارمنستان در تلآویو آن هم پس از سه دهه رسیده بود، بهواسطه نقش بسیار مهم و تأثیرگذار اسرائیل در تأمین تسلیحاتی بهویژه پهبادی ارتش آذربایجان، با بازگشت سفیر ارمنستان عملا متوقف شد. از طرفی دیگر پای بازیگر جدیدی به نام پاکستان نیز به منطقه باز شده است. نکته شایانتوجه در مورد پاکستان این است که این کشور بههمراه ترکیه، یمن و عربستان سعودی، چهار کشوری هستند که در حمایت از جمهوری آذربایجان در موضوع قرهباغ دارای روابط دیپلماتیک با ارمنستان نیستند؛ ضمن اینکه پاکستان برخلاف سه کشور دیگر حتی استقلال ارمنستان را هم پس از گذشت سه دهه به رسمیت نشناخته است. برداشت مشترک اسلامآباد و باکو از وضعیت مشابه کشمیر و قرهباغ از جمله دلایل مهم نزدیکی دو کشور محسوب میشود. اما در سطح بینالمللی، اروپا و آمریکا از نقش حاشیهای که در جریان جنگ دوم قرهباغ برخوردار بودند، طی یک سال گذشته نیز همچنان در همان وضعیت حاشیهای باقی ماندند. جنگ دوم قرهباغ در اواخر سپتامبر 2020 زمانی آغاز شد که آمریکا بهشدت درگیر انتخابات ریاستجمهوری بین جو بایدن و دونالد ترامپ بود و همین امر عملا مانع از واکنش و نقشآفرینی مؤثر این کشور بهعنوان یکی از اعضای اصلی گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا در مناقشه قرهباغ شد. اولویتبخشی جو بایدن به مسائل داخلی آمریکا ازجمله مقابله با بیماری کرونا و اصلاحات اقتصادی و اجتماعی و اولویتهای کلان دولت او در ترمیم روابط دو سوی آتلانتیک با اروپا و مقابله با تهدیدات امنیتی و اقتصادی چین و روسیه نیز عملا موجب شد قفقاز و مناقشه قرهباغ در دولت جو بایدن نیز در حاشیه قرار گیرد. فرانسه بهعنوان دیگر عضو گروه مینسک نیز بهواسطه اختلافات گسترده با ترکیه در تحولات شرق مدیترانه، در جریان جنگ دوم قرهباغ با کنارگذاشتن موضع متوازن گذشته در کنار ارمنستان (در مقابل جمهوری آذربایجان) و یونان (در مقابل ترکیه) قرار گرفت و همین امر موجب شد، فرانسه نتواند نقشآفرینی گذشته را در روند مناقشه قرهباغ ایفا کند و طی یک سال گذشته نیز این شرایط عملا تغییری پیدا نکرد.
7- جنگ دوم قرهباغ ترکیبی از تهدیدها و چالشها از یکسو و فرصتها و ظرفیتها را از سوی دیگر برای ایران بهدنبال داشته است. نگرانی ایران از تغییر موازنه قوا در منطقه قفقاز به نفع جمهوری آذربایجان و ترکیه، تغییر مرزهای بینالمللی بهویژه با اجرائیشدن مسیر ارتباطی جمهوری آذربایجان به نخجوان با رویکرد قهری در چارچوب کریدور یا دالان زنگه زور به نحوی که موجب انسداد یا تهدید مرز 328 کیلومتری ایران و ارمنستان شود، حضور نیروها و شرکتهای اسرائیلی به موازات حضور نیروهای تروریستی و تکفیری خارج از منطقه در مجاورت مرز با ایران که میتواند پیامدهای اطلاعاتی و امنیتی برای ایران بهدنبال داشته باشد و درنهایت اختلال در مسیر ترانزیتی و تجاری ایران در منطقه قفقاز که بهتازگی در رابطه با مسیر گوریس- گاپان برای عبور کامیونهای ایرانی روی داد، ازجمله مهمترین تهدیدها و چالشهایی است که ایران بعد از جنگ دوم قرهباغ با آن مواجه شده است؛ اما با وجود تهدیدات و چالشهای یادشده، نگاه صرفا سلبی و منفی به تحولات منطقه قفقاز پس از جنگ دوم قرهباغ که در فضای سیاسی و رسانهای ایران بسیار هم بر آن تأکید میشود، نگرش صحیح و درستی به نظر نمیرسد. درواقع، روی دیگر سکه تحولات منطقه، طرحهای همکاری و همگرایی است که بهویژه پس از جنگ دوم قرهباغ مطرح شده است و باید با پرهیز از نگاه صفر و یکی و سیاه و سفید، به این طرحها نیز توجه کرد. چنانچه دولت ترکیه پیشنهاد شکلگیری یک همکاری منطقهای ششجانبه را بین ترکیه، ارمنستان، جمهوری آذربایجان، گرجستان و ایران داده است که از همپوشانی بسیار بالایی با الگوی پیشنهادی 3+3 ایران برخوردار است که در چارچوب آن همکاری منطقهای بین سه کشور منطقه قفقاز (ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان) با سه کشور همسایه این منطقه (ایران، روسیه و ترکیه) پیشنهاد شده است و در سفرهای سال گذشته سیدعباس عراقچی و محمدجواد ظریف به کشورهای یادشده مطرح شده و مورد مذاکره و رایزنی قرار گرفت و نیاز است در دولت جدید ایران نیز این طرح با جدیت و البته با جزئیات و برنامه عملی و کاری دنبال شود. هرچند در کانون این طرحهای همکاری منطقهای، به استناد بند نهم موافقتنامه آتشبس قرهباغ، گشایش مسیرهای ارتباطی بهویژه احیای مسیرهای ریلی دوران شوروی در جنوب قفقاز قرار دارد، موضوع منابع آبی ازجمله در حوضه آبی کورا- ارس نیز میتواند عامل و فاکتور مهم دیگری در روند شکلگیری مذاکرات و تعاملات منطقهای باشد. بهویژه آنکه سالها است که موضوع ایجاد یک سازمان منطقهای در حوضه آبی کورا- ارس با مشارکت پنج کشور گرجستان، ارمنستان، جمهوری آذربایجان، ایران و ترکیه نیز همواره مطرح بوده است. واقعیت امر این است که دو موضوع «کریدورهای ارتباطی» و «منابع آبی» میتوانند همان نقشی را در نزدیکساختن کشورهای منطقه قفقاز و همسایگان آن ایفا کنند که «زغالسنگ و فولاد» بین آلمان و فرانسه پس از جنگ جهانی دوم ایفا کرد و سنگبنای جامعه اقتصادی اروپا (بازار مشترک اروپا) در دوره جنگ سرد و اتحادیه اروپا پس از پایان جنگ سرد شد.
8- تردیدی نیست که ایران میتواند به این روند کمک کند تا به این دور باطل نفرت، خشونت و جنگ در منطقه که نتیجهای جز ویرانی، آوارگی و ازبینرفتن هزاران انسان بهویژه غیرنظامیان نداشته است، پایان داده شود. باید به این نکته مهم توجه داشت که از بین سه کشور همسایه منطقه قفقاز یعنی ایران، روسیه و ترکیه، تنها ایران است که با هر سه کشور ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان روابط دیپلماتیک دارد؛ چراکه روابط ارمنستان و ترکیه از سال 1993 و روابط گرجستان و روسیه نیز از سال 2008 قطع است. همچنین ایران تنها کشوری است که با هر دو بخش جمهوری آذربایجان یعنی سرزمین اصلی این کشور و منطقه برونگان نخجوان همسایه است. هرچند متأسفانه ایران تنها کشوری است که در نتیجه جنگ اول قرهباغ، ارتباط ریلی آن با منطقه قفقاز قطع شده است؛ بنابراین درصورتیکه مسیر ارتباطی نخجوان به جمهوری آذربایجان به احیای راهآهن دوره شوروی در جنوب قفقاز یعنی منطقه نخجوان، استان سیونیک ارمنستان و مناطق جبرائیل، فیضولی و زنگیلانِ جمهوری آذربایجان منجر شود، این امر نهتنها تهدیدی برای کشورمان نخواهد بود؛ بلکه فرصت ارزشمندی نیز برای اتصال شبکه ریلی ایران به منطقه قفقاز پس از سه دهه فراهم خواهد کرد. حتی اگر مسیر ترانزیتی جمهوری آذربایجان به نخجوان از داخل خاک ایران بهطورکامل نیز قطع شود، درصورتیکه ایران بتواند به شبکه ریلی منطقه قفقاز متصل شود، منافع تجاری و ترانزیتی بهمراتب گستردهتری نصیب کشورمان خواهد شد که قابل مقایسه با حجم محدود منابع مالی حاصل از مسیر ترانزیتی جمهوری آذربایجان به نخجوان از داخل خاک ایران نخواهد بود. مسیر ریلی جلفا- نخجوان- ایروان میتواند جایگزین طرح مسیر ریلی پرهزینه ایروان- مِقری شود و مسیر ریلی جلفا به جنوب ارمنستان و جمهوری آذربایجان نیز به موازات راهآهن رشت- آستارا از دو مسیر امکان اتصال به شبکه ریلی جمهوری آذربایجان و نیز روسیه را فراهم خواهد کرد؛ بنابراین باید از همه ظرفیتهای ممکن به تقویت این روند در سطح منطقه قفقاز کمک کرد و از دامنزدن به اختلافات و تنشها بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان پرهیز کرد.
*پژوهشگر ارشد مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری و عضو شورای علمی مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)
سایر اخبار این روزنامه
ایران، خانه دوم مسئولان ایرانی
روایت باهنر از اختلاف خطامامیها
حمایت حسن روحانی از آیتالله صافیگلپایگانی
جعبه سیاه انتصابات باز شد
جبهه پایداری بر سر موضع
دشمنی شركاي قديمي
چقدر خوبیم ما!
ریزش پاییزی بورس
معضل اقتصاد ایران در سمت عرضه است، نه تقاضا
در مرز شمال غرب ایران چه میگذرد
مذاکرات برجام و نکات مهم
توافق بر سر ناچیزها
۲۵۰۰ کیلوگرم پانسمان کودکان پروانهای مفقود شده است!
ارز ۴۲۰۰ تومانی، سیاستی درست ولی اجرائی غلط!
اهتمام رئیس دستگاه قضا درباره ممنوعالخروجي افراد