ما فقط 6هزار نفریم! هزینهای بر دوش دولت نیستیم
نام:آقا/خانم
نام خانوادگی:
روز :
تاریخ ماه:
تولد سال (ه.ش):
ثبت همه اینها را بهعهده دارند هرچند زمانهایی در صفحه انتهایی سِجلهای قدیمی و جدید مینویسند؛ فوت شد. مسئولیت ثبت و ضبط هویت 85میلیون ایرانی را بهعهده دارند؛ 6هزار نفرند، پراکنده در 31استان کشور.
عقربههای ساعت که روی هفتونیم میایستند سالنها پُر میشوند از همهمه و شلوغی. یکی دلواپس کارت ملی است. دیگری پی صدور گواهی آمده. مشتریان ثبت ازدواج و طلاق هم هستند. آن یکی میخواهد شناسنامهاش پاسپورتی شود، کنار دستیاش پیگیر صدور گواهی ولادت است.
عدهای هم با سر تراشیده برای کارهای نظام وظیفه، خودشان را به اینجا رساندهاند. مشتریان استعلامات پلیس +10، ثبت اسناد دادگستری و … هم هستند. همهمه و شلوغیهایی که تا رسیدن عقربههای ساعت روی دوونیم ادامه دارند.
فرقی ندارد «قروه» کردستان باشد یا «ملایر» همدان یا کمی آنطرفتر در اراک یا همین تهران این همهمه و شلوغی هر روزه است. همهمهای که 103سال پیش با ثبت، نام فاطمه ایرانی در سوم دیماه 1297 شروع شد و تا به امروز ادامه دارد، اما حالا در حالی که سال 1400 رو بهپایان است، 6هزار نفر از این همهمه و شلوغیها گلایه دارند.
گلایه از فیش حقوقیهای کمرونق که تنها تاب 12-10 روز اول ماه را دارند و بس. «سازمانی که مسئولیت هویت ایرانیها را بهعهده دارد، خودش بیهویت است.» این را «عبدالله» یکی از کارمندان ثبت احوال «قروه» میگوید. هفت سال سابقه در پرونده کاریش ثبت شده و حالا زندگی را با چهار میلیون و ششصدهزار تومان میگرداند. «از خدمات جانبی محروم هستیم. نه تعاونی داریم، نه کارانه، نه تعاونی مسکن و نه هیچچیز دیگر.»
آموزش و پرورش «قروه» با 9هزار نیرو و کل ثبت احوال کشور 6هزار نیرو دارددر تقسیمبندیهای سازمانی زیر نظر وزارت کشورند. «خود وزارت کشور از برج 6 ماهی یک میلیون تومان در قالب رفاهی 20درصد فوقالعاده در نظر گرفته است.» رفاهی که ثبت احوال از آن محروم است. «همکاری داریم با 32سال خدمت دریافتیاش به پنج میلیون تومان میرسد.»
فیش حقوقی کارکنان ثبت احوال تنها به خودشان اضافهکار میبینند و حق عائلهمندی. هرچند اضافهکاریها در بعضی شهرها نهایتا 20ساعتند و در شهرهای دیگر به 50 یا 60 ساعت میرسند. «یک اضافهکاری جزئی داریم که نهایتا به 400هزار تومان میرسد.» فیشهای حقوقیشان در مقایسه با سازمانهای همترازشان هم رقمی نیست. «ما در این خانواده ناتنی هستیم. کسی دوستمان ندارد.»
از تورم و فشارهای اقتصادی به تنگ آمدهاند هرچند دل خوشی هم از محیط کاری دلمردهشان ندارند. «هیچ انگیزهای برای کار کردن نداریم. مثل آدمهای طرد شدهایم که با همه نامهربانیها هنوز پای کار ایستادهایم.» تلاشهایشان بارها به ثمر نشسته هرچند عایدی برای این 6هزار نفر نداشته. تلاشها، سختکوشیها و پای کار بودنهایی که باعث شد طی سالهای 97،99 و 95 در جشنواره شهید رجایی منتخب شدند. «برترین سازمان خدماترسان بودیم.»
«عبدالله» ثبت احوال را خانواده کوچکی میداند که کسی صدایش را نمیشنود. «در همین «قروه» آموزشوپرورش 9هزار نیرو دارد. اگر پرونده افزایش حقوق آموزشوپرورش روی میز مجلس است برای یک میلیون کارمندش است. ما در کل کشور 6هزار نفریم که رها شدهایم.»
طرح سجام، طرح 4030 وزارت بهداشت و هر طرح دیگری که دولت اجرایی کند ثبت احوال پای کار است. «همه این طرحها از طریق پایگاه اطلاعات جمعیتی ثبت احوال انجام میشود.» صحبت از ثبت احوال که به میان میآید همه یاد تازه متولدین و فوتیها میافتند. «اساس کار خیلی از سازمانها با ثبت احوال است؛ حدودا روزانه 200سازمان.»
ثبت احوال، سازمانی که در ثانیه 11هزار استعلام به سایر ادارات میدهداز 103سال پیش که ثبت احوال کارش را شروع کرد تا همین امروز 150میلیون رکورد جمعآوری کرده است. ثبت احوال، شاهرگی است که به همه سازمانها و ادارات اطلاعات میدهد. کافی است کدملیای وارد سیستم شود تا پایگاه اطلاعات ثبت احوال بهکار بیفتد برای دادن اطلاعات.
از نام و نام خانوادگی گرفته تا عکس و آدرس و… «عبدالله» ثبت احوال را به پیرمردی تشبیه میکند، بهجا مانده از یک قرن پیش. «103ساله بودن سازمان دردسرساز شده است. سازمان پیرمردی قدیمی با تفکرات قدیمی است که در جهان امروز، سرش در لاک خودش، کارش را انجام میدهد.»
طرح سجام، طرح 4030 وزارت بهداشت و هر طرح دیگری که دولت اجرایی کند ثبت احوال پای کار است. «همه این طرحها از طریق پایگاه اطلاعات جمعیتی ثبت احوال انجام میشود.» صحبت از ثبت احوال که به میان میآید همه یاد تازه متولدین و فوتیها میافتند. «اساس کار خیلی از سازمانها با ثبت احوال است؛ حدودا روزانه 200سازمان.»
«عبدالله» میگوید اگر خیلی از سازمانها 10روز تعطیل کنند شاید اتفاقی نیفتد اما ثبت احوال نمیتواند چند ثانیه تعطیل شود. «طبق اطلاعات بانک ثبت احوال در ثانیه 11هزار استعلام به سایر ادارات میدهد در حالی که صدای خودمان به جایی نمیرسد.»
کارمندانی که به وقت انتخابات به جای خانه، ادارهنشین میشوند15 کارمند، زحمت جمعیت یک میلیونی اراک را به دوش میکشند. 15کارمندی که با کسر رئیس ثبت احوال و معاونش و همینطور خدماتی به 12 نفر میرسند. «آرش» از 30-40 شناسنامه صادره نوزادان در روز میگوید هرچند به همین تعداد هم شناسنامه باید باطل شود. «حداقل 100 تا 150 استعلام هم از سایر ادارات داریم.»
12 کارمند اداره ثبت احوال اراک باید روزانه بار 50 تا 60 کارت ملی هوشمند را هم بهعهده بگیرند. اگرچه مسئولیت صدور شناسنامه فرزندان مادران ایرانی با پدران خارجی هم هست. «آرش» هفت سال خدمتش را با مدرک فوقلیسانس پر کرده و عایدی ماهانهاش سه میلیون ودویست است. «ماهی 20ساعت اضافهکاری داریم، البته بعضی ماهها تعلق نمیگیرد.»
نزدیک انتخابات ریاستجمهوری یا مجلس که شود کار ثبت احوال بالا میگیرد. انتخاباتی که اضافهکاری را برای کارمندان ثبت احوال اجباری میکند. «در انتخابات سه شب در اداره ماندم.» زمان انتخابات که فرا برسد عدهای باید شناسنامهشان را تعویض کنند یا المثنی بگیرند، برای همین، کارها باید سرعت بگیرند. «هر دوسال این برنامه تکرار میشود. اول انتخابات ریاستجمهوری و بعد انتخابات مجلس.»
حجم کاری بالاست و حتی گاهی زمانی برای نوشیدن یک فنجان چای پیدا نمیکنند. «نیرو داریم با 25سال سابقه حکمش 4میلیون تومان است و دریافتیاش به سه میلیون میرسد.» بیمه تکمیلی، تامین اجتماعی، صندوق بازنشستگان و صندوق ذخیره کارکنان، دریافتی کارکنان را کمتر از حکمشان میکند. «مرز 30سالگی را گذراندهام. نه ماشین دارم نه خانه. در یکی از روستاهای اراک مستاجرم چون توانایی اجاره خانه در اراک را ندارم.»
یکی از دستورالعملها تاکید دارد اگر به نیرو نیاز باشد در ساعت غیر کار هم باید سر کار بیاید. «در جابهجایی اموال هم از خود کارمندان استفاده میکنند و از بیرون نیرو نمیآورند.»
از سال 98 قولوقرارها بر همتراز شدن قراردادیها و پیمانیها اما هنوز اجرایی نشدهبه وزیر کشور، معاون اول رئیسجمهوری و خود رئیسجمهوری نامه نوشتهاند. نامه دیگری از آنها به دست مجلس رسیده و همچنان منتظرند. «یارانه پرداخت شود، سیمکارت بدهند و مدرسهها باز شود دوباره کار ثبت احوال زیاد میشود.» «ملایر» تنها 17 نیروی ثبت احوال بهخود میبیند. نیروهایی که هفتسالی است استخدامی جدید به خود نمیبینند.
«مهدی» 12سالی است جزو کارکنان ثبت احوال «ملایر» شده. «شرکتی هستم. دوره ریاستجمهوری احمدینژاد قرار بر قراردادی شدن بود. 10سالی هم قراردادی کار کردم.» از سال 98 قولوقرارها بر همتراز شدن قراردادیها و پیمانیها بوده؛ قولوقراری که هنوز اجرایی نشده. «حجم کار ثبت احوال بالاست. ما جمعهها هم سر کار آمدیم.»
یکی از دستورالعملها تاکید دارد اگر به نیرو نیاز باشد در ساعت غیر کار هم باید سرکار بیاید. «در جابهجایی اموال هم از خود کارمندان استفاده میکنند و از بیرون نیرو نمیآورند.» هر اطلاع هویتی که نیاز باشد از آدرس و مشخصات بهعهده ثبت احوال است. «ما سختی کار نداریم. میگویند وظیفهتان است. درست، وظیفهمان است اما چرا با این درآمد؟»
خودشان را با کارمندان سازمان آبوفاضلاب یا شرکت برق و مخابرات مقایسه میکنند. «چرا آنها 12میلیون حقوق میگیرند و حقوق خود من چهارمیلیون و دویست هزار تومان است؛ قد کارگر روزمزد.» «مهدی» از کارمندان استاندارد ملایر میگوید، کارمندانی که هفتهای یک بار به چند کارخانه سرکشی میکنند. «حجم کاریمان اصلا قابل قیاس نیست اما حقوق آنها بیشتر است.»
ثبت احوال؛ سازمانی که در تمام سالها از فوقالعادهها محروم بوده«حجت» چهارده سال از عمرش را در ثبت احوال کرمان سپری کرده و حالا جزو نیروهای رسمی است.«خیر سرم، کارشناسم دریافتیام چهار میلیون و 600هزار تومان است.» هم به فیش حقوقیشان اعتراض دارند هم طالب فوقالعادههایی هستند که به آنها تعلق نگرفته. «به سازمان زندانها فوقالعاده ویژه تعلق گرفت حقوقشان بالا رفت. آنها رسمی باشند 15میلیون میگیرند نه چهار میلیون.»
محروم بودن از فوقالعاده، گویی با سرنوشتشان گره خورده. «خدمات کشوری چند سال پیش 50درصد اضافه کرد که تنها 20درصد به ما تعلق گرفت.» اواخر دولت دوازدهم هم مجوزی برای اضافه شدن از طرف دولت صادر شد. مجوزی که باعث شد وزارت کشور به فرمانداری و استانداریها نامه بزند برای اضافه شدن حقوق. «ثبت احوالیها از این 50درصد هم بینصیب ماندند.»
آرم سازمان ثبت احوال از زیر نظر وزارت کشور بودنش خبر میدهد. «میگویند شما از نظر اجرایی زیرنظر وزارت کشور هستید. چرا در اضافه کردن مسئولیتها، ثبت احوال در رأس است اما پای بودجه و رفاهیات که بهمیان میآید میشویم بچه ناتنی!؟»