روزنامه آفتاب یزد
1400/08/22
مگر تخم شتر مرغ میگذارید؟!
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: ماجرا از یک پرسش خیلی کوتاه شروع شد:«از کدام خبرگزاری آمدهاید برای تهیه گزارش زلزله؟!»، ماجرایی که اگرچه تلخ بود ولی واقعیت داشت و سوالی که مطرح شد و هیچ پاسخی برای آن نه داشتم و نه یافتم!>خبرنگاری بحران؛ لذتبخش اما سخت و حساس!
یعدِ سالها خبرنگاری میدانی و تهیه ی گزارش از مناطق بحران نظیر سیل و زلزله و خشکسالی و...، دیگر برای خودمان استراتژیهایی تعریف شده داریم: مثلاً با هیچ ارگان و دستگاهی برای بازدید نمیرویم تا به خیال خودمان «نمک گیر» نشویم، یا این که؛ تلاش میکنیم با فاصله ی زمانی مناسب وارد مناطق دچار بلایای طبیعی شده بشویم تا احساس بر منطق غلبه نکند و دیگر این که؛ به یک بازدید و تهیه ی گزارش بسنده نمیکنیم به تعبیری ساده تر، در فواصل زمانی معین برای پیگیری کارهای انجام شده و وعدههای روی زمین مانده راهی مناطق مورد نظر میشود و از همه مهم تر؛ سفر به مناطق آسیب دیده شخصی و صرفاً برای تهیه ی گزارشهای میدانی و بر اساس واقعیتهای موجود است. نکته ی مهمتر این که؛ هیچ گاه از هیچ دستگاه و ارگانی تقاضاهایی نظیر اسکان یا همکاری و غیره نیز نداشتهایم یعنی در سادهترین شکل ممکن، درست شبیه یک مسافر(!) اصلاً در چنین سفرهایی تا اجبار و نیاز نباشد خود را به عنوان خبرنگار معرفی نمیکنیم مگر مورد پرسش واقع شویم.
برای هرکدام از دلایلی که ذکر شد و برای تهیه ی گزارشهای میدانی، یک پروتکل و یک استراتژی تغییر ناپذیر است، مصداقهایی داریم: مثلا از زمان زلزله ی کرمانشاه که کانون آن «ازگله» بود، در فواصل ده روزه تا سه ماهه، پنج بار راهی آن مناطق شدیم. در همین سفر اخیر به مناطق زلزله زده ی «اندیکا و بازفت»، برای چهارمین بار سری هم به «سی سخت» زدیم، همان شهری که اندکی کمتر از یک سال قبل دچار زلزله شد اما کسی، عجلهای برای بازسازی و میلی برای بازدید نداشته و ندارد!
>بازی چپ و راست، ساخته و پرداخته شما روزنامهها است!
در جمعی نشسته بودم که شخصی ـ مثلا راننده ـ پرسید:«از کدام خبرگزاری آمدهاید برای تهیه گزارش زلزله؟!» و من در پاسخ گفتم:«خبرنگار روزنامهام نه خبرگزاری» و او با واکنشی جالب توجه گفت:«روزنامهها که فقط کار سیاسی میکنند، شما را چه به زلزله؟!» شاکی شدم که این گونه نیست و بارها به مناطق آسیب دیده رفتهام و گزارشهای بسیاری نیز تهیه کردهام و اما او یعنی شخصی که از من سوال پرسید ـ مثلاً راننده ـ کوتاه بیا نبود که نبود!
حالا دیگر جمع نیز متوجه گفتگوی من و آن شخصی که از من سوال پرسید ـ مثلاً راننده ـ شده بودند و با حواس جمعتری گوش میدانند. او ادامه داد:«بازی چپ و راست، ساخته و پرداخته ی شما روزنامهها است، اصلا چپ و راست را به جان هم میاندازید و میایستید تماشا!» و من ترجیح دادم فعلا گوش کنم و در نهایت به او پاسخ بدهم.
>بیخود نیست کسی روزنامه نمیخواند!
او که به اصطلاح گرم شده بود با عنان رها شدهتری تاخت و گفت:«بیخود نیست کسی روزنامه نمیخواند، چون به جای این که هوای مردم را داشته باشید مراقب هستید این یکی مسئول ناراحت نشود و آن یکی مسئول لابد لذت ببرد؟!»
و بازهم سکوت کردم و او ادامه داد:«اصلا چرا باید مردم روزنامه بخوانند وقتی تمام صفحات شما شده است سیاست و بازیهای سیاسی؟! تعریف از این مسئول و بد و بیراه گفتن به آن یکی مسئول؛ اصلا حق دارید، برای و به خاطر و از مردم نوشتن که فایدهای ندارد، مردم که قرار نیست خرج شماها را بدهند...»
گِرد تا گِرد ما نشسته بودند و من ساکت به حرفهای شخصی ـ مثلا راننده ـ که پرسیده بود:«از کدام خبرگزاری آمدهاید برای تهیه گزارش زلزله؟!» و من در پاسخ گفته بودم:«خبرنگار روزنامهام نه خبرگزاری» و او با واکنشی جالب توجه گفته بود:«روزنامهها که فقط کار سیاسی میکنند، شما را چه به زلزله؟!»، گوش میدادم.
>روزنامه اگر برای مردم بود تیراژی میلیونی داشت!
او که ول کنِ ماجرا نبود، عصبانی از سکوت یا آن چه از روزنامهها به دل داشت(!) رو به اطرافیان کرد وگفت: « احتمالاً این آقای خبرنگار که جوابی ندارد ولی واقعاً فکر میکنید چرا تیراژ روزنامهها تا این حد پایین آمده؟ برای این که برای مردم چاپ نمیشود که اگر برای مردم چاپ میشد تیراژهای میلیونی داشت، نداشت؟»سکوتِ بیشتر را جایز ندانسته، گفت:« این گونه هم نیست که پاسخی نداشته باشم، ما روزنامهها هم مشکلات خودمان را داریم، از نظارتهای مختلف گرفته تا گرانی کاغذ و اقتصاد روزنامه نگاری که واقعا کمر شکن شده است. این گونه هم نیست که برای مردم ننویسیم و فقط کار سیاسی کنیم ولی خب غلبه ی سیاست بر دیگر امور را قبول دارم.» او حالا با
چشم هایش نیز میشنید و من ادامه دادم:«روزنامهها نمیتوانند قوانین را زیر پا بگذارند، قبول دارم در جاهایی ملاحظه کاری میکنیم ولی خب یا مصلحت سنجیهایی وجود دارد یا ما بیشتر از حد محافظه کارانه برخورد کردهایم اما این که روزنامه را برای مسئولان منتشر میکنیم اندکی بیانصافی است یا این که ما جریانات سیاسی را به جان هم میاندازیم نه؛ ما فقط اخبار آنها را انعکاس میدهیم!»
>چرا چسبیدهاید به اصحاب قدرت؟!
شخصی ـ مثلا راننده ـ که پرسیده بود:«از کدام خبرگزاری آمدهاید برای تهیه گزارش زلزله؟!» و من در پاسخ گفته بودم:«خبرنگار روزنامهام نه خبرگزاری» و او با واکنشی جالب توجه گفته بود:«روزنامهها که فقط کار سیاسی میکنند، شما را چه به زلزله؟!»، گفت:« من هم مشکلاتی که گفتید را میدانم و قبول دارم اما شما هم قبول کنید از مردم فاصله گرفته اید، وارد باندهای قدرت شده اید، با سیاستمداران و اصحاب قدرت بیشتر از مردم به اصطلاح «بُر» میخورید و...» بحث با او بیفایده بود، یعنی آن قدر به روزنامهها «بدبین» بود که مدتها باید با او حرف میزدیم آن هم شاید اندکی از «بدبینی» او کاسته میشد پس بحث را درز گرفتیم و گفتیم:«باور کنید روزنامه نگاری و روزنامه داری کار سختی است، اون گوشه بنشین و به اصطلاح«لنگش» کن که منصفانه نیست هست؟!
>مگر تخم شتر مرغ میگذارید؟!
حالا که احساس میکرد غالب شده و منِ خبرنگار روزنامه را مغلوب کرده ضربه ی نهایی را زد:«کدام سختی؟ هی میگویید سختی، سختی؛ مگر تخم شتر مرغ میگذارید؟! والله ـ بالله همین فردا همه ی روزنامهها منتشر نشوند آب از آب تکان نمیخورد! » سکوت سنگینی بر فضا حکمفرما شده بود، میخواستند سفره ی شام را پهن کنند و گفت و شنود من و شخصی ـ مثلا راننده ـ که پرسیده بود:«از کدام خبرگزاری آمدهاید برای تهیه گزارش زلزله؟!» و من در پاسخ گفته بودم:«خبرنگار روزنامهام نه خبرگزاری» و او با واکنشی جالب توجه گفته بود:«روزنامهها که فقط کار سیاسی میکنند، شما را چه به زلزله؟!»، خاتمه یافته تلقی شد آن هم با این تصور که آن شخص من روزنامه نگار را «ضربه فنی» کرده است. آن شب خوابم نمیبرد، خیلی به حرفهای آن شخص ـ مثلاً راننده ـ فکر کردم؛ که چند درصد جامعه در باره ی روزنامهها این گونه میاندیشند؟ آیا واقعاً ما فقط دعوا راه میاندازیم؟ آیا کار ما شده هوای مسئولان را داشتن؟ یعنی ما روزنامهها دیگر بین مردم هواخواهی نداریم؟ یعنی بین روزنامهها و مردم فاصله افتاده است؟ یعنی اصلا زحماتی که میکشیم و خون دلهایی که میخوریم و شماتتهایی که شامل حال مان میشود هیچ کجا حساب نیست؟! یعنی حق داشت بگوید:« مگر تخم شتر مرغ میگذارید؟!» واقعاً بنا به گفته ی او اگر:«همین فردا همه ی روزنامهها منتشر نشوند آب از آب تکان نمیخورد!؟» اینها، گفت و شنود من یکی از مردم بدون «روتوش» بود، حرفهایی که بعضاً نادرست هم نبود فقط این یک سوال در ذهن و دلم ماند که چرا ما باید تا این اندازه خلع سلاح شویم که مردم دیگر روزنامهها را پشتیبان خودشان و همراه خودشان و برای خودشان ندانند؟! تقصیر خودِ ما است یا تقصیر سیاسیون؟!
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
زمستان امسال نرمال است
اقدام قابل تقدیر معاون اول علیه گرانفروشی اسنپ و تپسی
مگر تخم شتر مرغ میگذارید؟!
رفع تحریمهای ظالمانه و دیگر هیچ
درباره بازگشایی مدارس
اصلاح فرهنگ، لازمه توسعه
آیا برادر داماد بودن برای اداره یک وزارتخانه کافیست؟!
گسترش فرهنگ خشونت در جامعه را جدی بگیرید
سمفونی زندگان در صیدا!
درباره مسئله مالیات
نخل میهن
سیگنال لغو گران شدن خودرو
گلایه مالی فوتبالیستها بعد از برد مقابل لبنان
جزییات تازه از فوت دختر نخبه اهوازی به دلیل خطای پزشکی
بگذار «عدهای» پولدار شوند؟!