روزنامه جوان
1400/08/20
صحت اشیاء منسوب به پیامبر (ص) در موزه توپقاپو قابل بررسی است
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: با ظهور فضای مجازی تصاویری از موزههای برخی کشورها مانند ترکیه منتشر شده که در آن آثار منسوب به پیامبر اسلام از جمله لباس، عبا، عمامه و موی سر به نمایش گذاشته شده است، اما این آثار تا چه حد سندیت دارند و آیا از شگردهای جذب توریست در ترکیه است؟ این سؤالی بود که حجتالاسلام سیدهادی صالحی از استادان حوزه و نسخهشناسان مشهور در قم به آن پاسخ دادند و نکات جالبی را در این باره مطرح کردند که خواندن آن خالی از لطف نیست. اهمیت موزه توپقاپی یا توپکاپی در ترکیه چیست؟توپقاپو از دو واژه مجزای توپ و قاپو شکل گرفته و به معنی دروازه توپ است که در زبان ترکی به صورت توپکاپو تلفظ میشود. موزه قصر توپکاپی با اینکه آثار مقدسی از اکثر ادیان منطقه دارد، اما بیشترین آثار مربوط به اسلام، اهل بیت، صحابه و بهخصوص پیامبر است. مهمترین و مقدسترین موزه اسلام محسوب میشود. خلفای عثمانی اشیای زیادی دراین موزه گذاشتهاند. این موزه در جذب توریست ترکیه هم تأثیرگذار است. مثلاً جبهای از پیامبر در مسجد سلطان احمد بود که سالی یک بار آن را بیرون میآوردند تا هوا بخورد و از بین نرود. خیلیها برای دیدن آن میرفتند. بعدها آن لباس را به موزه توپکاپی منتقل کردند تا ایمنتر حفظ شود.
این اشیا معتبر و قابل تأیید هستند؟
البته حقیقت امر این است که همه اشیای منتسب در موزه لازم به تأیید نیستند، ولی اگر حتی یک شیء از وجود مقدس پیامبر مانده باشد برای ما ارزشمند است. این اشیا تاریخچه دارند و در منابع معتبر اهل تسنن ازجمله صحیح بخاری به آنها اشاره شده است. مثلاً در صحیح بخاری آمده است پیامبر یکبار از ظرفی آب خوردند، اصحاب از این ظرف آب میخورند تا متبرک شوند یا انس مالک خادم پیامبر ظرفی را که پیامبر از آن آب میخوردند، نگه داشته بود. ظرف گلی بود، اما حلقهای فلزی برای آویزان کردن داشت. او میخواست حلقه را عوض کند، ولی صحابه نگذاشتند. گفتند چیزی که پیامبر از آن آب خورده نباید عوض نشود. در صحیح بخاری بابی هست که لفظ یتبرک آورده شده و در آن نوشته تبرک به ظروف، لباس، شمشیر، کفش و... پیامبر و همه اینها منابع معتبر اهل سنت هستند که در موزه توپکاپی نگهداری میشوند.
نگهداری از چنین اشیای معتبر یا نامعتبر چه اهمیتی داشته است؟
در کتابهای تاریخی هم بعضاً به این مسئله اشاره شده است که فلان شیء از پیامبر در فلان خانواده و قبیله به عنوان تبرک نگهداری شده و این برای آنها اهمیت داشته است، چون اولاً مشخص میشد اشیای پیامبر از بین نمیرود و همه قبیله حول محور شیء پیامبر جمع میشدند و ثانیاً باعث قدرت و توانمندیشان بود و قبایل دیگر از آنها میترسند. برای استجابت دعا و رفع مشکلات از آن استفاده میکردند و نوعی اعتبار و ارزش برای افراد محسوب میشد که نسل در نسل آن را حفظ میکردند. مثلاً در زمان امام رضا (ع) کسی چند رشته مو نزد حضرت آورد و گفت اینها موهای پیامبر است. امام آنها را آتش زد که باعث تعجب آن فرد شد. همه موها به جز دو سه تار سوخت، امام رضا فرمود اینها موی پیامبر است، چون موی پیامبر نمیسوزد.
پس این موها که در بعضی موزهها منتسب به پیامبر است واقعی هستند؟
موهایی در موزههای مصر، بنگلادش و در استانبول موزه توپکاپی وجود دارد که میتوان آزمایش کرد و نسبت به صحت و سقم آنها تا حدودی مطمئن شد، اما در هر حال این اشیا در میان قبایل گذشته جنبه تقدس و اعتبار داشته است. مثلاً اگر تارهایی از موهای پیامبر را به عنوان تبرک نگه میداشتند برایشان مهم بوده. ما نمیتوانیم اصل را انکار کنیم. اینها نسل به نسل در قبایل به ارث میرسید.
چطور این اشیا جمعآوری شدند؟
امپراتوری عثمانی ۶۰۰ سال حکومت کرد. بخشی از اروپا تا نهایت شمال افریقا منطقه حکومتی آنها بود. عثمانیها اگر اطلاع پیدا میکردند در هر منطقهای قبیلهای شیء یا چیزی منتسب به پیامبر دارد با احترام و تشریفات آن را خریداری میکرد به این صورت که شیء مربوطه را همراه بزرگان آن قبیله به اسلامبول مرکز دولت عثمانی دعوت میکرد. آنها هم عظمت و تشریفات عثمانی را میدیدند و هم خزانه مخصوص سلطنتی که اشیای باارزشی در آن نگهداری میشدند تا خیالشان آسوده شود سپس با عزت و احترام آنها را برمیگرداندند.
در زمان خود اهل بیت هم اشیای منسوب به پیامبر گردآوری میشده است؟
بله حتی بنیامیه اشیای مربوط به پیامبر را نگهداری میکردند. در صحیح بخاری عبارت جالبی است. عمر بن عبدالعزیز حاکم مدینه بود. برای تهیه ظرفی که پیامبر از آن آب خورده بودند به فردی که آن را داشت گفت این را به ما هدیه کن، چون قیمت ندارد و ارزشمند است. یا به منصور دوانیقی از خلفای عباسی گفتند حالا که خلیفه شدی برای اعتبار بخشیدن به خلافت از پیامبر چه چیز داری؟ آیا عبا، عمامه و چیزی از پیامبر داری؟
منصور میدانست که امام صادق (ع) هم باید او را تأیید کنند آن زمان کلاس درس امام صادق (ع) را منصور دوانیقی تعطیل کرده بود. منصور به امام نامه نوشت که یکی از اشیای پیامبر را به ما بدهید. امام به او یک عصا دادند و نوشتند این عصای پیامبر است. منصور خسیسترین خلیفه عباسی است. به صورتی که شعرای آن زمان او را هجو کردند. مراسم بزرگی میگیرد و از همه میخواهد برای خلافت او بیایند. امام صادق را هم دعوت کرد و کنار خود نشاند تا عصای پیامبر مورد تأیید باشد. تا شب همه امرا و شیوخ برای بیعت آمدند و عصا را برای تبرک میبوسیدند و به منصور تبریک میگفتند و میرفتند. بعد از مراسم، منصور به امام گفت چیزی بخواهید. امام فرمود چیزی نمیخواهم فقط بگذارید کلاس درس برقرار باشد و فرصت نشر احادیث و سخنان پیامبر فراهم آید.
چقدر صحت و سقم این اشیای منسوب به پیامبر در دولت عثمانی که متصدی این امر بود رعایت میشد؟
عثمانی در طول سالها سعی کرد با تحقیق این اشیا را بخرد و جمعآوری کند. امپراتوری عثمانی نیازی به جعل اشیا به نام پیامبر نداشت. آنها روابط خوبی با آلمان داشتند. بعضی از اشیایی را که برایشان مهم بود به آلمان میفرستادند تا به صورت دقیق درباره آنها تحقیق شود مثلاً تکهای از نامه منتسب به پیامبر را فرستادند آزمایش و اسکن انجام دادند سپس متوجه شدند که مربوط به همان زمان پیامبر است. البته در خانقاهها هم اشیایی نگهداری میشده که احتمال دروغین بودن آنها وجود دارد، اما امپراتوری عثمانی نیازی به این دروغها نداشت، چون رقیبی نداشتند تا خود را بهتر و معتبرتر نشان بدهند. ما نمیگوییم قطعاً آن اشیا مرتبط به پیامبر است، اما به هر حال همه اشیا جمعآوری شده را راستیآزمایی میکردند. امپراتوری عثمانی جبه و عمامه و شمشیر پیامبر را نصف روز به تن میکردند تا تأیید شود. وقتی امپراتوری عثمانی از بین رفت دولت سعودی این اشیا را میخواست برای همین به مذاکره با ترکیه پرداخت تا اینها را به دولت سعودی هدیه کند حتی اعلام کردند در ازای آنها یکچهارم نفت سعودی مادام برای شما باشد، اما آن زمان اتاتورک این کار را نکرد و نپذیرفت.
آتاتورک که اعتقادی به دین و شریعت نداشت تا از آن اعتبار کسب کند.
بله، اما نیت سعودیها قدرتطلبی بود که آتاتورک هم خودش دنبال آن بود. در بلاد اسلام کسی نمیتواند اسم خلیفه روی خود بگذارد. شما ببینید ملاعمر هم عنوان خلیفه نگذاشت و خودش را امیرالمؤمنین معرفی کرد. برای خلیفه بودن پایتخت باید دمشق، بغداد به خصوص مکه و مدینه باشد. سلاطین عثمانی، چون برهمه این مناطق مسلط بودند عنوان خلیفه روی خود گذاشتند، اما سعودیها این شرایط را نداشتند. البته میتوانند بگویند خلیفه هستند، چون بر مکه و مدینه مستولی هستند، ولی کشورهای دیگر مخالفت میکنند، چون اشیای منسوب به پیامبر را ندارند تا مهر تأییدی بر خلافتشان باشد در حالی که این اشیا در ترکیه است. اگر امپراتوری عثمانی که آخرین عنوان خلافت را داشته، اشیای منسوب به پیامبر را به دولت سعودی واگذار میکرد به معنای تأیید بود و آتاتورک این را فهمید که سعودیها میخواهند عنوان خلیفه را روی خود بگذارند برای همین با وجود پیشنهاد خیلی خوب سعودیها، اشیا را به آنها نداد و در نتیجه آلسعود همچنان به دنبال این اشیا برای خود و کسب قدرت جهان اسلام است.
سایر اخبار این روزنامه
تجلیل از سیلیزنندگان به هیمنه پوشالی امریکا
چشمانداز مبهم مذاکرات برجامی
اصلاحطلبان کشور آرام را دوست ندارند!
موضوع وین تعهدات امریکاست نه مذاکره هستهای
عادیسازی امارات و دمشق به نفع ایران است
از توپخانه تا موشکی ابتکارهای سردار حسن تمامی نداشت
دم خروس ویلموتسگیت بیرون زد
یوزهای ایران به دنبال پایان خوش دور رفت
نسخه دستنویس پزشک آزاد حساب میشود!
اقلیم ایران قربانی چمنکاری و فضای سبز!
صف دولتهای عربی پشت دفتر اسد
صحت اشیاء منسوب به پیامبر (ص) در موزه توپقاپو قابل بررسی است
خودروها در جاده گرانی رها شدند!
«ارز ترجیحی»، در نشست رئیسی با اقتصاددانان