روزنامه آفتاب یزد
1400/08/16
به رسمیت شناختن «طالبان» امری گریزناپذیر است
زلمی خلیلزاد که آمریکاییها او را «زَل» صدا میکنند در کتابی با عنوان «فرستاده» که شبه خاطراتی از زندگانی او است به چند مسئلهی بسیار مهم اشاره میکند: گرایش شدید مردم به مذهب به ویژه از نوع افراطی - شش دهه تلاش بیرونی برای ایجاد تغییرات قهری در حکومت - قدمت دوهزارسالهی «لویه جرگه» که ساختار سیاسی - اجتماعی افغانستان را مشخص میکند - برتری محسوس عددی، سیاسی و اجتماعی «پشتون»ها - نقش پاکستان در تغییرات سیاسی - اجتماعی در افغانستان و در نهایت فقر شدید جامعه. پیرامون آن چه این روزها در افغانستان میگذرد و ارتباط آن با گذشتهای که خلیلزاد از آن سخن گفته با «پیرمحمد ملازهی» به گفتگو نشستیم. در نهایت به این تفاهم رسیدیم که مدل حکومتی که در افغانستانِ امروز و از سوی طالبان در جریان است چندان با روحیات افغانها ناسازگار نیست. در جهت مقابل، طالبان نیز باید به برخی مسالمت جوییها تن در دهد. ملازهی معتقد است دیر یا زود کشورهای منطقه و جهان، طالبان را به رسمیت خواهند شناخت و این مسئله، واقعیتی گریزناپذیر است!آفتاب یزد - رضا بردستانی: به رسمیت نمیشناسیم، عجلهای برای به رسمیت شناختن نداریم، هیچوقت به رسمیت نمیشناسیم و... اینها دقیقاً عبارات و جملاتی است که برخی از روسای کشورهای جهان نظیر ترکیه، روسیه، آمریکا و حتی چین بر زبان راندهاند اما داستان به این سادگیها نیز نیست!
روزگاری روسها مردد بودند از افغانستان خارج بشوند یا نه و روزگاری آمریکایی ها، و این تاریخِ چهاردهه بلاتکلیفی افغانها در برخورد قدرتهای بیرونی با حکمرانان افغان است. روزگاری آمریکاییها برای بودن یا نبودن روسها در افغانستان شرط تعیین میکردند و روزگاری روسها در این میانه اما آن چه به یغما رفت، جان مردمی بیپناه بود که نمیدانستند به کدامین گناه یا باید کشته شوند یا آواره.
خروج آمریکاییها از افغانستان و تسلط طالبان اینک به یادآور رنجهایی است که مردم افغان از ۱۹۸۶ تا به امروز بر دوش خود تحمل میکنند و حالا بازی قدرت و بازیگری قدرتها بر سر منابع و ثروتهای افغانستان پیچیدهتر نیز شده است.
آفتاب یزد در گفتگویی با «ملازهی» آخرین تحولات و چشم اندازهای پیش روی افغانستانِ تحت سیطره «طالبان» را بررسی کرده است:
بر اساس خاطرات آقای خلیلزاد که در کتاب فرستاده نوشته آمریکاییها برای افغانستان برنامه ۶۰ساله داشته اند. بر این اساس شما فکر میکنید شرایط کنونی افغانستان مشابه روزهایی است که روسها - در سال ۱۹۸۶ میلادی - مردد بودند که از افغانستان خارج شوند یا خیر؟
افغانستان دچار جنگ قدرت ایدئولوژیک است یعنی اگر از آخر سلطنت ظاهر شاه نگاه کنیم میتوان گفت تقریبا همه نظامها تجربه شده و شکست خورده اند. ناسیونالیسم چپ داوود خان داشتیم حزب کمونیست کودتا کرد و روسها آمدند، بعد نیروهای جهادی شکل گرفت آمریکاییها و اروپا و جهان اسلام در مقابل روسها قرار گرفتند که جهاد پیروز شد و جهادیان قدرت تشکیل دادند اما نتوانستند و در نهایت هم آمریکا، عربستان و پاکستان طالبان را مورد حمایت قرار دادند و روی کار آوردند. آنها هم با توجه به حادثه ۱۱ سپتامبر و مسائلی که پیش آمد و هم چنین القاعده، آمریکاییها ورود پیدا کرده و افغانستان را اشغال کردند. در این فاصله چهل و دو سهساله اگر افغانستان را نگاه کنیم مرتب جابه جایی قدرت قهرآمیز و ایدئولوژیک در جریان بوده است. لیبرال-دموکراسی که آمریکاییها آوردند آن هم با شکست رو به رو شد و با شکست مارکسیسمها دخالت نظامی روسها شکست خورد و با شکست دولت آقای غنی شکست نظامی آمریکا هم رقم خورد. هر چند آمریکاییها عاقلانهتر رفتار کردند و خودشان را بدون اینکه شکست نظامی کامل بخورند نجات دادند.
لذا شباهتها عجیب است و درست به همان دلایلی که مارکسیسم در افغانستان با شکست رو به رو شد و دخالت شورویها به شکست انجامید عینا همان شرایط در افغانستان دارد به نوعی دیگر برای چهارمین بار تکرار میشود. خاصیتی ویژه افغانستان دارد یعنی
زمانی که دخالت قدرتهای بزرگ به اشغال منتهی شده و موقعی که این قدرتها دست کشیدند رقابت قدرت منطقهای جنگ داخلی را به وجود آورده است. اکنون افغانستان در یک سیکل باطل اشغال خارجی - جنگ داخلی همیشه گرفتار بوده است. الان مجددا طالبان قدرت را به دست گرفتند اما این بار ظاهرا همان تجربهای که آمریکاییها در افغانستان امتحان کردند طالبان هم به نظر میرسد که تجربه کردند. یعنی مقداری شاید بشود امیدوار بود که طالبان به یک جمعبندی برسند و تا حدی تعدیل صورت گیرد و شرایطی
به وجود آید که دیگر تحول قدرت به شیوههای قهرآمیز به آن معنا که
در گذشته تجربه شده نباشد. البته این فقط یک حدس است و هیچ فکتی وجود ندارد که بتوان فکر کرد اینها موفق خواهند شد. ولی درهرحال با توجه به مجموعه شرایط داخلی افغانستان و شرایط منطقهای افغانستان و شرایط بینالملل الان به نظر میرسد
آن توافقی که بین خلیلزاد و ملا برادر شده دارند عملیاتی میکنند. این توافق ۴۰۰ صفحه است که به گفته برخی مولویها فقط ۴صفحه آن منتشر شده یعنی بقیه همه توافقات محرمانه بوده که معلوم نیست چه است و طالبان چه تعهداتی در مقابل آمریکا دارند و آمریکا چه تعهداتی. اما مجموعه شرایط را وقتی نگاه میکنیم افغانستان آمادگی جابه جایی قهرآمیز قدرت را به لحاظ تاریخی دارد.
خلیلزاد میگوید افغانستان کشوری مذهبی است. برتری قومی پشتونها غیر قابل انکار است. خبط قدرتهای بیرونی در دست کم گرفتن افغانستان را هم اگر اضافه کنیم آیا ادعای طالبان که: جهان مجبور است با ما بسازد و ما را به رسمیت بشناسد حرف درستی است؟
طالب اکنون قدرت را گرفته است. با واقعیتی رو به رو هستیم که یک نظامی ایدئولوژیک مستقر شده که انحصار طلب قومی و مذهبی است. اکنون طالب مالکِ مستقر است بنابراین دنیا آرام آرام دارد میرود به طرف شناسایی طالبان. اکنون چینیها آمادگی دارند اگر طالبان همین امروز قرارداد استخراج معادن افغانستان را با چین امضا کند سفارت خود در افغانستان را بازگشایی کنند. روسها هم در همین مسیر حرکت میکنند. آمریکا و اروپا هم دارند یواش یواش خود را آماده میکنند و اتحادیه اروپا اعلام کرد که ظرف یک ماه آینده دفتر خود را از قطر به کابل منتقل میکند. در اجلاس تهران دو دیدگاه وجود داشت یکی دیدگاه پاکستانیها بود که هر چه زودتر باید طالبان را
بهرسمیت شناخت و دیدگاه دیگر دیدگاه تاجیکها بود که معتقد بودند تا زمانی که طالبان حق و حقوق بقیه قومیتها را به رسمیت نشناختند و آنها را در قدرت شریک نکردند نباید آنها را به رسمیت بشناسیم. ایران در این بحثها میانه بود و سعی کرد این دو دیدگاه را به گونهای به هم نزدیک کند. لذا اصل قضیه این است که دنیا دارد اندک اندک به سمت شناسایی طالبان پیش میرود. البته مسائلی مانند حقوق بشر و حقوق زنان توسط اروپاییها مطرح میشود اما واقعیت این است منافع سیاسی و اقتصادی تعیینکننده است نه شعارهایی که آنها بیان میکنند. کشورهای منطقه هم در همین مسیر حرکت خواهند کرد. کشورهای اسلامی که نفوذ دارند مانند ترکیه، عربستان، امارات و قطر هم دنباله رو این مسیر هستند. در هر صورت اگر واقعیت را بخواهیم نگاه کنیم ممکن است یک درصدی شعارهایی مطرح کنند اما این شعار است و واقعیت این است که دیر یا زود همه به طرف شناسایی طالبان پیش میروند و طالبان به عنوان یک نظام مستقر راهی جز اینکه با آنها کار کرد وجود ندارد. در غیر این صورت طالب میتواند فضا را برای داعش باز کند و امنیت کل منطقه را به هم ریزد.
نقش تعیینکننده پاکستان در سیاست افغانستان غیر قابل انکار است. آیا افغانستان میتواند اهرم فشار پاکستان به هند باشد؟
تا حدی. باید توجه داشت طالبی که در کویته و پیشاور بود یک نگاه به پاکستان داشت و طالبی که به کابل آمده دیگر آن نگاه را ندارد. اینها ناسیونالیسم پشتوناند و بخشی از پشتونها در پاکستان اند. بههر حال مسئله خط جیران مسئله پیچیدهای است یعنی این طور نیست که پاکستان را صد در صد در دامن طالبان ببینیم یا بالعکس. افغانها برای خود غرور ملی دارند، نگاه متفاوتی دارند، منافعی دارند و این طور نیست که همه چیز در اسلام آباد تعیین خواهد شد.
پاکستان میتواند و نفوذ دارد تعادل قدرت را در افغانستان به هم بریزد؟
در این مسئله تردیدی وجود ندارد. اما با تمام این اوصاف پاکستان هم از ناحیه افغانستان نگرانیهایی دارد. طالبان صراحتاً گفتهاند بعد اسلامی شدن افغانستان، پاکستان را نیز اسلامی خواهند کرد این ادعای کمی نیست و میتواند پاکستانیها را نگران و محتاط کند!
دو گروه داعش و نیروهای احمد مسعود بازیگران حاشیهای قدرت هستند یا مزاحمان قدرت؟
فعلا در کوتاه مدت مزاحم اند. ولی در بلند مدت شانس زیادی ندارند. یعنی ناچار خواهند بود که به عنوان اپوزیسیونی عمل کنند. این دو گروه قدرت اینکه معادله قدرت را به زیان طالبان رقم زنند حتی در بلند مدت هم ندارند. لذا به تدریج به خصوص آنهایی که در آنکارا نشستند به دنبال قدرتاند و به محض اینکه دولت به آنها چراغ سبز نشان دهد آنها آمادگی دارند. مشکل فقط احمد مسعود و امرالله صالح است که اینها توان این را دارند که جنگ مسلحانه را هم ادامه دهند. اما جنگ مسلحانه در افغانستان علیه طالبان نیازمند کمک موثر خارجی است که فعلا میسر نیست.
پس نباید انتظار داشته باشیم حکومت مدرن در افغانستان سر کار آید؟
بله به نظر نمیرسد. یعنی حکومت مدرن با آن نگاه ایدئولوژیک طالبان هم خوانی ندارد اما اینها میتوانند از تجربه ایران استفاده کنند و تا حدودی مسائل را توجیه اسلامی دهند. مثلا چهار درصد سود بانکی را در اوایل انقلاب که مرحوم بازرگان اعلام کرد همه مراجع موضع گرفتند و حرام اعلام کردند اما اسمش را عوض کردند و کارمزد گذاشتند و الان ۲۷ تا ۲۸ درصد هم سود میگیرند و عنوان میشود ربا نیست. لذا چنین دگردیسی در طالبان هم ممکن است که ظاهر اسلامی داشته باشد اما در باطن مطابق آن چه صاحبان قدرت میخواهند باشد!
قبول دارید دنیا با افغانستان رو راست نبود؟
بله رو راست نبوده و نیست. به سیاست اخلاقی نگاه نکنید. در تمام دنیا و مدلهای سیاسیِ دنیا همیشه هر قدتی به دنبال منافع خودش بوده است.
سایر اخبار این روزنامه
اینها روزنامه هستند نه روزنامه دیواری دوران دبیرستان
کیفیت جمعیت مهم است نه میزان آن
چه رابطهای بین شرکتهای بازار یابی شبکهای با کلاهبرداران رمزارز است؟
رخت عزا بر تن هنرکاریکاتور
ادامه پارادوکس انتصاب مدیران ناکارآمد
شخصیت درونگرا کیست؟
به رسمیت شناختن «طالبان» امری گریزناپذیر است
مسئولان: طبیعی است / مردم: گریهآور است
راه همتی را نروید
اینها روزنامه هستند نه روزنامه دیواری دوران دبیرستان