روزنامه آفتاب یزد
1400/08/13
«جبهه پایداری» بعدِ عبور از اصولگرایان، از «رئیسی» هم عبور خواهد کرد؟!
در بازی ها، رقابتها و تقابلهای سیاسی؛ هیچ گاه جناح رقیب نمیتواند جناحِ مقابل را از میان بردارد، نابود کند و از اعتبار بیاندازد مگر آن که از جنسِ همان حزب و جناح و نحلهی فکری و سیاسی باشد به تعبیری بسیار ساده؛ اصلاحطلبان قطعاً از بین نخواهند رفت و از درجه اعتبار ساقط نخواهند شد مگر به دست یکی از زیرمجموعههای خودشان. برای نمونه؛ این اصولگرایان نبودند که طی هشت سال حضورِ حسنِ روحانی، اصلاحات را به زیر کشیدند یا از دایرهی قدرت بیرون نهادند بلکه این «کارگزاران سازندگی» بود که اصلاحاتیها را با خاک یکسان کرد و اجازهی حتی نفس کشیدن به آنها نداد (!) در جبهه و جناح مقابل، این اصلاحطلبان نبودند که قدرت را از اصولگرایان دریغ داشتند و آنها را طی هشت سال حضور احمدینژاد، نه گوشهنشین که زمینگیر و خانهنشین کردند بلکه گروه و دستهای به نام «جبهه پایداری» توانست نام آورترین و کهنه کارترین سیاسیون اصولگرای سنتی و میانه را از میدانبه در کند و اما در این میانه آن چه میتواند مدنظر باشد این که؛ کارگزاران در قد و قواره و اندازهی عبور از روحانی نبود اما سوال مهم این جا است؛ جبههی پایداری بعدِ گذر از اصولگرایان، به پشتوانهی خیلِ عظیمی از بهارستاننشینانِ متشکل از احمدینژادی و جبههی پایداری، این بار از رئیسی نیز عبور خواهد کرد یا صلاح را در زیر سایهی رئیسی به سر بردن، خواهد دید؟!
آفتاب یزد - رضا بردستانی: اگرچه «محمود احمدینژاد» برای چندمین بار «رد صلاحیت» شد و انتخابات را «تحریم» کرد اما این روزها در گوشه گوشهی دولت و مجلس و استانداریها که بنگریم، نه تنها نشانهای از اصلاحطلبان که رد و نشانهای از اصولگرایان را نیز نمییابیم اما تا دلتان بخواهد نیروهایی موسوم به احمدینژادیها هستند و این مسئله ما را یاد یک جملهی قدیمی از محمدرضا باهنر میاندازد که: «فرمان به دست جبهه پایداری بیفتد فقط خود را صالح میداند.» پس میتوان به این نتیجه تن در داد که اگر خودِ «محمود احمدینژاد» تایید شده و روی کار آمده بود لابد کابینهای قویتر و نیروهایی کارآزمودهتر روی کار میآورد که بسیاری در زمان معرفی کابینه یک آن آرزو کردند ای کاش معرفی کنندهی کابینه، محمود احمدینژاد بود نه سیدابراهیم رئیسی که اگر خود احمدینژاد «پشتِ فرمان بود» لابد نیمی از کابینه، فرصت معاون وزیر شدن نیز به دست نمیآوردند و اما چرا چنین نشد؟! جبههی پایداری بعدِ ۱۳۹۲ که دوستانشان از «پاستور» کوچ کردند به عنوان یک هدفگذاری بلندمدت، نخست مجلسِ ۹۸ و سپس ریاست جمهوری ۱۴۰۰
را نشانه رفتند اما چون به خوبی دریافته بودند بخشی از بدنهی این جبهه دچار «رد صلاحیت شدگی» خواهند شد در لایههای درونی، آغاز به «بدنه سازی» و «ایجاد یک گفتمان جدید» کردند دو مسئلهای که در آن تبحر دارند اما محور بدنهسازی و گفتمانشان را بر پایه ی: «نیروهای خالصی بنا نهادند که اندیشههای تند و انقلابی را ترویج دهند» بدنهسازی و گفتمانی که نه تنها مجلس یازدهم که دولت سیزدهم را قبضه کرده است! در دو مقطع خرداد ۹۲ و خرداد ۹۶ هرچه از پیروزیِ حسن روحانی با بالارفتن از اعتبار و نردبانِ پایگاه اجتماعیِ اصلاحطلبان نوشتیم این حسین شریعتمداریِ کیهان بود که صاف توی چشم ما نگاه میکرد و میگفت: «اصلاحطلبان اگر رای داشتند محمدرضا عارف یا اسحاق جهانگیری رئیس جمهور شده بود نه حسن روحانی!» و در تکمیل گفتهی خود تاکید میکرد: «حسن روحانی قطعاً با حمایت اصولگرایان رئیس جمهور شد واگرنه تمامِ سبدِ رای اصلاحطلبان بین ۴ تا ۶ میلیون رای بیشتر نبود!» این روزها اما حسن روحانی توسط همان کیهانِ شریعتمداری، بیخِ ریش اصلاحطلبان گره خورده است (!) این را گفتیم که شبیهِ چنین سرنوشتی میتواند در انتظار سید ابراهیم رئیسی نیز باشد!
> بازگردیم به دوران سکه ۷۴۰ هزارتومانی!
باز گردیم به «مرداد ۱۳۹۱»، به ۹ سال قبل، به دورانی که بهای هر «سکه بهار آزادی»، ۷۴۰ هزار تومان بود و هر دلار آمریکا ۲۰۰۸ تومان، پژو ۲۰۷ اتوماتیک ۲۹ میلیون تومان و پراید ۱۰ میلیون و چهارصد هزار تومان، یک متر آپارتمان در زعفرانیه ۱۷ میلیون تومان و یک کیلو «شِکر» ۸۷۵ تومان؛ اصلا بازگردیم به روزگاری که ته ماندهی حمایت از احمدینژاد را نیز عدهای به اصطلاح «سرکشیده» بودند، به روزگارانی که «احمدینژادی» بودن معادل یک «دشنامِ سیاسی» بود (!) به حرفهای «آقای لابی» و بنیانگذار «محمود احمدینژاد» در عرصه سیاسی کشور، به بخشهایی از گفتههای «محمدرضا باهنر»: «اگر فرمان به دست پایداریها بیفتد، فقط خودشان را در مجموعه اصولگرایی صالح میدانند و نامزدهای خود را تایید صلاحیت میکنند ازاین رو توجه به خط و مشی جبهه پایداری را توصیه نمیکنم.» این حرف را نه دیروز و امروز که باهنر آن را مرداد ۹۱ گفته است آن هم در روزهایی که سیطرهی سیاسیِ جبههی پایداری ده به یکِ امروز نیز نبود!
> در سیاست، همیشه پیروز و همواره بازنده
بیمعنا است!
میگویند: «در سیاست، دوست و دشمن ابدی نداریم» پس لابد باید به این عبارت افزود که: «در سیاست، همیشه پیروز و همواره بازنده بیمعنا است!» باهنر در همان روزها گفته بود: «من معتقدم اگر یک چهره سیاسی پیروز میدان شد فکر نکند که همیشه برنده است و یا اگر شکست خورد فکر نکند دنیا به آخر رسیده است و باید با یک پیشبینی از آینده وارد عرصه سیاسی شود. این شرط عقل برای یک چهره سیاسی است.» اگر به این باورِ باهنر نمرهی قبولی بدهیم باید از هستهی اصلی و قوهی عاقلهی «سیدابراهیم رئیسی» سوال کرد که «پیشبینی از آیندهی سیاسی» چه چشمانداز و افقی را پیشِ روی آنها قرار میدهد؟! آیا آنها همچون سیدامیرحسین قاضی زادهی هاشمی، معتقد به یک دست شدگیِ قدرت برای یک دورهی دهساله هستند یا از همین امروز نیز نمیتوانند برای پاییز ۱۴۰۱ سیما و دورنمایی ترسیم کنند؟!
> منقرض شدگیِ جناح رقیب دستپخت کیست؟!
به درستی نمیدانیم چنین تفکری که مثلاً جناحهای سیاسیِ پیروز، خواهان «منقرض شدگی»ِ جناح رقیب هستند از کی در ایران باب شد اما به خوبی میدانیم بعدِ روی کار آمدنِ محمودِ احمدینژاد مدلِ ۱۳۸۴، یکی از ذوب شدگان در «معجزهی هزاره سوم!» در جیرفتِ استان کرمان گفته بود: «حتی باید فنجانی که اصلاحطلبان در آن چای خوردهاند را شکست و دور انداخت!» در اثباتِ این مسئله، باهنر در بخش دیگری از حرفهای ۹ سال پیش خود میگوید: «متاسفانه بعضی وقتها چهرههایی وارد عرصه سیاست میشوند که فکر میکنند اگر بردند، باید رقبای خود را زیر غلتک صاف کنند و اگر هم شکست خوردند، دنیا به آخر رسیده غافل از اینکه اینگونه از حرکات در شان یک چهره سیاسی نیست و یک شخصیت سیاسی باید برنامه و تحلیل داشته باشد.» باهنر درست میگوید زیرا در سیاست، همیشه پیروز و همواره بازنده بیمعنا است! یکی دیگر از حرفهایی که آن را باهنر ۹ سال پیش گفته اما به دردِ این روزهای «سید ابراهیم رئیسی» خواهد خورد این که: «ما به جریانی که در جبهه پایداری در حال شکلگیری است و تنها به اسامی مورد نظر خود استناد میکند، نقد جدی داریم. جبهه پایداری به دلیل خط و مشی خاصی که داشت به دنبال نیروهای خالصی بود که اندیشههای تند و انقلابی را ترویج دهد از این رو میزان استقبال مردم از این جریان خاص زیاد نبود و عموم جامعه به سمت نیروهای اصولگرای معتدل گرایش پیدا کردند.» باهنر تاکید میکند: «خالص بودن جبهه پایداری را به هیچ وجه قبول ندارم.» محمدرضا باهنر معتقد بوده است: «قبول دارم که جریان پایداری در راستای ایجاد یک گفتمان گامهای خوبی برداشته است اما تفکر خالص بودن این جریان فکری را به هیچوجه قبول ندارم. اندیشههای این جریان در راستای جذب حداقلی نیروهای اصولگرا را باعث تنگنظری و محدود کردن نیروهای این جریان میدانم اما در مجموع شعارهای کلی که این مجموعه در قالب گفتمان خود معرفی میکنند را قبول دارم.» وی ادامه داده: «موضعی را که جبهه پایداری در راستای خالص کردن نیروها در بدنه اصولگرایی دنبال میکند، قبول ندارم. بر این اعتقادم که خالصسازی در میان جریانات و نیروهای اصولگرا احتیاج به یک قانون دارد و نمیتوان تنها با یکسری اصول فردی و نانوشته در مورد افراد قضاوت کرد.»
> ۹ سال بعد این بار «مسیح مهاجری»
مسیح مهاجری که بیپرده نقد میکند و مینویسد، ۹ سال بعدِ محمدرضا باهنر، از دریچه و زاویهای دیگر به ماجرا نگاه میکند: «بیپرده و فاش باید بگوئیم که ما از مرام و روش امثال شهید بهشتی بشدت فاصله گرفتهایم، آنهم در تمام زمینهها ازجمله در انتصابات که متاسفانه بسیار شدیدتر از سایر موارد است. اکنون که دو ماه از استقرار دولت سیزدهم گذشته، نگاهی به انتصابات صورت گرفته در این دولت نشان میدهد برخلاف شعار انتخاباتی و وعده بعد از انتخابات آقای رئیسی، از شایستهسالاری خبری نیست و گروهسالاری و فامیلسالاری جای آن را گرفته است. انتصابات قوه مجریه و دستگاههای مختلف تابع آن به چهار گروه محدود شده که عبارتند از جبهه پایداری، احمدینژادیها، سپاه پاسداران و حلقه خاص دانشگاه امام صادق(ع). اینها به انتصابات هیئت دولت، معاونین وزرا، استانداران و مدیران ارشد مربوط است. در مراحل بعدی، بستگان و سایر اعضاء خانوادههای همان کسانی که در آن دایره خاص هستند به مسئولیتها میرسند و با توصیه بعضی نمایندگان مجلس موفق به استخدام شدن میشوند. رئیسجمهور رئیسی به این واقعیت توجه کنند که کشور ما در دو جناح خلاصه نمیشود که وقتی یک جناح قدرت را در دست گرفت، مدیران را فقط از خودش انتخاب کند. نیروهای شایسته و کاربلد فراوانی از افراد مستقل در جامعه ما وجود دارند که به دلیل شرافت ذاتی حاضر نیستند برای رسیدن به پست و مقام مجیز این و آن را بگویند و به این یا آن جناح وابسته شوند.»
> باهنر و مسیح مهاجری یکسان نگران بوده و هستند!
چه حرفهای ۹ سال قبلِ محمدرضا باهنر را ملاک قرار دهیم چه حرفهای این روزهای مسیح مهاجری باید بپذیریم هر دو یکسان نگران بوده و هستند و آن این که «فرمان به دست جبهه پایداری بیفتد فقط خود را صالح میداند.» این موضوع را در عمل نیز میتوان دید و استان به استان در جست و جوی احمدینژادیهایی گشت که سکان به دست، استانداریها را قبضه کردهاند اما آن قسمت از گفتهی باهنر که پیشبینی کرده بود: «شاید برخی اصولگرایان منحرف شوند» را وا میسپاریم به اهل تشخیص انحراف!
سایر اخبار این روزنامه
«جبهه پایداری» بعدِ عبور از اصولگرایان، از «رئیسی» هم عبور خواهد کرد؟!
نتایج فاجعه بار مشاورههای پزشکی از راه دور
کل مملکت فقط برای ماست!
ما از سرمایه گذاران، صاحبان صنایع و تولیدکنندگان حمایت میکنیم
زنان قدرتمند
بیشه بیشیر
فوتبال ایران زیر منگنه اینفانتینو!
وقتی همه خواب بودند
چالش ها و فرصت های عضویت در شانگهای
دزدی نافرجام آمریکا
هشدار به موقع رئیس جمهور
درورزش کشور چه خبراست؟