سفیدها در دالان بهشت!

امید مافی‪-‬ سرجوخه‌های مغموم شامات رنگ سرخ پیراهن‌های خود را از یاد بردند وقتی زیر منگنه کشنده یوزپلنگ‌ها کم آوردند و در ورزشگاه ملک عبداله دوم خاک مال شدند.
یاران عمر سوما هرگز تصور نمی‌کردند اینگونه برابر آریایی‌ها تحقیر شوند و شانه‌ها و ساق‌هایشان بوی ناکامی بگیرد. بوی شکست در خانه بی‌درخت.
تیم ملی ایران در سه شنبه‌ای که فقدان طارمی و جهانبخش را به هیچ وجه حس نکرد با نمایشی تهاجمی نود دقیقه قلعه دمشقی‌ها را به توپ بست و یک آن حتی باز نایستاد. بازی دلبرانه تفنگداران خط میانی ما که هر گاه اراده کردند از دیوار دفاعی سوری‌ها به سلامت رد شدند و شم گلزنی بالای سردار بی‌بدیل خط آتش ما سبب شد تا تیتراژ نهایی با نغمه‌ای شورانگیز همراه شود و ایران از قلب امان به جام جهان نما سلام جانانه‌ای دهد.
حالا ما آن بالا ایستاده ایم. بالاتر از چشم بادامی‌های کره جنوبی و با مرور نت‌های پایانی به این می‌اندیشیم که تصویر دلربای یک اتوپیای پرشعف، از تخم چشم‌های سیاه سردار آغاز خواهد شد.


دوحه آغوش خود را به روی سربازان سفیدپوش وطن گشوده و تیم ۱۶ امتیازی گروه A با تلنگری چمدان‌های خود را به سوی مقصد خواهد بست تا فریاد لیاقت مام میهن را در بزرگترین کارزار قرن طنین‌انداز کند. این تیم با این شاه مهره‌ها و این نیمکت جاه‌طلب می‌تواند برای اولین بار در تاریخ جام جهانی طعم صعود را بچشد و بیش از سه نبرد را در چشمخانه‌ها جا دهد. قشون پرترافیک موسیو اسکوچیچ که با لب‌تر کردن فرمانده خود می‌تواند هر حریف پرادعایی را میان مژه‌های سربازانش چال کند آنقدر هیمنه دارد که پس از برپایی جشن صعود به دوحه، نقشه‌های کارسازی برای جهانگشایی ترسیم کند و باد شوربختی را نصیب پرچم حریفان مغبون کند. وقتی تیم ملی شاه ماه‌هایی چون علی قلی زاده در اردوگاه خود دارد که با گل سوپر مارادونایی خویش آسیا را به سخره می‌گیرد و پیراهن تبختر را از تن آن‌ها که با دماغ باد کرده روز و شب را دوره می‌کنند، در می‌آورد، پر واضح است که آینده آبستن اتفاقات چشم نواز
خواهد بود.
قدر این تیم و این مودت را بدانیم و بر طبل اختلافات بی‌مورد نکوبیم که معجون خواب‌های آشفته تنها هدیه ما به رقیبانی است که با چشمان تنگ به قامت یوز غران ایرانی می‌نگرند.