آمریکا؛ متحدِ طالبان یا حامیِ داعش و القاعده؟!

آفتاب یزد - رضا بردستانی: «علی میثم نظری» مسئول روابط خارجی جبهه مقاومت ملی افغانستان می‌گوید: «در حال حاضر تنها نیروی مخالف طالبان، داعش و القاعده در افغانستان، جبهه مقاومت ملی به فرماندهی «احمد مسعود» است. » این مقام «جبهه مقاومت ملی افغانستان» همچنین گفته است: «ما مجوز ثبت نمایندگی خود را در وزارت دادگستری و سایر سازمان‌های دولتی ایالات متحده دریافت کردیم.» نظری خاطرنشان می‌کند: «کسب مجوز برای ثبت دفتر جبهه سیاسی که هیچ ارتباطی با آمریکا ندارد، کار آسانی نیست. این برای ما از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.»
> شورشیان افغان یک بن بست هستند
در همین حال، «کای تالر» استاد مطالعات جهان در دانشگاه کالیفرنیا در یادداشتی که «فارین افرز» آن را با عنوان: «شورشیان افغان یک بن بست هستند» منتشر کرده، به دولت «بایدن» یادآور می‌شود: «اگر خواهانِ بازسازی جایگاه ایالات متحده نزد افکار عمومیِ جهانیان هستید این مسئله مستلزم پایان دادن به حمایت از «شبه نظامیان» در خارج از کشور است. »
نویسنده‌ی این مقاله اگرچه روی حوادث افغانستان متمرکز شده است اما به تاریخچه‌ای از دخالت‌های این چنینی - حمایت از شبه‌نظامیان علیه دولت‌ها - در اقصی نقاط جهان اشاره دارد.


«کای تالر» می‌نویسد: «پس از خروج نیروهای زمینی ایالات متحده از افغانستان و کنترل مجدد طالبان بر اوضاع این کشور، اعضای کنگره و بازیگران مخالف طالبان، خواستار حمایت از شورش‌های جدید ضدطالبان شدند.» آنطور که در همین پاراگراف آمده، دو تفکر بر فضای سیاست خارجه آمریکا حاکم است؛
- بخشی که موافق دخالت‌های اینچنینی است
- بخشی که مخالف و منتقد ادامه این روند است
> نیروهای احمد مسعود از نظر آمریکایی‌ها شورشی محسوب می‌شوند؟!
اما نکته‌ی قابل تامل؛ اضافه کردن نیروهای «احمد مسعود» به شورشیانی است که علیه طالبان می‌جنگند! در بخشی از این یادداشت آمده: «جبهه مقاومت ملی که اکنون در تاجیکستان مستقر است، در هفته‌های اخیر تلاش‌های لابی‌گری در واشنگتن را افزایش داده و به دنبال حمایت برای مبارزه جدید علیه طالبان است.» مسئله‌ای که به نظر می‌رسد چندان دور از واقعیت نباشد اما این که هدف از این لابی‌گری دقیقاً چیست را باید به بعد از زمستانِ سخت افغانستان موکول کرد! مقاله نویسِ «فارین افرز» با تکیه بر «بحران بشردوستانه در افغانستان»، «سرکوب مجدد زنان و اقلیت‌ها» و «تردید در مورد تعهدات طالبان مبنی برعدم ارائه پایگاه به القاعده یا سایر سازمان‌های تروریستی» یادآور شده است: «ممکن است برخی از سیاست گذاران آمریکا به طور فزاینده‌ای وسوسه شوند که به شورشیان فرصت بدهند. این یک اشتباه است، تکرار اشتباهات ایالات متحده در ایجاد مشارکت با گروه‌های مسلح غیرقابل پاسخگو و بالقوه سوء استفاده‌گر یا فاسد در افغانستان و جاهای دیگر آن هم گروه‌هایی که می‌توانند قوانین بین‌المللی را نقض کنند.»
«کای تالر» تاکید می‌کند: «اگر دولت بایدن می‌خواهد به وعده‌های خود مبنی بر ارزش‌گذاری حقوق بشر و تقویت نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین عمل کند، باید کمک به گروه‌های مسلح غیردولتی در افغانستان و فراتر از آن را قطع کند.» موضوعی که به نظر می‌رسد در صحنه‌ی سیاست چندان عملیاتی نباشد.
> پشت پرده‌های ایالات متحده
نویسنده‌ی مقاله‌ی مورد نظر معتقد است: «همانطور که تحقیقات جدید نشان می‌دهد، روابط دولت آمریکا با گروه‌های مسلح بسته به توازن قوا بین آن‌ها و اهداف استراتژیک که دنبال می‌شوند، متفاوت است. کشورها می‌توانند به گروه‌های مسلح تفویض کنند تا وظایفی را که دولت خودش انجام می‌دهد، اگر محدودیت‌های سیاسی یا منابع وجود نداشته باشد، برعهده گیرند.»
این یادداشت سپس به تاریخچه‌ای از این گونه رفتارها پرداخته می‌نویسد: در دهه ۱۹۸۰، ایالات متحده شورشیان «کنترا» را در نیکاراگوئه سازماندهی و به جای یک مداخله نظامی غیرمحبوب از نظر سیاسی، تامین کرد. شیوه‌ی دیگر اما ممکن است دولت‌ها از گروه‌های مسلح مرتبط با اهداف ایدئولوژیک خود حمایت کنند، مانند معمرقذافی، دیکتاتور سابق لیبی که گروه‌های جدایی‌طلب باسک و ایرلند شمالی را تسلیح و آموزش می‌داد.
فارین افرز در مقام انتقاد از شیوه‌های دوگانه‌ی آمریکا در برخورد با گروه‌های شورشی در دیگر کشورها می‌نویسد: ایالات متحده به طور مرتب از حمایت روسیه از شورشیان در شرق اوکراین انتقاد می‌کند و حملات هوایی علیه شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران در عراق انجام می‌دهد، با این حال این کشور سابقه‌ای طولانی در همکاری با گروه‌های مسلح دارد. شورش‌های ضد کمونیستی در طول جنگ سرد کمک‌های گسترده‌ای دریافت کردند - از جمله مجاهدین در افغانستان، که به ایجاد القاعده کمک کردند - همچنین اخیراً، ایالات متحده با شورشیان و شبه نظامیان در افغانستان، عراق، لیبی و سوریه ارتباط برقرار کرده است. این گروه‌ها توسط ایالات متحده تامین مالی می‌شوند، اما به ندرت در کنترل واشنگتن هستند. بنابراین، ایالات متحده مشروعیت کمی برای درخواست از دیگران برای اجتناب یا کنترل چنین روابطی دارد و اساساً کسی گوشش به حرف‌های مقامات سفید بدهکار نیست!
«کای تالر» معتقد است: اگر دولت بایدن و کنگره متعهد به کاهش ارتباط‌گیری با گروه‌های مسلح باشند، این وضعیت تغییر می‌کند. و در نتیجه می‌تواند نقض حقوق بشر و واکنش شدید علیه نیروهای آمریکایی را نیز کاهش دهد که نتیجه‌ی طبیعی این امر، تقویت نظم بین‌المللی است که با تغییر قوانین بین‌الملل همسو می‌شود و دولت‌ها را در قبال شرکای گروه مسلح خود مسئولیت‌پذیر می‌کند. هرچند در دورنمای این مسئله سیاست‌گذاران و عموم مردم نیز احتمالاً سیاست خارجی متکی به متحدان دولتی را به سیاستی مبتنی بر روابط با گروه‌های مسلح و شورشی ترجیح دهند.
این یادداشت در ادامه به موضوعی مهم اشاره می‌کند که آن: «وجود نیروهای دولتی تحت حمایت ایالات متحده» که «دستان پاکی» ندارند، است و می‌افزاید: در اوایل سال جاری افشاگری‌هایی منتشر شد مبنی بر اینکه یک مستشار نظامی ایالات متحده احتمالاً در قتل عام فجیع «ال موزوته» در سال ۱۹۸۱ توسط سربازان سالوادور که منجر به کشته شدن ۹۷۸ نفر شد - حضور داشت - که ایالات متحده به سرپوش گذاشتن آن کمک کرد همچنین نیروهای دولتی سومالی که ایالات متحده برای مبارزه با گروه شبه‌نظامی اسلام‌گرای الشباب به آن‌ها تکیه می‌کند، مرتکب شکنجه شده‌اند، کودکان را مجبور به جاسوسی کرده‌اند و ماموران اطلاعاتی و دیپلمات‌های آمریکا را به اختلافات داخلی کشانده‌اند.
فارین افرز اما تاکید می‌کند: «با این حال، روابط با دولت‌های خارجی شفاف‌تر از گروه‌های مسلح و شورشی است و ایالات متحده اهرم‌های دیپلماتیک و اقتصادی مختلفی برای ایجاد انگیزه یا وادار کردن رفتار مطلوب دارد. در حالی که بر گروه‌های شورشی و شبه نظامی هیچ کنترل و مدیریتی ممکن نیست!»
> ایالات متحده بدنام ترین!
«کای تالر» می‌گوید: رکورد خود ایالات متحده بسیار عالی است. در افغانستان، حملات هوایی و حملات زمینی ایالات متحده که به کشته شدن یا آسیب رساندن به غیرنظامیان منجر شد، بسیاری از روستایی‌های افغانستان را به شدت علیه ایالات متحده و متحدان دولت افغانستان برانگیخت. افشاگری‌های اخیر در مورد حمله هوایی سال ۲۰۱۹ در سوریه که منجر به کشته شدن ۷۰ نفر شد، روشن می‌سازد که نیروهای آمریکایی براساس یک الگوی دیرینه گاهی اوقات سوء استفاده‌ها را نادیده می‌گیرند یا سرپوش می‌گذارند، با این حال، زمانی که نیروهای ایالات متحده به غیرنظامیان آسیب می‌رسانند، منابع و ساختارهای قوی در رسانه ها، سازمان‌های غیردولتی، ارتش و کنگره برای تحقیقاتی وجود دارد که به دنبال پاسخگویی قانونی و پرداخت غرامت به قربانیان یا اعضای بازمانده خانواده هستند. اگرچه این رویه‌ها بسیار ناقص و نابرابر اعمال می‌شوند، اما می‌توانند به کاهش دشمنی کمک کنند و به طور بالقوه از پیوستن یا کمک غیرنظامیان به ضد ایالات متحده جلوگیری کنند. گروه‌های شبه نظامی شرکای گروه‌های مسلح به ندرت قوانین تعامل یا سیاست‌های مشابهی را برای جبران خسارت پس از خشونت علیه غیرنظامیان دارند.
در افغانستان، ایالات متحده به شبه‌نظامیان محلی متکی بود که مکرراً از غیرنظامیان سوء استفاده و باج‌گیری می‌کردند و واکنش‌های منفی علیه نیروهای آمریکایی ایجاد می‌شد که قبلاً برای جلب‌نظر مردم محلی تلاش می‌کردند. این در حالی است که پاسخگو
نگه داشتن شرکای گروه‌های مسلح مستلزم نظارت دقیق و حضور در محل است؛ حضور و توانایی‌هایی که ایالات متحده اکنون در افغانستان فاقد آن است.
این فقط مربوط به افکار عمومی نیست. گروه‌های مسلحی که با یا برای دولت‌ها کار می‌کردند، وضعیت نامشخصی بر اساس قوانین بین‌الملل داشتند و به دولت‌ها فرصتی برای نقض حاکمیت رقبا و طفره رفتن از مسئولیت نقض حقوق بشر می‌دادند. دادگاه‌های بین‌المللی و دانش حقوقی به طور فزاینده‌ای دولت‌ها را در قبال شرکای گروه‌های مسلحی که به کشورهای دیگر حمله می‌کنند یا به غیرنظامیان آسیب می‌رسانند، مسئول می‌دانند. قوانین جدید در مورد «جنایت تجاوز» به این معنی است که مقامات دولتی نه تنها در قبال حملات نظامی غیرقانونی و غیرموجه بلکه در صورتی که این وظیفه را به شورشیان، مزدوران یا سازمان‌های تروریستی محول کنند نیز مسئول هستند. دادگاه‌های بین‌المللی جنایات جنگی برای یوگسلاوی سابق و سیرالئون به ترتیب مقامات صرب و لیبریایی را مسئول اقدامات شبه‌نظامیان و گروه‌های شورشی می‌دانستند که به سازمان‌دهی و تامین آن‌ها کمک کردند، حتی اگر مقامات مستقیماً تحت فرمان آن‌ها نبودند.
> حقوق بشر یک شوخی است؟
در سال ۲۰۱۶، کمیته بین‌المللی صلیب سرخ نیز تفسیرهای جدیدی درباره کنوانسیون‌های ژنو منتشر کرد و به دولت‌ها پیشنهاد کرد که اکنون وظیفه دارند از احترام به حقوق بشر از سوی شرکای گروه‌های مسلح، صرفنظر از اینکه روابط‌شان چقدر تنگاتنگ است، تضمین کنند. اگر بازیگران دولتی بدانند که احتمالاً برای آسیب رساندن به غیرنظامیان مورد استفاده قرار می‌گیرد، حتی روابط سست‌تر از هم‌اکنون نیز می‌تواند جنایت محسوب شود، مانند تهیه سلاح برای یک گروه مسلح. مطمئنا، ایالات متحده تاریخ دشواری با قوانین بین‌المللی
دارد. نیکاراگوئه هنوز مدیون غرامت‌هایی است که توسط دیوان بین‌المللی دادگستری به دلیل عملیات خرابکارانه در دهه ۱۹۸۰ صادر شده است. و ایالات متحده با دیوان کیفری بین‌المللی (ICC) رابطه مناقشه‌آمیزی داشته است و از برخی تعقیب‌ها حمایت می‌کند اما هرگز به عضویت آن در نیامده است. دولت بایدن تحریم‌های اعمال شده توسط دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده علیه مقامات دیوان بین‌المللی کیفری را لغو کرد، اما همچنان مخالفت شدیدی با تحقیقات دیوان بین‌المللی کیفری در مورد جنایات احتمالی در افغانستان و سرزمین‌های فلسطینی داشت. کریم خان، دادستان ارشد جدید دیوان بین‌المللی کیفری گفته است: او ادامه تحقیقات افغانستان را بر تخلفات ایالات متحده متمرکز نخواهد کرد و یک نگرانی بالقوه را در واشنگتن برطرف خواهد کرد. ایالات متحده با محدود کردن روابط گروه‌های مسلح، مسئولیت آن‌ها، و چارچوب‌بندی آن‌ها بر اساس اطاعت از قوانین بین‌المللی، می‌تواند از گذشته آشفته خود فاصله گرفته و سیستم حقوقی بین‌المللی را تقویت کند. با این حال، بعید است که دولت ایالات متحده خود را در معرض پاسخگویی حقوقی بین‌المللی قرار دهد، بنابراین ممکن است وسوسه روی آوردن به شرکای گروه‌های مسلح برای مقابله با رقبا باقی بماند.
فارین افرز در قسمت پایانی این مقاله آورده: با اندک اقبال عمومی برای اعزام نیروهای زمینی بیشتر ایالات متحده به خارج، برنامه‌های ایالات متحده برای مبارزه با تروریسم و رقابت با روسیه، چین و ایران به طور فزاینده‌ای بر «شرکای محلی» متکی است. برخی از کارشناسان امنیتی حتی خواستار حمایت از دسته‌ای از شورشیان برای حمله به کشتی‌های تجاری چینی شده اند. با این حال همه شرکا برابر نیستند. در حالی که گروه‌های مسلح محلی ممکن است دانش روی زمینی قوی‌تری داشته باشند - و حتی «انکار غیرقابل قبول» دخالت در حملات به رقبا ممکن است در سطح بین‌المللی مفید باشد - این در حالی است که اساساً پیوند با گروه‌های مسلح و شورشی به راحتی نتیجه معکوس می‌دهد. به عنوان مثال، ترکیه همکاری ایالات متحده با شورشیان کرد در سوریه را به عنوان نشانه‌ای از حمایت ایالات متحده از شورشیان کرد تلقی می‌کند و این کشور را مسئول حملات ادعایی نیروهای کرد در عراق می‌داند. گروه‌های مسلح ممکن است از حمایت ایالات متحده برای ایجاد اقوام خود استفاده کنند و در عین حال از مردم محلی سوء استفاده کنند، یک اتفاق متاسفانه رایج در افغانستان که باعث حمایت از طالبان شد. نیروهای زمینی ایالات متحده تمایل دارند به جای اینکه با شرکای خود کار کنند به تنهایی کار کنند. در این میان افکار عمومی و کارشناسان سیاست خارجی به متحدان دولتی اعتماد بیشتری دارند و آن‌ها را به مشارکت با گروه‌های مسلح ترجیح می‌دهند.
«کای تالر» می‌نویسد: بسیاری از محافظه‌کاران به طور یکسان خواهان یک سیاست خارجی محدودتر با مداخله خارجی کمتر هستند. لیبرال‌ها خواهان نظم بین‌المللی قوی‌تر با همکاری بیشتر ایالات متحده در سطح جهانی هستند. اجتناب از مشارکت گروه‌های مسلح و گره زدن آن تصمیم به قوانین بین‌المللی این ترجیحات را متعادل می‌کند. دولت بایدن در حال ارزیابی مجدد اولویت‌های استراتژیک ایالات متحده و بازسازی اعتبار و رهبری ایالات متحده در صحنه جهانی است. کاهش درگیری با گروه‌های مسلح در خارج از کشور تنها می‌تواند به این تلاش‌ها کمک کند. ایالات متحده برای اینکه بتواند چیزی فراتر از کشورهای قدرتمند باشد که هر کاری را که می‌خواهند انجام می‌دهند، باید الگوی خود قرار دهد: نه تنها از کشورهای دیگر به‌عنوان قانون‌شکن انتقاد کند، بلکه خود نیز از قوانین پیروی کند.