مأموریتهای بیدعوت
مرضیه موسوی| «شیوا ولیپور» کوهنورد حرفهای را از 15سال پیش آغاز کرده است؛ سالهایی که پابهپای خواهر هیمالیانوردش، به قلههای مختلف کشور صعود میکرد. هلالاحمر را از چند سال قبل میشناخت و همان دورههای امداد و کمکهای اولیه بارها در کوهستان به کارش آمده بود.
همزمان دورههای مختلف فدراسیون را هم پشتسر گذاشت و خیلی زود به یکی از مربیان کوهنوردی فدراسیون و مربی آموزشی هلالاحمر تبدیل شد و درجه ایثار یعنی بالاترین درجه امدادگری را دریافت کرد. با این حال، ولیپور بیش از اینکه در مأموریتهای رسمی هلالاحمر به نجات جان آدمها کمک کند، در کوهستان و در صعودهای شخصی به داد افراد گرفتار در حادثه رسیده است؛ موقعیتهایی که بهدلیل حضور اتفاقی در آنها، منجر به خاطرهای خوش برای او از کوهنوردی شده. نجات یک کوهنورد از گرداب، تنها یکی از خاطراتی است که او از نجات جان افراد در حوادث دشوار بهخاطر دارد.
در دره چاکرود، در حال عبور از آبشار بودند که یکی از کوهنوردان درست در زیر آبشار گرفتار شد؛ گرداب او را به مرکز خود میکشید و تقلا هم هیچ فایدهای نداشت. شیوا ولیپور که به همراه گروه در حال عبور از این دره بود، خودش را به نزدیکترین ساحل آبشار رساند. چند متری با فرد غرقشده در گرداب فاصله داشت. تلاش میکرد طناب را به آب بیندازد تا بتواند او را نجات دهد. غریق، دستوپا میزد و رنگش کبود شده بود. ولیپور میگوید: «جریان آب اجازه نمیداد بتواند خودش را از گرداب بیرون بکشد.
به کمک یکی از دوستان طنابی را به داخل آب انداختیم. بالاخره توانست طناب را بگیرد. چند لحظه میتوانست سرش را بالا بگیرد و نفس بگیرد، اما گرداب دوباره او را به پایین میکشید. 20دقیقهای در آب دستوپا میزد. به کمک یومار و طناب بالاخره او را از آب بیرون کشیدیم. روی تخته سنگی کنار رودخانه او را تثبیت کردیم تا اقدامات اولیه لازم را انجام دهیم.»
ششهای فرد حادثهدیده پر از آب شده بود. صورتش هنوز کبود بود و حال خوبی نداشت. هیچ تلفنی آنتن نداشت و خبررساندن به مراکز امدادی کار سادهای نبود. با این حال افرادی که در آن محل بودند، به هر سختیای بود، اورژانس را خبر کردند. تا رسیدن پزشک هم زمان زیادی نیاز بود. با این حال، شیوا اقدامات لازم را برای احیا و تخلیه ششهای فرد مصدوم انجام داده بود.
او میگوید: «این یکی از سختترین موقعیتهایی بود که در آن حضور داشتم. خوشحالم که آموزشهای لازم را قبلا در هلالاحمر دیده بودم و میدانستم مرحلهبهمرحله چه کاری باید انجام دهم. حالش بهتر شده بود که پزشک از راه رسید و از من تشکر کرد. پزشک تأکید کرد که ما اقدامات لازم را مرحلهبهمرحله درست انجام دادهام و همین باعث نجات جان این فرد شده بود. این نیمساعت، سختترین دقایق زندگیام بود که تا آن لحظه تجربه کرده بودم، حتی از نجات کوهنوردان در ارتفاعات صعبالعبور یا جستوجوی پیکر کوهنوردان حادثهدیده هم سختتر.»
سرمایهای به نام امدادگر
این تنها تجربه شیوا ولیپور از نجات جان افراد نیست؛ از 15سال پیش تا بهحال که دورههای آموزشی هلالاحمر را یکییکی پشتسر گذاشته، در هر صعودی که شاهد اتفاقی بوده، خودش را برای کمک رسانده است. با این حال کمتر مأموریتی در هلالاحمر بوده که او بهعنوان امدادگر و نیروی عملیاتی در آن حضور داشته باشد. ولیپور میگوید: «من تمام دورههای لازم را پشتسر گذاشتهام و درجه ایثار دارم. با این حال در عملیاتهای هلالاحمر بهعنوان نیروی اجرایی از تواناییهای من استفاده نمیشود. نهتنها من، بلکه این مشکلی است که تمام زنان دارای درجه ایثار، نجاتگر و امدادگر با آن روبهرو هستند. درحالی که برای دریافت این درجهها آزمونهای لازم را پشتسر گذاشتهایم و این یعنی مهارت لازم را داریم.»
گاهی که کوهنوردی در نقاط صعبالعبور گرفتار میشود، به درخواست خانوادهها یا هیأت کوهنوردی به همراه تیم کوهنوردی عازم آن موقعیت میشود تا بتواند فرد یا افراد گرفتار را نجات دهد. عبور از دیوارهها و مسیرهای صعبالعبور درست همان جایی است که او مهارتهای خود را در آن به رخ میکشد و نشان میدهد.
او میگوید: «اغلب تجربههای من از نجات جان افراد در صعودهای شخصی من رقم خورده است. من فکر میکنم نیروهای امدادی و آموزشدیده، سرمایههای باارزش جمعیت هستند که هلالاحمر باید به موقع و در جای درست از آنها استفاده کند. حتی یادم است حدودا در سال 94 دوره آموزشی فشرده و بسیار پرچالشی در سطح کشور برگزار شد و تیم سراسری واکنش سریع زنان در هلالاحمر تشکیل شد، اما بعد از آن دوره یک هفتهای دیگر هیچ بازآموزی و مانور و مأموریتی نبود. ما 50 نفر که در آموزشهای نهایی این دورهها شرکت کرده بودیم، میتوانستیم از مهارتهای بهدست آمده در حوادث مختلف استفاده کنیم، اما با دور شدن دوباره از این فضا، قطعا دوباره آمادگی ما کمتر میشود.»
بعد از زلزله
از طرفی از حوادثی میگوید که حضور یک امدادگر زن میتواند به زنان حادثهدیده دلگرمی بیشتری بدهد: «حوادث زیادی در کوهستان رخ داده که من در آن حضور داشتم؛ البته بهصورت اتفاقی در آن محل حضور داشتم. زنانی که در کوهستان یا هر حادثه دیگری دچار آسیب میشوند، از دیدن امدادگران زن و از حضور زنان بهعنوان تیم عملیاتی احساس آرامش بیشتری میکنند. بسیاری از نقاط کشور این عرف و فرهنگی است که در میان مردم به وضوح به چشم میخورد، درحالی که در عملیاتهایی مثل عملیات کوهستان، امدادگر زن تیم را همراهی نمیکند، یا حتی در مأموریتهایی که برای انتقال زنان باردار به صورت اضطراری پیش میآید، جای زنان امدادگر خالی است.»
تجربه حضور در زلزله کرمانشاه را به یاد میآورد. او و گروهی از کوهنوردان آموزشدیده اولین زنان امدادگری بودند که به منطقه سرپل ذهاب رسیدند؛ سه روز بعد از زمینلرزه.
ولیپور میگوید: «درست بعد از شنیدن خبر زلزله بود که من و تعدادی از امدادگران زن اعلام آمادگی کردیم که به مناطق زلزلهزده اعزام شویم. با این حال، تا 3 روز اول بعد از زلزله خبری از اعزام ما نبود. در این فاصله به کمک اطرافیان و دوستان و مردم، کمکهایی برای مردم زلزلهزده جمعآوری کردیم. در نهایت وقتی به هلالاحمر اعلام کردیم که میخواهیم شخصا به مناطق زلزلهزده برویم، هلالاحمر هم اقلامی را به ما داد و خودرو در اختیارمان گذاشت و ما به مناطق زلزلهزده رفتیم. سه روز از زلزله گذشته بود. با این حال همه چیز هنوز ویران بود و شهر و روستاها حالت عادی به خود پیدا نکرده بود. زنان مناطق زلزلهزده با دیدن ما خیلی خوشحال شدند. به سراغشان میرفتیم و با آنها حرف میزدیم تا تسلایی برای اندوه و عزایشان باشیم. خیلی از این زنها به آغوشی برای نوازش نیاز داشتند تا بتوانند برای خانواده از دست داده خود سوگواری کنند. علاوه بر آن، نیازهای بهداشتیای در منطقه وجود داشت که برایشان سخت بود آنها را با امدادگران مرد در میان بگذارند.»
حادثهدیدهها احساس آرامش بیشتری داشتند
حتی کودکان در مناطق زلزلهزده هم از حضور امدادگران زن احساس آرامش بیشتری میکردند. شیوا ولیپور میگوید: «تجربه شخصی من در صعود به قلههای مختلف و همچنین درهنوردی و صخرهنوردی، نشان داده که زنها آستانه تحمل بیشتری برای درد و شرایط سخت دارند. با این حال، به نظر میرسد گاهی مهارتهای امدادگران زن دستکم گرفته میشود.»
او حتی تجربه کمک به تیم امداد در حوادث کوهستان را هم در کارنامه خود دارد و از صعودهایی یاد میکند که با حادثهای روبهرو شده و وقتی تیم امدادونجات را برای کمکرسانی دیده، به جمع امدادگران اضافه شده است.
او میگوید: «بسکتکردن و حمل فرد حادثهدیده در کوهستان، آن هم در دیواره یخی و منطقهای صعبالعبور یکی از خاطرات من از کمک به فرد حادثهدیده و همچنین همراهی تیم امداد است. حتی فرد مصدوم که یک کوهنورد زن بود هم از دیدن من در جمع امدادگران احساس بهتری داشت. با هم در طول مسیر حرف میزدیم و به او آرامش میدادم که درد را تا رسیدن به نقطه امن، تحمل کند.»
آموزشهای امداد و کمکهای اولیه و حتی دورههای تخصصی را، قبل از هر چیزی به نفع خود امدادگر میداند و میگوید: «بارها پیش آمده که در شرایط مختلف حوادث کوچکی برای من یا اطرافیانم پیش آمده که تا رسیدن نیروی امداد و اورژانس، توانستهام اقدامات اولیه لازم را انجام دهم. این موضوع وقتی در شرایط خاصتری مثل کوهستان باشید، اهمیت بیشتری پیدا میکند؛ چراکه ممکن است با طولانیشدن زمان انتظار برای کمکرسانی، حادثه حادتر شود و موقعیت پیچیدهتر، حتی اتفاقهای سادهای ممکن است رخ بدهد که با یک تکنیک کوچک، فرد را از خطر مرگ نجات دهیم. مانورها و آموزشهای تخصصی هلالاحمر ما را با قراردادن در موقعیتهای پرچالش اما امن، برای این کار آماده کرده است، بهطوری که یکبار با گرفتارشدن در شرایط جوی نامساعد در کوهستان، بدون اینکه امکانات لازم برای آن شرایط را داشته باشم، توانستهام خودم و تیمی که همراهم بوده را نجات دهم. سرپرستان تیمهای کوهنوردی هم از این موضوع استقبال میکنند که یک امدادگر آموزشدیده تیم را همراهی کند.»