نکاتی درباره حکم قصاص

احمد زیدآبادی روزنامه نگار و فعال سیاسی پس از دوره‌ای به نسبت طولانی از خوف و رجاء، سرانجام آرمان عبدالعالی به اتهام قتل غزالۀ شکور به پای چوبۀ اعدام رفت و «قصاص» شد. عبدالعالی متهم به ارتکاب قتل در 17 سالگی بود و از همین رو، سازمان‌های حقوق بشری خواهان لغو حکم قصاص او به عنوان «کودک-مجرم» بودند. نظام قضایی جمهوری اسلامی با قانونی کردنِ حکمِ فقهی قصاص به عنوان یک حق خانوادگی، مجازات یا عدم مجازات متهمان به قتل عمدِ شخصی را به «اولیاء دم» سپرده است. اعدام متهمان به قتل عمد در جوامع بشری مخالفان و موافقان بسیاری دارد. با این همه، موضوع قصاص در ایران تنها امری مربوط به خواست دولت نیست. در واقع در لایه‌های گوناگون اجتماع هم این حکم طرفداران پر و پا قرصی دارد. در همین ارتباط، تجربۀ بی‌واسطۀ من برای دخالت در یکی از موارد قصاص، واقعاً برای‌ام درس‌آموز شد! خانوادۀ مقتول هرگونه درخواست و تلاشی را برای بخشش قاتل، به معنای حمایت از جنایتِ او و بی‌توجهی نسبت به عواطف عمیقاً جریحه‌دار شدۀ خود می‌دانستند و در مقابل آن به شدت واکنش نشان می‌دادند. در حقیقت، همین حس در بین خانواده‌هایی که عزیزان‌شان به هر دلیل و انگیزه‌ای به قتل رسیده‌اند و تمام وجودشان در آتش درد و رنج می‌سوزد. این تصور معمولاً برخی از خانواده‌های داغدار را در مقابل درخواست عفو و بخشش مجرم، به لجاجت می‌اندازد و آنان را برای اجرای حکم اعدام ثابت قدم می‌کند. از این رو، به نظرم برای کاهش حکم اعدام جرایم خصوصی در یک جامعه نیاز به فعالیت فرهنگی و مدنی مستمر و اقناع کننده در لایه‌های مختلف جامعه بر مبنای همدلی با خانواده‌های سوگوار دارد. بدون چنین فعالیت‌های همدلانه و متقاعد کننده‌ای طنین مؤثری ندارد و چه بسا آنان را به موضع لج می‌اندازد.