روزنامه جوان
1400/09/11
اصلاحطلبی و قدرتطلبی پیوند ناگسستنی دارند
«آنانی که زلف زیبای اصلاحطلبی را به زلف زمخت قدرت گره زدند، امروز جریان اصلاحطلبی را به حاشیه بردهاند. جریان اصلاحطلبی قرار بود یک جریان گفتمانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی باشد، اما عدهای حیات آن را به قدرت گره زدند تا در ساحت قدرت باشند.»«اصلاحطلبی و قدرت» ترکیبی است که میتواند کلیت گفتوگوی اخیر محمدرضا تاجیک، تئوریسین اصلاحات با یک رسانه اصلاحطلب را توصیف کند. اصلاحطلبان همواره تلاش کردهاند خود را ایستاده در کنار مردم و مقابل اهل قدرت توصیف کنند، با این حال نگاهی به سمت و سوی سیاسی دولتهای مختلف ایران نشان میدهد آنان خیلی بیشتر از جریانهای سیاسی غیراصلاحطلب بر مسند قدرت بودهاند.
تاجیک از یک قرار میگوید که عملی نشده است؛ از اینکه اصلاحطلبی قرار بوده یک «جریان گفتمانی» باشد، اما حالا حیاتش به قدرت گره خورده است. این آمیختگی اصلاحات با قدرت چنان است که حتی در گفتوگوی او هم نداشتن جایگاه در دولت سیزدهم، دلیل گنگ و مبهم بودن آینده اصلاحطلبی عنوان شده است. در واقع گسسته شدن رابطه اصلاحطلبان و کرسی قدرت، آنان را در یک بیسرانجامی قرار میدهند و آنان بلد نیستند و نمیدانند که اگر در قدرت نباشند یا برای رسیدن به قدرت برنامهریزی نکنند، چه باید بکنند!
گفتوگوی تاجیک با سایت اصلاحطلب جماران نکات جالب توجهی دارد؛ نکاتی که به اجمال به آن نگاهی میاندازیم و مجملتر، نقدی اضافه میکنیم.
جریان اصلاحات همواره با این اتهام از سوی جریانهای رقیب مواجه بوده که با «دوگانهسازی» در حوزههای مختلف تلاش در اثبات خودش و انجام کار سیاسی دارد. این میان اهمیتی هم قائل نیست که دو پاره کردنهای اجتماعی چگونه با برجسته کردن اختلافات، جامعه را دچار تزلزل از جایگاه یک کل واحد میکند. تاجیک معتقد است اصلاً یک جریان برای حفظ یکدستی و یگانگی نیازمند «دیگری» است:
«همواره اینگونه است که یک جریان برای اینکه بتواند جریانبودن، یکدستی و یگانگی خود را حفظ کند، نیازمند «دیگری» است. وقتی شما دیگری را حذف میکنید به یک بیانی خود را حذف میکنید، دیگری همان امر هویتساز و هویتسوز است و به تعبیر افلاطون «یک چهره فارماکونی دارد»؛ هم زهر، هم پادزهر و هم درد و درمان، هم هویتبرانداز و هویتساز است. وقتی کاملاً عرصه سیاست را از دگر تهی و خالی میکنی، دگر و دیگری را به رسمیت نمیشناسی و خود را در مخاطره و زیر سایه پاککن قرار دادی، چون آن دگر، هویت و انسجامساز است.»
بیراه هم نمیگوید؛ یکدستی و تکصدایی، همان جریان حاکم را هم تضعیف میکند، اما مشکل آنجاست که جریان اصلاحات، غیریتهای مصنوعی میسازد و وحدت جامعه را بر هم میزند. این موضوعی است که از نگاه تاجیک دور مانده است. او در پی سؤال خبرنگار از آنچه یکدستی حاکمیت در دولت جدید مینامد، میخواهد این یکدستی را حتی برای جریانی هم که حاکم است، آسیبزا بداند، اما آن سو را که غیریتهای مصنوعی برای اثبات خویش ساخته میشود، فراموش میکند. از جمله این غیریتسازیهای تصنعی توسط اصلاحطلبان، غیریتسازی میان خود و «قدرت» است. آنها تلاش کردند، قدرت را امر دیگری از خود بدانند، اما خیلی بیش از رقبای خود بر مسند قدرت بودهاند؛ امری که خود تاجیک هم نمیتواند آن را نادیده بگیرد و بر آن صحه میگذارد.
تاجیک چنان به اصلاحطلبان میتازد و اوضاع آنان را پس از هشت سال در قدرت بودن و سپس از دست دادن قدرت، رو به افول میداند که معتقد است: «جریان اصلاحطلبی در یک مقطع گشت و بازگشت تاریخی و در شرایط «آستانهای» قرار گرفته است که باید تصمیمی بزرگ بگیرد و تن به تدبیر بزرگی بدهد. باید فلک را سخت بشکافد و طرحی نو دراندازد. زیر این سقف اصلاحطلبی ابری نخواهد بارید، زیر این سقف آفتابی نخواهد تابید، گلی نخواهد رویید، به قول اخوان ثالث ما فقط زیر این سقف یک نوع باغ بیبرگی خواهیم داشت.»
آیا این تصویر سیاهی که تاجیک از اصلاحطلبی توصیف میکند، فقط به این دلیل است که اصلاحطلبان دیگر نتوانستهاند در قدرت باشند؟
او البته در یک نقد درونگفتمانی میگوید که «جریان اصلاحطلبی بیش از همیشه نیازمند نوعی نقد و به زیر کشیدن تمثال خود است. نیازمند شکستن بت و بتخانه خود است.»
جریان اصلاحطلبی باید «یک رفتن و شدنِ مداوم باشد»، نه یک «بودن»؛ در بودن میمیرد و تبدیل به مرداب میشود، اما طبیعت جریان اصلاحطلبی یک رود خروشان است و اساساً «چون میرود، هست». به قول اقبال «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آرامش ما در عدم ماست».
او سپس در پاسخ به این سؤال که «آیا به بخشِ معطوف به قدرت جریان اصلاحطلبی امیدی دارید؟»، میگوید: «نه، چندان امیدی ندارم. آنانی که زلف زیبای اصلاحطلبی را به زلف زمخت قدرت گره زدهاند، امروز جریان اصلاحطلبی را به حاشیه بردهاند. جریان اصلاحطلبی قرار بود یک جریان گفتمانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی باشد، اما عدهای آن را محبوس در قفس آهنین قدرت کردند و رنگ قدرت را بر تمامی پیکر او پاشیدند و حیات آن را به قدرت گره زدند. از نظر اینان، اصلاحطلبی تا در قدرت و با قدرت است، زنده است، در غیر این صورت مرده یا رو به احتضار است و برای اینکه بتواند در ساحت قدرت باشد، اندک اندک هدف وسیله را توجیه کرد و به نام عقلانیت سیاسی امکان با هر کسی یار غار شدن، زیر هر چتری قرار گرفتن و زیر لحاف هر جریانی خسبیدن توجیه شد و بدین ترتیب، اعتبار و حیثیت جریان اصلاحطلبی خدشهدار شد، لذا من اساساً امیدی به اینگونه افراد ندارم.»
تاجیک میخواهد نگاه آرمانی داشته باشد که اصلاحات یک جریان گفتمانی در سیاست و اجتماع ایران است و این بخشی از اصلاحطلبان بودهاند که با لهله زدن برای رسیدن به قدرت، آن را دچار تخریب و حاشیه کردهاند. به نظر میرسد او زیاده در تئوریهای شیکی که از اصلاحطلبی ارائه شده، مانده و آنها را عمیقاً باور کرده است. اصلاحطلبی در خارج از تلاش برای کسب قدرت، نمود عینی ندارد و جز انبوهی از واژههای انتزاعی و شعارهای شیک هیچ نخواهد بود؛ جامعه مدنی، آزادی بیان، زنده باد مخالف من، دموکراسی و آزادی مطبوعات.
اصلاحطلبان در عمل خلاف همه این آموزههای گفتمانی عمل کردهاند. آزادی بیان را به مسلخ تخریب سازماندهی شده مخاطب با عملیاتهای رسانهای برده و تحمل مخالف را در عمل، به ترور شخصیت مخالف مبدل کردهاند. در جامعه مدنیشان، فقط خود را دیده و به دموکراسی با ایستادن مقابل رأی مردم در سال ۸۸ و حمله به جمهوریت نظام معنا بخشیدهاند، حتی قبل از ۸۸ هم موج توهین و فحاشی اصلاحطلبان به رئیسجمهور منتخب مردم در یک فرآیند دموکراتیک و قانونی نشان میداد جامعه مدنی اصلاحطلبان، فراتر از شعار چه رنگ سیاهی دارد!
شاید هم تاجیک همین روالها را دیده که در این گفتگو میگوید: «ما امروز به اصلاحطلبانی نیازمندیم که یک پارسیا باشند، یعنی آنچه را میگویند بزیند، خود نماد و نمود آن چیزی باشند که میگویند خود اصلاح و نقد را بر خود بربتابند، خود سوژه خلاق و همواره در حال صیرورت باشند.» میان شعار اصلاحطلبی تا عمل اصلاحطلبان فاصله بسیار است و همین است که تاجیک را به اذعانی دردمندانه میرساند؛ اذعان به اشتقاق در اصلاحطلبی در آینده: «ما در آینده با نوعی شقاق در جریان اصلاحطلبی مواجه خواهیم بود. بعضی از اصلاحطلبان از نیستان خود میبرند، اما اصل خویش باز نمیجویند، چون در این اصل طراوت و شکوفایی را نمیبینند.»
اصلاحطلبان برای رسیدن به کرسی قدرت، نه اینکه از گفتمان خود عدول کردهاند، بلکه این گفتمان شعاری را زیر پای خود نهاده و مدافع کسانی شدهاند که سالها با چوب همین گفتمان، آنها را تخریب کردهاند. دیگر کدام گفتمان برای اصلاحطلبان مانده که از آن دم بزنند؟!
سایر اخبار این روزنامه
اصول حکمروایی آب در کشور
کشتهای که بازداشت شد!
هماهنگی و همدلی قوا گره گشا نباشد ارزش ندارد
۹۵ هزار میلیارد تومان پول بدون نظارت در دانشگاههای پزشکی!
حمایت سپاه از ۶ هزار مددجوی نخبه
اصلاحطلبی و قدرتطلبی پیوند ناگسستنی دارند
دفاع تمامقد از تداوم ارز ۴۲۰۰ تومانی
استقبالی که میتواند پشتوانه مدالآوری باشد
شتاب تولید مسکن با ادغام ۲ طرح ملی
مرغ بدون صف تحویل خانه
بیانیه شکست «هادی» سعودی در یمن
هماهنگی و همدلی قوا گره گشا نباشد ارزش ندارد
خسرو شکیبایی با الگو از آیتالله خامنهای به شهید مدرس رسید
اخبار ضدونقیض از درگیری با طالبان در مرز ایران
انگشت روی پاشنه آشیل امریکا در وین