تو شمع جمع خوبانی نشان فخر ایرانی

سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: شاعران کشورمان در دومین همایش ادبی با عنوان فخر ایران که با حضور خانواده شهید فخری‌زاده همزمان با اولین سالگرد شهادت این شهید عرصه علم کشورمان برگزار شد، شعرخوانی کردند. حامد فخری‌زاده، فرزند شهید محسن فخری‌زاده در دومین همایش ادبی «فخر ایران» که با حضور شاعران نام‌آشنای کشوری و خانواده بزرگوار شهید برگزار شد، از گردآورنده کتاب «فخر ایران» تقدیر کرد.
کتاب «فخر ایران» مجموعه‌ای از اشعار شاعران در سوگ شهادت شهید محسن فخری‌زاده، از دانشمندان کشور است که به کوشش محمدمهدی عبداللهی و از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد. فرزند شهید فخری‌زاده در ادامه شعری را قرائت کرد:
پدرم رفت ولی در قلمش جوهر هست
خط خونی ز مسیرش به سر دفتر هست


گر حسین بن علی بر سر نی قرآن خواند
تا که تحریف نگردد هدفش خواهر هست
نه پدر، بلکه برادر که رفیقم رفتست
گر ستونی ز برم رفت به سر مادر هست
عالِمی مُهر به خون زد همه اعمالش را
مرگ سرخی مگر‌ای دوست از این بهتر هست؟
عمروعاصان زمان دست به خون آلودند
وندرین بیشه شیران، جنم حیدر هست؟‌ای سلیمان نگران باش به سر‌ها بر نی
خائن عافیت‌اندیش، از این بدتر هست؟
از بهشتی و رجایی و به قاسم، محسن
چند کشمیری پنهان شده دیگر هست؟
پیچ و خم‌های جبینت قصه صفین را
فاش گوید که منافق ز عدو بدتر هست

«الهام نجمی» از بانوان شاعر کشورمان هم شعری را تقدیم این شهید کرد:
هزاران ابر در داغت پر از بغضند و بارانند
هنوز از این خبر چشمان‌مان بی‌تاب و حیرانند
تنت را زخم‌ها، چون لاله‌زاری غرق خون کردند
نفهمیدند در خونت هزاران لاله پنهانند
نگاهت عشق را از ذره‌ها تا آسمان می‌برد
در آن راهی که عالم را به سوی نور می‌خوانند
همیشه علم تو، چون خار در چشمان دشمن بود
بهارت را خزان کردند و در فکر زمستانند؟
شغادانِ پر از کینه تو را کشتند و سرمست‌اند‌
نمی‌دانند پای خون تو این قوم می‌مانند؟
جهان باید بداند راه تو همواره پابرجاست
و دشمن را بگو این بغض‌ها آغاز طوفانند

«عبدالرحیم سعیدی‌راد» هم
سروده خود را تقدیم شهید فخری‌زاده کرد.‌ای رود رها در نفس جاری اروند‌ای خون تو پاشیده به دامان دماوند
از نقش تو پیداست در این دایره عشق
هم تاک سرافرازی و هم سرو برومند
دیروز پراکنده شدی در نفس باد
امروز شدی پنجره‌ای رو به خداوند،
چون شیر زدی بر صف گمراهی دشمن
بستند اگر راه تو را قافله‌ای چند
ذرات تو پاشید در آیینه آفاق
تا خون تو در جان جهان ولوله افکند‌ای فخر تمام شهدا، باز برویان
در سینه ما شوق رسیدن به خداوند

«محمدمهدی عبداللهی» از شاعران جوان کشورمان هم این سروده را برای حاضران خواند:
ایستاده در غبار آمد سر بازار‌ها
عاشقى تفسیر شد با قصه سردار‌ها
شور شیرین شهادت بر سرش افتاده بود
تا حدیث حُسنِ محسن شد عیان بر دار‌ها
مالکى دیگر زمین افتاد و بالا رفت و ماند
پرچم عزت به دوش زخمىِ عمّار‌ها
انتقام خون فخرى‌زاده را باید گرفت
بى‌درنگ از آل صهیون، از همه کفتار‌ها
ملّت ما هم حسینى باشد و هم زینبى
گفته این را حاج قاسم در شب پیکار‌ها
با ولایت بودن و یار ولى ماندن خوش است
عاقبت ختمِ به خیر است اینچنین ایثار‌ها
تا شهیدان خدایى زنده‌اند و شاهدند
رجعت آلاله‌ها را بار‌ها و بار‌ها
مى‌رسد آدینه موعود و مى‌آید ز راه
منتقم با لشکرى از میثم تمّار‌ها

«سارا جلوداریان» هم
در حضور خانواده شهید فخری‌زاده
و دیگر شاعران اینطور خواند:
«شهیدان زنده‌اند»
به جلادان بگو: کاری از آنان برنمی‌آید
حدیث عشق، جاوید است و هرگز سرنمی‌آید
به جلادان بگو:‌ای ابن‌ملجم‌های آلوده!
کسی که «یاعلی» گفته‌ست، از پا درنمی‌آید
به جلادان بگو: ما از تبار پاک دریاییم!
که در قاموسمان، غیر از دُر و گوهر نمی‌آید
دوباره نور، بر آیینه‌ها تابید و ثابت شد
که دور ماهرویان جهان، آخر نمی‌آید
همه لب تشنه‌ایم و خوب می‌دانیم در محشر
به استمداد ما، جز ساقی کوثر نمی‌آید
قلم در دست، غم در دل، هزاران سوز در سینه
به چشمم آه... غیر از لاله پرپر نمی‌آید
وطن از برکت خون یلان، بالنده خواهد شد
نگو امثال این اسطوره‌ها، دیگر نمی‌آید
سپیداران، فقط تن‌پوش آزادی به تن دارند
ردایی اینچنین نیکو، به هر نوبر نمی‌آید
تو شمع جمع خوبانی، نشان فخر ایرانی
به ذهنم هیچ توصیفی، از این بهتر نمی‌آید
شهیدان زنده‌اند و مردگان واقعی، ماییم!
ولی این قصه جانکاه، در دفتر نمی‌آید

از دیگر شاعرانی که شعرخوانی
داشت «فاطمه نانی‌زاد» بود
که این سروده خود را
تقدیم شهید هسته‌ای و موشکی کرد:
آه اگر بال و پر پرواز تو آماده باشد
آسمان‌ها مقصد دلخواه در هر جاده باشد
هر کسی جام شهادت را به کف آورده اینجا
سال‌ها چشم انتظار این سبو، این باده باشد
ذره‌ها را می‌شکافد آن نگاه نافذی که
خیس اشک روضه‌های سروری آزاده باشد
مو پریشان می‌کند هر سو نسیم بی‌قراری‌
می‌وزد آن سو که جانی، دلبری، دلداده باشد
کربلای چندم است این عصر سرخ جمعه؟ دردا...!
در میان قتلگاه این بار فخری‌زاده باشد

حسین اسرافیلى از شاعران پیشکسوت کشورمان هم در فراق شهید فخری‌زاده سروده‌ای تقدیم او کرد:
راه‌ها گرچه پر از گرگ و گراز و رهزن است
نیست بیمی، آخر این جاده، مقصد روشن است
گرچه روباهان حیلت، فتنه برپا می‌کنند
بیشه این سرزمین را، صولت شیر اوژن است
جلوه عشق است ما را می‌کشد تا کوی دوست
شوق عاشوراییان را، خط خون، پیراهن است
خاک ایران است اینجا، عرصه مردان مرد
دوستان را چتر رحمت، دشمنان را مدفن است
کربلا در کربلا، خون داده‌ایم و باک نیست
خون ما، شیرازه بند اعتلای میهن است
دشمن دین است و دانش، دشمن آزادگی‌ست
آن که با خط «ولا»، خط «حسینی» دشمن است
گرچه، دانش را یل نام‌آوری از دست رفت
شیوه این خاک «فخری‌زاده»‌ها پروردن است