دولت ملی و پرسش از ایران

عباس آخوندی در دومین همایش ‌ مطالعات ایران معاصر دولت ملی و پرسش از ایران شرق: عباس آخوندی در دومین همایش بین‌المللی مطالعات ایران معاصر گفت: امروزه در ایران با بحران‌های زیادی مواجهیم همچون بحران زیست‌محیطی و اقلیمی، بحران آب و یا در حوزه اجتماعی؛ زوالِ اخلاق، فروکاستن سرمایه اجتماعی، قطبی‌شدن شدید جامعه و بی‌اعتمادی عمومی در تمامی سطوح اجتماعی و سیاسی و در حوزه اقتصادی؛ روند نزولی تولید ثروت در کشور؛ رشد GDP در حد صفر و یا منفی و گاهی با شیب بسیار زیاد، تورم مزمن؛ میانگین تورم 52ساله گذشته ایران بالای 19 درصد بوده است، بی‌ثباتی بازار، بی‌کاری بالا و مزمن، عدم تعادل منطقه‌ای و فقیرشدن مستمر مناطق دور از مرکز و در زمینه تحولات سکونتگاه‌ها، شهرنشینی سریع و بی‌سامان، چالش کاهش قابلیت زندگی و مانع‌های حرکت و جابه‌جایی در بین سکونتگاه‌ها و درون آنها و در مسئله امنیت ملی و بین‌المللی تهدیدهای فوری و سخت ازسوی قدرت‌های بزرگ جهانی و نفوذ در سیستم‌های امنیتی همسایگان و مسائلی از این دست. او که د ر همایش بین‌المللی مطالعات ایران معاصر صحبت می‌کرد، افزود:  ضعف حکمرانی در ایران منبعث از امتناع از تشکیل دولت ملی مدرن در ایران است. دولت مدرن به مفهوم ناب آن، امکان شکل‌گیری ندارد چون مفهوم ملت در ایران با تعارض مواجه است. این تعارض وجود دارد چون مفهوم ملت و فراتر از آن، مفهوم ایران به عنوان یک پدیدار تاریخی به حاشیه رانده شده است. آخوندی ادامه داد: نهاد ناآرام جامعه ایران از مشروطه به این سو نشان می‌دهد که تحویل مشکلات ژرف ایران به ضعف نظام حکمرانی به بیراهه رفتن است. تقریبا از صفویه به این سو؛ بدون ارزش‌گذاری درباره صفویه، وحدت سرزمینی، وحدت ملی و کیفیت حکمرانی ایران روند نزولی را طی کرده و نهاد جامعه ایران همواره ناآرام بوده‌ است. بنابراین، تنها متهم‌ساختن هیئت حاکمه موجود و یا دوره‌های پیشین تاریخی راه به‌ جایی نمی‌برد و تنها موجب تشدید بی‌ثباتی می‌شود. به گفته آخوندی، نهضت مشروطه پیام‌آور مفهوم جدیدی به مفهوم قانون و اراده ملی در جهت تغییر منشأ قدرت و کنترل آن که به صورت تاریخی به روش مطلق‌آیین در این سرزمین جریان داشته‌ است، بود. بهره عینی این نهضت حرکت در جهت شکل‌گیری دولت مدرن، حاکمیت اراده ملی، کنترل و پاسخ‌گونمودن قدرت بود. بلافاصله این نهضت با مخالفت مشروعه‌خواهان مواجه شد، استبداد صغیر شکل گرفت و به استبداد رضاخانی منجر شد. او بیان این جمله که «سلسله پهلوی مدعی شکل‌دهی دولت مدرن در ایران بود. لیکن، در عمل عمدتا جز پوسته و شکل چیزی به نظام حکمرانی ایران نیفزود و فضای تنفس سیاسی و نظارت عمومی برای نخبگان بسیار تنگ بود» افزود: نکته بسیار مهمی رخ‌ داد؛ یکی انگاشتن مفهوم دولت و رژیم و یا به عبارتی دیگر خاندان سلطنتی بود. از این‌رو، جز دوره‌هایی محدود مفهوم دولت مدرن به شکل‌گیری استبداد فروکاسته شد و مفهوم ملت با فروگذاشت از وضعیت معاصرش با پیوندزدن تصنعی با مفهوم رمانتیک باستانی از هویت خودش خارج شد و در دوره اخیر نیز با غلبه نگاه ایدئولوژیک دینی عملا هم مفهوم دولت مدرن به مفهوم نمایندگی اراده ملی و هم مفهوم ملت به مفهوم خودآگاهی جمعی به هویت جمعی خویش و هم مفهوم کنترل قدرت همه در بوته اجمال و تعلیق قرار گرفت. آخوندی در ادامه خاطر نشان کرد که این خوانش تاریخی سریع نشان می‌دهد که مشکل بسیار فراتر از تقلیل بحث به ناتوانی دولت‌ها و یا ضعف نظام دیوان‌سالاری و نظام حکمرانی بد است. همه اینها حکایت از شکل‌گیری موجود ناقص‌الخلقه‌ای به نام دولت در ایران است که ناشی از تنگنای پذیرش مفهوم ملت و ملی در ایران از سوی شبکه قدرت مسلط است و خود این امر نیز ناشی از بدفهمی از پدیداری تاریخی به نام ایران به عنوان یک هویت مستقل است. عده‌ای بر این باورند که ملت یک پروژه است. همان‌طورکه عده‌ای در دوران پهلوی با تحویل موضوع به باستان‌گرایی در پی یک خوانش رمانتیک از ملت بودند بدون آنکه مفهوم حقوق شهروندی، برابری تمام شهروندان ایران در برابر قانون و قدرت و حاکمیت اراده ملی را بپذیرند. عده‌ای دیگر بر این باور بودند که دولت یک قرارداد اجتماعی است که به موجب قرارداد شکل می‌گیرد. لیکن مشکل این نظریه این است که زمان آغاز قرارداد را امروز می‌گذارد و هیچ تاریخ پیشینی برای این قرارداد قائل نیست. حال اینکه اگر دولت را قرارداد اجتماعی بدانیم، این قرارداد اصلاحیه‌ای است بر قراردادهای پیشین. بنابراین باید به مفهوم دولت-ملت به عنوان یک امر تاریخی نگاه کنیم. او  توضیح داد: به محض اینکه بپذیریم ملت یک امر تاریخی است بلافاصله با دیالکتیک قدیم و جدید، سنت و مدرنیته، نظم قدیم و جدید و حکمت خسروانی و حکمت و فلسفه تحلیلی، نظام معرفتی قدیم و جدید و ده‌ها دیالکتیک دیگر مواجه می‌شویم. پرسش اصلی من این است که آیا می‌توانیم از پاسخ به این پرسش‌های بنیادین حذر کنیم و در عین حال امکان زیست در دنیای جدید را داشته باشیم؟ پاسخ من این است که خیر! ما در عصر جهانی‌شدن زندگی می‌کنیم و گروهی از اندیشمندان در دو و یا سه دهه گذشته پیام‌آور مرگ دولت‌های ملی و شکل‌گیری پدیده‌های جهانی و فراملی بودند. از پدیده‌هایی چون شهروند جهانی، جامعه مدنی جهانی، نظام حکمرانی جهانی، و مسائلی از این دست سخن می‌راندند. 
شواهد بسیار محکم و متقنی هم از شکل‌گیری شبکه‌های جهانی و روان‌شدن جریان‌های جهانی به میان می‌آوردند. آنان از نظر تئوریک این نظریه را ترویج می‌کردند که زمان و مکان فشرده شده‌ است بنابراین مرزها معنای سابق خود را ندارند. با این وجود، واقعیت خارجی نشان داد که به موازات جریان‌های سیاسی، فهم جدید از هویت‌های ملی و محلی در میان ساکنان کره خاکی شکل گرفت که نه‌تنها موجب محوشدن مفهوم زمان و مکان نشد که موجب تشدید و شکل‌گیری شبکه‌های ارتباطی محکم‌تری از هویت‌های مادون جهانی شامل هویت‌های ملی و محلی شد.
آخوندی با بیان این جمله که «تنها از سال 1990 تاکنون تعداد کشورهای عضو سازمان ملل از 151 عضو به 193 عضو افزایش یافته‌ است. فراتر آنکه از انواع حرکت‌های تجزیه‌طلبانه یا خودمختاری‌خواهی در دنیا نیز می‌توان در این ارتباط یاد کرد» افزود: به همین سیاق، نیاز به تأکید است که حس تعلق دینی در ناکجاآباد و در لازمان شکل نمی‌گیرد. هنوز، هیچ‌یک از ادیان نه تنها حس تعلق سرزمینی را از پیروانشان سلب نکرده‌اند بلکه با تعریف و بازتعریف سرزمین‌های مقدس، جواز جنگ‌ و دفاع‌های مقدسی را برای نگهداشت و توسعه قلمرو سرزمینی خود صادر کرده‌اند. 
او تأکید کرد: فهم ملی از زمان و مکان هسته سخت هویت ملی است که باید آن را به رسمیت پذیرفت و امکان رویگردانی از آن نیست. اشخاصی که هویت را به ایدئولوژی اعم از دینی یا غیردینی تقلیل می‌دهند، خودآگاه یا ناخودآگاه منکر عنصر زمان و مکان، حس تعلق سرزمینی و حس تعلق وفاداری ملی می‌شوند و کشور را برای مدت‌های طولانی در وضعیت تعارض نگه می‌دارند. آنان در عمل شهروندان را به دو گروه شهروندان درجه یک و دو، خوب و بد، وفادار و غیروفادار یا مؤمن و غیرمؤمن تقسیم می‌کنند و در عمل از شکل‌گیری مفهوم ملت ممانعت می‌کنند.
من بر این باروم که رویکرد تاریخی-تمدنی، بازخوانی و بازاندیشی درباره نظام معرفتی ایرانیان و مؤلفه‌های شکل‌دهنده نظم و امنیت اجتماعی در این حوزه تمدنی می‌تواند شکل‌دهنده ایده ایرانِ امروزین باشد. منظور ایده‌ای است که بر فراز زمان و مکان هر لحظه امکان ساخت‌یابی جدید داشته‌ باشد. نگاه تمدنی به زندگی جمعی به مفهوم بهره‌مندی از معرفت انباشته‌شده و آموزه‌های برقراری نظم و امنیت اجتماعی مردمانی متشکل از قوم‌ها، گروه‌ها، زبان‌ها و ادیان و مذاهب مختلف در پهنه گسترده‌ای از گیتی بر فراز یک تاریخ طولانی است. همه تمدن‌های جهان؛ به استثنای چین فراتر از مرزهای ملی هستند. در عین حال، تجربه زیست مشترکِ ملت‌ها، همبستگی و پیوندهای استواری را بین آنها برقرار ساخته‌ است. از‌این‌رو این رویکرد ضامن صلح پایدار و همکاری مشترک در تمام حوزه‌های زیست انسانی بین ملت‌های درون تمدن و بیرون آن است.


آخوندی در پایان گفت: این قلم بر این باور است که تمدنی که امکان نقد تیز خود از درون را نداشته باشد، تاب و توان بازتعریف خود در رویارویی با جریان‌های مؤثر و تغییردهنده بیرونی را نیز ندارد. بی‌گمان، باید در اندیشه تعریف و بازتولید یک دوره جدید از درک مفهوم نظم، سیاست و قدرت در ایران، در چارچوب تمدن ایرانی و دستاوردهای قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی بود. در این فراگشت باید جدید و قدیم قابل تمییز و تشخیص از یکدیگر باشند ولی، نه به مفهوم گسست از یکدیگر. به هر روی، باید نسبت امر جدید با باورهای تاریخی در زمان کنونی روشن باشد وگرنه بی‌درنگ به تعارض می‌انجامد. چنان‌ که به دلیل بی‌توجهی به این ارتباط‌ها، در وضعیت حاضر در عینِ تعارض زندگی می‌کنیم و به‌سختی نفس می‌کشیم.
کم‌توجهی به ایده ایران و نیافتن راهی برای خروج از تعارض سبب شده که ایران سرزمین پروژه‌های نیمه‌تمام باشد. در این ارتباط می‌توان به نمونه‌هایی چون مشروطه نیمه‌تمام، مدرنیته نیمه‌تمام، نهضت ملی نیمه‌تمام، جمهوری نیمه‌تمام و حاکمیت قانون نیمه‌تمام و پروژه‌های دیگری از این دست اشاره کرد. در این فضا، به باور این قلم، مبرم‌ترین وظیفه روشنفکری بازگشت انتقادی به خویش است. هرگونه هم‌رنگیِ اندیشه‌نشده با جهان ایرانیان را یک گام به لب پرتگاه نزدیک‌تر می‌کند و هرگونه اصرار و تأکید غیرانتقادی بر گذشته، بر فاصله آنان از دنیای معاصر می‌افزاید و آنان را دچار جمود و شکست سخت‌تر می‌نماید. برای ایران یا حتی می‌توان گفت حوزه تمدنی ایران‌شهری یا حتی فراتر، منطقه خاورمیانه که درگیر نزاع‌های گسترده و مزمن است چاره‌ای نیست، جز آنکه در ریشه‌یابی مشکل به پایین‌ترین لایه‌ها توجه شود. وگرنه جنگ و نزاع از این منطقه دامن برنمی‌گیرد و دولت ملی مدرن به مفهوم حاکمیت اراده ملی مستقر نمی‌شود.