روزنامه آفتاب یزد
1400/08/18
کیش متفاوتتر از فرهنگ غالب ما!
محمد جلالی- برای سفری چند روزه به کیش رفتم؛ این بار برعکس گذشته که غالباً برای تفریح به آن جا مسافرت میکردم با دید دیگری آنجا را به نظاره نشستم.دو موضوع برایم بسیار جالب توجه بود؛ مسائلی که کمتر در دیگر شهرها به خصوص در کلانشهرهای ایران میتوان یافت، یکی از آنها کرامت انسانی بود. حتماً میپرسید چگونه؟
مورد نخست:
غیر ممکن بود شما قصد عبور از عرض خیابان را داشته باشید اما ماشین یا موتورسیکلتی به شما اجازه چنین کاری را ندهد. با خودروهای آنچنانی به شما نزدیک میشدند، میایستادند تا به راحتی و بدون عجله از عرض خیابان عبور کنید، حال این قانون رانندگی بود یا خط مشی نانوشته اطلاعی ندارم اما آنچه که بود شما به راحتی از عرض خیابان میتوانستید عبور کنید.
بعضی وقتها فرصت عبور هم داشتند اما
باز هم اولویتشان توقف بود؛ برخی مواقع خجالت میکشیدم و فکر میکردم خواب میبینم!
حالا همین مسئله را در تهران یا شیراز و یا هر کلان شهر دیگری تصور کنید، مثلاً میخواهید از عرض خیابانها یا بولوارها عبور کنید. قاعدتاً برای اینکه آن سوی خیابان را ببینید صبر معنایی ندارد و قطعاً نه شما کوتاه میآیید
و نه رانندگان خودرو!
این جا پیروز کسی است که جسارت داشته باشد و دلی نترس.نکته دیگر در همین رابطه که سبب میشد کیش را از دیگر شهرهای ایران متمایز کند عدم استفاده از بوق در خودروها بود! بیکارترین وسیله در خودروهای نقلیه آن جا.
اما در شهر خودمان کافیست پس از سبز شدن چراغ راهنما مدتی تاخیر کنید با بوقهای ممتد و لیچارهای فراوان میگویند که آقا چرا خوابی؟ هر چه بود آنجا تصمیم فرد پیاده بر سواره اولویت داشت.
مورد دوم:
در کیش برخلاف دیگر شهرهای کشور کسی داد از گرانی، نداری، فقر و فلاکت نمیزند. به رغم اینکه آن جا منطقه آزاد است و قیمتها بالاتر، کرایه خانهها افزونتر و شرایط زندگی سختتر اما در کمتر خودرویی نشستم که رانندهاش این صحبتها را بیان کند.
میگفتند به جزیره کیش «سرزمین شادیها» خوش آمدید. این جمله برایشان یک دیکته نا نوشته بود! میخواستند بگویند که این اولین سفر شما نخواهد بود و باید باز به فکر تکرار باشید.
اما آن سوی سکه را در تاکسیها و خودروهای عمومی دیگر شهرها شاهدیم. انواع و اقسام موضوعات، از نداری، سیاست داخلی و خارجی از افغانستان تا سوریه، از رئیس جمهور جدید و ناکردههای رئیس جمهور قبل، از کرونا و واکسن همه موضوعات یک به یک جلوی چشمانتان رژه میروند. بعضی وقتها فراموش میکنیم که کار اصلیمان چه بود؛ اصلاً قرار بود روی چه موضوعی تمرکز کنیم تازه وقتی از تاکسی پیاده میشویم، میفهمیم که دو ایستگاه دیرتر پیاده شدهایم! درگیر غمهای راننده تاکسی شدیم و غم و کار خودتان را فراموش کردهایم.
به نظر میرسد اگر تصور کنیم زندگی همین حالاست و از داشتههایمان لذت ببریم و به بودنهایمان افتخار کنیم آن وقت همیشه دادمان از نداری بالا نمیرود... هر چند زندگی تصمیم داشته باشد این روزها ساز ناسازگاریاش را برایمان کوک کند...
باشد که چنین شود
سایر اخبار این روزنامه
شروط ایران برای بازگشت آمریکا به برجام
سوء قصدی واقعی یا فتنهای نمایشی؟!
عدالت آموزشی به محاق رفته است
بیاخلاقی و بیانصافی بهاره رهنما
رابطه دولتها و ملتها
مرثیهای برای بحران آب وخاک
کیش متفاوتتر از فرهنگ غالب ما!
برجام و ایالات متحده آمریکا
زیبایی در دالان خشونت!
خانه سیاه نیست!
فیاضی رای اعتماد میگیرد؟
فریاد مورچه ها!
تبعیض حقوقی
تکذیب تذکر رئیسجمهور به وزیر اقتصاد