آدم ربایی اشتباه هشت مرد خشمگین
اشتباهی ربودند. قصدشان انتقام بود، ولی شباهت ظاهری دو برادر، دردسرساز شد و سناریوی یک آدمربایی اشتباهی کلید خورد. پسر جوان با قمه زخمی شد. او را داخل صندوق عقب خودرو گذاشتند و تا پای مرگ رفت. تا اینکه توانست با اقدامی هوشمندانه از دست هشت آدمربای خطرناک نجات پیدا کرده و فرار کند. تازه بعد از شکایت و دستگیری بود که سردسته این باند متوجه شد فرد اشتباهی را ربودهاند. آنها درواقع قصد انتقامگیری از برادر شاکی را داشتند. اما شباهت این دو برادر، آدمرباها را گمراه کرد. چند روز پیش بود. صدای فریادهای چند مرد قمه به دست در میدان ترهبار اصلی شنیده شد. آنها با ایجاد رعب و وحشت مردم را از خود دور کرده و مستقیم سراغ یکی از غرفهها رفتند. مردان قمه به دست، پسر جوانی را به باد کتک گرفتند.
آنها این پسر را زخمی کردند و مرتب به او ناسزا میگفتند. این هشت مرد خطرناک اجازه دخالت به کسی نمیدادند و همزمان مردم را نیز تهدید میکردند. اما این پایان ماجرا نبود. این هشت مرد خشمگین پسر جوان را بعد از زخمیکردن کشانکشان به سمت خودرو پژو405 خود کشاندند. او را داخل صندوق عقب انداختند و همگی با هم فرار کردند.
بلافاصله موضوع به پلیس گزارش شد. ماموران کلانتری موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و با حضور در صحنه این اتفاق، به تحقیق پرداختند. یکی از غرفهداران ترهبار در رابطه با این ماجرا به ماموران گفت: «ساعتی قبل کارگر مرا ربودند. آدمرباها هشت نفر بودند. آنها به غرفه ما حمله کردند. فریاد میزدند و همه ما را میترساندند. آنها مستقیم سراغ کارگرم رفتند. او را کتک زدند و با قمه زخمی کردند، بعد هم روی زمین کشاندند. کشانکشان او را داخل صندوق عقب خودرو انداختند و بردند.»
این مرد سرنخ اصلی ماجرای آدمربایی را به ماموران داد و گفت: «در میان آدمرباها چهره یکی از غرفهداران اینجا را شناختم. او در کنار غرفه من، غرفه داشت. حتی یکی دو روز قبل از حادثه با کارگر من درگیر شده بود.» با این سرنخ ماموران پلیس سراغ این مرد غرفهدار رفتند. اما او ماجرای آدمربایی را انکار کرد. این در حالی بود که چند ساعت بعد پسر ربوده شده، خودش به پلیس مراجعه کرد و گفت که توانسته از دست گروگانگیران نجات پیدا کند.
نجات پیش از مرگ
او این ماجرا را اینطور روایت کرد: «من کارگر ترهبار هستم. با برادرم در یک جا کار میکنیم. سه روز پیش از حادثه برادرم با غرفهدار کناری دعوایش شد. درگیری بر سر این بود که غرفهدار بغلی به برادرم تذکر داد که چرا وسایلش را روبهروی غرفه او گذاشته است. این مرد با لحن بدی با برادرم صحبت کرد. در نهایت این مسأله باعث درگیری آنها شد. برادرم هم او را هل داد. آن مرد روی زمین افتاد و دستش آسیب جزئی دید. ولی من نقشی در این درگیری نداشتم.»
او ادامه داد: «تا اینکه روز حادثه ناگهان چند مرد سراغم آمدند. آنها فریاد میزدند. مرا کتک زدند. با قمه مرا زخمی کردند. در حالی که خونین بودم، مرا کشانکشان داخل صندوق عقب خودرو انداختند. بعد هم فرار کردند. خیلی شوکه شده بودم. داخل صندوق زخمی بودم. احساس کردم که دارم میمیرم. نمیتوانستم نفس بکشم. برای همین با مشت ضربات محکمی به صندوق وارد کردم. آنقدر ضربه زدم تا در صندوق شکست. من هم خودم را از خودرو به پایین پرت کردم. اگر خودم را نجات نمیدادم حتما جانم را از دست میدادم. از آنجاییکه در بین آدمرباها غرفهدار کناری هم بود، حس میکنم
آنها برای انتقامگیری به غرفه ما آمده بودند. ولی از آنجاییکه به برادرم شباهت زیادی دارم، احتمالا مرا اشتباهی ربودند.»
اعتراف به آدمربایی
در ادامه ماموران پلیس سراغ فیلم دوربینهای مداربسته رفتند. فیلم دوربینها مرد غرفهدار را نشان میداد که گروگان را روی زمین میکشید و داخل صندوق عقب خودرو میانداخت. وقتی پلیس این فیلم را به مرد غرفهدار نشان داد، او دیگر نتوانست جرمش را انکار کند و لب به اعتراف گشود.
او در اعترافات خود به پلیس گفت: «روزی که با برادر قربانی درگیر شدم، او باعث شد دستم آسیب ببیند. خیلی عصبی شدم و موضوع را با دوستانم در میان گذاشتم. اما اصلا قرارمان این نبود که کسی را زخمی کنیم. من فقط میخواستم او را بترسانم. ولی روز حادثه آنها با قمه این پسر را زخمی کردند. من تازه الان متوجه شدم که فرد اشتباهی را ربودهایم. ما میخواستیم برادر این پسر را تنبیه کنیم. اما چون شبیه به هم هستند و روز حادثه هم فقط او سرکار بود، اشتباه کردیم.»
با اعترافات این مرد، بازپرس جنایی، دستور بازداشت هفت مرد آدمربا را صادر کرد و تلاش برای شناسایی و دستگیری آنها آغاز شد.