روزنامه ایران
1400/09/09
تحریر 2650 صفحه ای قرآن در 40 سال
آزاده جعفریانخبرنگار
سیدمحمد احصایی در ۸۲ سالگی همچنان مشق شب مینویسد. میگوید دست و بدن خوشنویس کوکی دارد که اگر از تمرین و تمرکز دور شود ناکوک میشود، مشق شبهای او با کیوریتوری بهزاد حاتم در گالری گلستان به تماشا درآمد تا نسل جوان هنر ما ببیند پیر نقاشیخط، همچنان برای دلش مینویسد و مینویسد. سال هاست قرآن سید محمد احصایی میان اهل هنر زمزمه میشود. پنج، شش سال پیش خبر کوتاهی از آن منتشر شد اما دیگر کسی اطلاع موثقی از این اثر معنوی دینی نداشت، تا اینکه بهزاد حاتم لابهلای کتاب نفیس مشق شب که بههمت نشر نظر و گالری ۱۰ منتشر شد، خبر داد تحریر این قرآن خاص دو سال پیش به اتمام رسیده است. در مصاحبه پیش رو از زبان استاد خوشنویس و نقاش شرح مفصل ماجرا را مرور خواهیم کرد؛ پیشتر ذکر این نکته الزامی است که دو نمایشگاه پیاپی عکسهای ۵۰ساله احصایی از موزههای جهان و مشق شبها که آبان ماه در گالری گلستان برپا بود، بهعنوان سومین و چهارمین «دیدار هنرمند» سلسله رویدادهایی است که به ابتکار بهزاد حاتم، منتقد پیشکسوت در گالریهای مختلف برپا میشود که شامل یک کتاب و یک نمایشگاه مفصل است.
شما اخیراً یک نمایشگاه غیرمنتظره عکس داشتید و یک نمایشگاه «مشق شب» که بیشتر به نظر میرسد تمرینهای شما بوده و هیچوقت قرار نبوده که تبدیل به نمایشگاه شود. درست است؟
هم تمرین بود و هم نبود. کسانی که کارهای هنری اجرایی مانند نوازندگی، نقاشی و خوشنویسی میکنند باید به طور دائم تمرین کنند تا آمادگی بدنیشان از بین نرود، اما این کارِ لازم، گاهی فراتمرین است و از تمرین جداست. در واقع هنرمند رفتار جدی و دقیق با این گونه از کارش دارد. آثار من در نمایشگاه مشق شب هم از این جنس است. من ۱۰ سال را متمرکز نوشتن قرآن با خط محقق بودم. قلمهای مختلف هم مثل دستگاههای مختلف، کوک خاص خودشان را دارند، یعنی اگر دست خوشنویس به قلم درشت مشغول باشد دیگر نباید به شیوههای دیگر دست بزند، چرا که قواعد و اصول و موارد مختلف معنوی که در این شیوهها نهفته است باید به دستش سپرده شود و دستش با آن قواعد اهلی شود. از این جهت من در این مدت از نوشتن نستعلیق محروم بودم. رشته تخصصی من در خوشنویسی، خط نستعلیق است و واقعاً دلم برای این نوع نوشتن تنگ شده بود. پس از نوشتن قرآن با خط محقق و فراغت از آن و از طرفی اجبار در خانه ماندن و معاشرت نداشتن با دیگران، یک توفیقی شد که بهکارهای مورد علاقهام برسم و دوباره به نوشتن خط نستعلیق روی آورم. من شبها که همه جا آرام بود دل به این کار دلخواهم که به آن عشق فراوانی دارم میسپردم که حاصلش را دیدید.
با توجه به نوع کاغذی که روی آن نوشتهاید، بهنظر میرسد وقتی داشتید این تحریرها را انجام میدادید اصلاً به برپایی نمایشگاه با آنها فکر نمیکردید، درست است؟
اصلاً فکر نمیکردم. اتفاقاً بهصورت عمدی روی این دفترچههای معمولی نوشتم چون قصد نمایش دادن، هدیه دادن و به مصرف رساندن آنها نداشتم. اگر قصد نمایش دادن آنها را داشتم باید وسایل و ابزار خودش را به کار میبردم. فقط دغدغه نوشتن بیتکلف را داشتم. آدم وقتی با یک چیزی خالص برخورد میکند باید همه چیز یکدست و بیریا باشد. من برای دل خودم و برای اینکه دلتنگیام را رفع کنم آن خطها را نوشتم.
پس چطور به یک نمایشگاه تمام عیار و یک کتاب نفیس بدل شدند؟
من در این مدت از طریق تلفن با دوستان نزدیک و صمیمیام از جمله آقای بهزاد حاتم و آقای دهباشی احوالپرسی میکردم و حرف میزدم. گاهی آنها میپرسیدند که چه کار میکنی و من بهصورت ناخودآگاه برای اینکه از فعالیتهایم به آنها گزارش بدهم این آثار را میفرستادم. آقای بهزاد حاتم وقتی آثار را دیدند نظرشان جلب شد و نمیدانم صحبت به کجا رسید که تصمیم گرفتند این آثار را به انتشار برسانند و من را در لیست خودشان برای سلسله رویدادی که تحت عنوان «دیدار هنرمند» شکل دادهاند، نوشتند. میان مشق شبها انتخابی کردند و یک نوشته بسیار فاخر، عالمانه و البته اغراقآمیز درباره بنده بر آن نگارش کردند که در کتاب نفیس این مجموعه آمده است، قلم و مطلبشان الحق جواهری از آب درآمد. قرار شد آثار را به همان اندازه و کیفیتی که به دیوار آویخته شده است در کتاب هم بگنجانیم و به همین خاطر قطع کتاب بزرگ شد. آقای دهباشی هم گفتند که چند اثر را بفرستید تا در بخارا چاپ کنیم و من ده، پانزده اثر را هم به ایشان دادم و ایشان در شماره آخر بخارا، آنها را با یک شرح کوتاهی چاپ کردند. در واقع علت برگزاری این نمایشگاه، پا پیش گذاشتن آقای بهزاد حاتم، دوست سالیان دراز، صمیمی، عزیز و مهرورز به من است.
بحثی راجع به خط نستعلیق وجود دارد که یک تضادی را به وجود میآورد. گاهی میشنویم که میگویند خوشنویس نستعلیق همان کسی است که مثل میرعماد بنویسد ولی در عین حال از شما که بزرگ این کار هستید نیز میشنویم که شما علاوه بر اینکه پا در سنت دارید باید خلاقیت هم داشته باشید. این دو مبحث را چطور میتوان با هم جمع کرد؟
کاری که میرعماد کرد این بود که زیباییشناختی، قواعد نوشتن نستعلیق را به کمال رساند و بعد از آن، میرزاغلامرضا زیباشناختی نستعلیق را اشباع کرد. ملاحظه کنید همه اینها از یک قواعد و هندسه تبعیت میکند. در واقع از میرعلی هروی آمده و میرعماد آن را کامل کرده و از دوره صفویه تا قاجاریه امتداد هنری چشمگیر دارد و البته رد نگاه میرزاغلامرضا و میرحسین خوشنویسباشی در آن هویداست. ما نمیتوانیم فراتر از این هندسهای که این افراد بتدریج کامل کردند جلوتر برویم. لیکن یک نکتهای وجود دارد، اگر شما شباهتی بین خوشنویسان دوره قاجار و میرعماد میبینید، در عین حال یک تفاوتی هم بین آثار آنها مشاهده میکنید که آن روایت شخصی آنهاست. روایت شخصی هر کسی در هر دورهای مربوط به عواطف شخصی خودش تغییر میکند. بنابراین قلمهای مختلف هم بنا بر سرشتهای مختلف، متفاوت خواهد شد ولی استخوانبندی و ساختار آنها یکی است. آن ساختار را میتوان ساختار هنری نامید، یعنی هنر در آن ساختار تکاملیافته خط نستعلیق قرار میگیرد. پس از آن دیگر نوشتن افراد مختلف با آن قواعد را نمیتوان هنر نامید، مگر اینکه چیزی فراتر از آن رعایت قواعد و اصول در اثر کسی دیده شود. هر کسی در هر رشتهای تا یک اندازهای میتواند به اصول برسد. اصول در دست هر کسی به یک شکلی اجرا میشود که به خود آن شخص ربط دارد. مثلاً در نواختن ابوعطا، مکتب اصفهان با مکتب تبریز متفاوت است. مکتب قزوین هم در خوشنویسی با مکتب هرات تفاوت دارد. اینها مسائل فنی است. بهطور کلی میتوان گفت آنچه از زیر دست خوشنویس بیرون میآید کاملاً بیانگر ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه خطاط و خوشنویس است. ما باید آثار یک شخص را ببینیم تا متوجه شویم آیا در آن اثر، هنر وجود دارد یا نه. مثلاً نوازندهها همیشه سر حال نیستند که یک چیزی بنوازند که هم خودشان و هم دیگران از آن لذت ببرند. تکنیک و اجرای فن با ابداع یک اثر هنری فرق میکند و قابل دیدن، شنیدن و حتی تشخیص است.
یک زمانی این بحث فراگیر شد که نقاشیخط راه برون رفت خوشنویسی سنتی است؛ با چنین تئوری موافق هستید؟ مهمترین مؤلفه نقاشیخطهای استاد احصایی چیست که چنین فراگیر شد؟
اول اینکه از زمان قاجار که تابلونویسی مرسوم بوده و مردم بالای مغازهها تابلو نصب میکردهاند، خط را نقاشی میکردند یعنی خط را بزرگ میکردند و با قلممو داخل آن را رنگ میگذاشتند. این در واقع خط نقاشی است. یعنی خط را نقاشی کردهاند. تعریف و موضوع نقاشیخط یک چیز دیگری است و فلسفه دیگری دارد. افرادی که خط شان خوب بود، با تغییراتی که از نظر تکنیک همان تابلونویسی است ولی از نظر شکل اجرا و انتخاب مضامین متفاوت است، برای ارائه یک کار تفننی که اصول و قواعد آن با عواطف ایرانی یکی باشد ولی از نظر اجرا و ظاهر تبدیل به یک تابلو نو و تازه شود، دست به کار شدند. حتی رد چنین آثاری در دوره قاجار نیز بوده و چند نفر از جمله ملکمحمد قزوینی هم در این زمینه مشهور بوده است. حتی قدیمیتر از آنها هم وجود داشته است. در بناهای ترکیه چنین آثاری فراوان است ولی همه اینها تحت یک اسم تزئینی بودهاند و بهعنوان اثر تفننی اجرا میشدهاند. اینها نه سبک هستند و نه پشتشان فلسفه وجود دارد، بلکه فقط تفننهای نقاشی هستند. من به علت اینکه در رشته نقاشی تحصیل کردم و مطالعاتی که داشتم، این کلام را بهعنوان دستمایه برای بیان کار نقاشانه انتخاب کردم. هر اثری یک صورت دارد و یک معنی و یک هدف. در دوران قبل از رنسانس، تصاویر افراد و مقدسین را میکشیدند و داستانهای تورات را تصویر میکردند که اینها همه مثل نقاشی قهوهخانهای ما یک صورت نقاشی دارند ولی آنها تحصیلات آکادمیک نداشتند و به بحث نسبت و آناتومی توجه نمیکردند. با وجود این در آثارشان هم تصویر زیبا دارند و هم داستان را روایت میکنند و هم اینکه در یک مقطع زمانی، مطلبی را میگویند. در آثار من آن فلسفهای که درون آن نهفته است موضوع کار من است که در هیچکدام از آثار قدیمی وجود ندارد. من بهدلیل اینکه نقاشی خواندهام و هنر نقاشی را تحصیل کردهام باید یک چیزی برای نقاشی کردن و بیان شخصی انتخاب میکردم و به همین جهت، کلام را انتخاب کردم. یک نفر پرتره کار میکند و یک نفر چهره میکشد و عواطف افراد را بیان میکند. مثلاً فرانسیس بیکن وقتی فیگور میکشد، پشت آثار او یک چیز دیگری هم وجود دارد. پشت آثار پیکاسو و آلبرتو جاکومتی هم مسائل فلسفی نهفته است چون هر کسی بیان خودش را دارد. تفاوت آثار من با خط نقاشیها نیز به همین مسأله برمیگردد. خوشبختانه وقتی این کار را شروع کردم، خوشنویس خط نویسهایی که خط شان خوب بود با تأثیر گرفتن از آثار بنده، از خط استفاده کردند و بنا به سلیقه و ذوق خودشان نقشها و شکلهای اختصاصی خودشان را به وجود آوردند.
شما در سالهای اخیر مشغول نوشتن قرآن بودید. آیا این اثر در حال حاضر به اتمام رسیده است؟
من ۴۰ سال است که دغدغه تحریر قرآن عزیز را دارم و دلم میخواست همراه با این مهم، قلم محقق را احیا کنم. شنیدهام این قلم در کشورهای عربی به نسخ ایرانی معروف است. وقتی این اسم را دارد و مشهور است، پس چه بهتر که ما احساس مسئولیت کرده و روی آن کار کنیم. من به خط محقق علاقهمند بودم و از آنجایی که کسی سراغ این خط نمیرفت مشتاق شدم که روی این خط کار کنم و آن را به روایت معاصر و خودم احیا کنم. حدود ده پانزده سال است که با سفارشهایی که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخصوص دوره وزارت آقای مسجدجامعی گرفتم به احیای محقق همت کردم. در نظر داشته باشید این خط از قبل وجود داشته و من مجبورم قواعد آن را رعایت کنم ، مثلاً نمیتوانم به قلم یاقوت مستعصمی که شناخته شده است، چیزی کم یا اضافه کنم. ولی روایت شخصی و عادت به نقاشی کردن من بالاخره تأثیر گذاشت. در عین حال بدیهی است من قرآن را برای نشر و خواندن مینوشتم. یعنی این کار من یک کار کاملاً شخصی نیست. قرآن یک کتاب کاربردی است و دیگران باید آن را بخوانند. خوشبختانه تحریر این کار سال گذشته تمام شد و الآن دست جناب آقای مجید فدائیان از کتابسازان مورد قبول و مشهور قرار دارد. آقای فدائیان از دوستان صمیمی من هستند و کار را از دست من گرفتهاند. ایشان به من گفتند بقیه این کار تکلیف من است. در حال حاضر کار در اختیار ایشان قرار دارد و از اختیار من خارج شده است.
قرآنی که تحریر کردید چند صفحه است؟
دو هزار و ۶۵۰ صفحه است و هر صفحه هم پنج سطر دارد. من در این سالها هر کجا که بودم تمام وقت این کار را انجام دادم ولی در کل چهل سال است که مشغول این کار هستم و هنوز هم هستم. انسان نمیتواند از کاری که میکند فارغ شود، البته در این مدت در کنار قرآن، کارهای دیگری هم انجام دادهام. در این مدت رفتار، تصمیم و عواطف من در اختیار تحریر کلامالله بود.
این اثر چه زمانی منتشر میشود؟
من از ابتدا هم نمیدانستم که این اثر برای چه کسی است و چه اتفاقی قرار است رخ بدهد و هنوز هم همینطور بیاطلاعم. نه من و نه آقای فدائیان هیچ خبری از زمان انتشار آن نداریم. آقای فدائیان در حال حاضر با عشق و علاقه روی این اثر کار میکنند و اطلاعات و مهارتشان را برای این کار میگذارند. همانطور که من برای نوشتن این قرآن عاطفه گذاشتم، ایشان هم با عواطف روحنوازی که دارند با این کار برخورد میکنند و وسواس بسیار زیادی دارند.
این کار اسپانسر دارد یا با هزینه شخصی انجام میشود؟
من از خالق و صاحب وحی این کتاب خواستم خودش وسایلش را فراهم کند و خودش فراهم کرد. خواستم که خودش توان بدهد و همینطور هم شد. در نتیجه من بهعنوان سرمایهگذار اصلاً دخالتی در این کار نداشتم و پس از این هم دخالتی نخواهم کرد. من کارم را تا همین جا انجام دادهام و نمیدانم در ادامه چه کسی اسپانسر آن خواهد شد و چه زمانی منتشر میشود البته زمانی که داشتم این کار را مینوشتم چندین ناشر آمدند که اسپانسری آن را برعهده بگیرند ولی من قبول نکردم.
نظرتان راجع به نسل جدید خوشنویسان چیست؟ آیا شما را راضی میکنند؟
صحبت در این مورد طولانی است چون به چند مسأله مختلف مربوط میشود. در حال حاضر نه صلاح میدانم راجع به این موضوع صحبت کنم و نه زمان آن وجود دارد اما به طور کلی باید بگویم از آنها راضی هستم و خرسندکننده است که یک هویتی دارد تثبیت میشود. از این جهت خوشنویسها و کار آنها مورد احترام من است و من همه آنها را دوست دارم. باید بگویم دست همه آنها را میبوسم ولی مسائلی وجود دارد که گفتن آن را صلاح نمیدانم.
سایر اخبار این روزنامه
سجادی: تلاش میکنیم تماشاگر داشته باشیم
تحریر 2650 صفحه ای قرآن در 40 سال
فصل تازه در دیپلماسی انرژی
عزم ایران وقتکشی غربیها
وزارت جهاد کشاورزی مسئول نظارت بر کالاهای اساسی
حجتالاسلام موسیپور مدیر جدید شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی شد
قیمت مسکن در مسیر ثبات
تمام تصمیم گیران خودرو دور یک میز
گالری ها چشم به راه تماشاگران
شهادت مدافع امنیت با شلیک شرور سابقه دار
آمیزهای از ذوق هنری و نبوغ نظامی
سهند ایرانی در حیاطخلوت استکبار
درباره موضوعات فرابرجامی مذاکره نخواهیم کرد
مأموریت دریایی تاریخ ساز
گمرک در مسیر هوشمند سازی