شیران علم!

بابک خطی‪-‬ یکی از موارد مهمی که در پیگیری امور اجتماعی از فعالین این حوزه انتظار می‌رود داشتن یک سری اصول و پرنسیب‌های اولیه است. به عبارت دیگر هر فعال اجتماعی یا صنفی باید خط قرمزهای مشخصی در کردار و گفتارهای اجتماعی خود داشته باشد که همانا اولویت داشتن منافع جامعه است.
توان یک فعال اجتماعی نیز وقتی دارای بیشترین اثر است که در خدمت یک گروه باشد.
هرچند میل به خودنمایی در نگاه غیربدبینانه کمابیش یک ویژگی انسانی است و هر آدمی دوست دارد بابت کارهای مثبتی که انجام می‌دهد دیده شود و مورد تشویق قرار بگیرد اما این قضیه نباید حالت بیمارگونه به خود بگیرد یعنی وجه خودنمایانه‌ی قضیه نباید به هدف نهایی تبدیل شود و جایگزین هدف‌های اصلی فعالیت اجتماعی گردد.
بنابراین انتظار این است که یک فعال اجتماعی در کنش‌های خود ثباتی نسبی داشته باشد و از


یک سری اصول اولیه -که گذشتن از آن نقض غرض فعالیت اجتماعی است- به هیچ وجه عبور نکند. مجموع این ثبات و پایبندی توان نهایی یک سازمان اجتماعی را به‌طور تصاعدی بالا می‌برد به طوری که این توان ناشی از هم‌افزایی از مجموع جبری توان تک تک نیروها بیشتر خواهد بود.
هرچند در کنار اکثریت کارامد فعالین اجتماعی مواردی از ناخالصی قابل انتظار است اما همین مقدار کم نیز عملا آفت فعالیت‌های اجتماعی یا صنفی است.
فعالان اجتماعی باید با چشم‌های باز به اطراف‌شان نگاه‌کننده تا این ناسره‌های حداقلی را میان سره‌های حداکثری بازشناسند و از گسترش آن تا حد ممکن پرهیز نمایند. سیر حرکت، یک نشانگر ارزشمند برای شناخت افراد است.
سینوسی بودن حرکت‌ها یک زنگ خطر است. وقتی رشته‌ای از دغدغه‌ها و فعالیت‌های پیگیرانه ناگهان به سکوت و گاهی توجیه وضعی که تا همین چندی پیش مورد اعتراض غلاظ و شداد بود می‌رسد، گوش‌ها و چشم‌ها باید تیز شود.
گاهی این امر نمودهای بیرونی هم دارد دریافت تسهیلات عمومی مثل وام - که هرچند اسما عمومی است اما رسما مخصوص خواص است-، تکیه زدن به یک صندلی مسئولیت، قرار گرفتن در یک لیست انتخاباتی، تامین منافع تنها یک زیرگروه از گروه هدف اصلی که خود فرد هم از قضا جزء همین زیرگروه از آب در می‌آید و جنبه تضاد منافع مطرح می‌شود و... جملگی از مصادیق بارز خروج از ریل وجه اجتماعی فعالیت و غلتیدن به سمت منافع فرد یا گروهی خاص است.
یک نکته مهم اینجا باید روشن شود: ممکن است در طول فعالیت‌های اجتماعی یا صنفی، استعداد و توان افراد ایجاب کند که مسئولیتی به آن‌ها پیشنهاد شود یا در لیستی قرار بگیرند، منظور از وجه انحرافی این قضیه وقتی است که اولا مواضع فرد قبل و بعد از این اتفاق تغییر ماهیتی نماید که مسئله‌ای با نمود بیرونی است و ثانیا این که اساسا فرد با هدف گرفتن آن مسئولیت یا حضور در آن لیست وارد کار اجتماعی شده باشد که مسئله‌ای درونی و دربرابر وجدان فرد خواهد بود که در اینجا کار اجتماعی در حد پوششی برای رسیدن به هدفی شخصی تقلیل می‌یابد.
وجود این خط زاویه‌دار با نفس فعالیتهای اجتماعی خطرناک است. این افراد ممکن است از نردبان اعتماد اجتماعی بالا بروند و قدرت مانور قابل توجهی نیز بیابند و آنگاه در بزنگاههای مهم -که گاهی اهمیت مرگ و زندگی دارد-منفعت فردی یا گروهی خود را بر مصالح عالی جامعه یا یک صنف ترجیح دهند و فاجعه بیافرینند.
گاهی یک حرکت خودخواهانه‌ی نابجا رشته‌ای طولانی از تلاش‌ها برای بهبود شرایط را پنبه می‌کند که جبران آن بسیار سخت و گاهی غیرممکن است.
اما چه باید کرد؟!
مسئله‌ی مهم اولیه این است که ما حق و البته توان قضاوت نیت افراد را نداریم. حضور هر فرد در فعالیتهای اجتماعی و صرف وقت و انرژی طبعا مغتنم و فی‌نفسه ممدوح و شایسته‌ی قدرشناسی است.
کنشهای افراد اما در گذر زمان در مورد آنان سخن می‌گوید و بهترین معیار برآورد توان
آنان است.
هرچقدر هم تلاش در جلوه‌فروشی و نشان‌دادن تصویر مطبوع از خود صورت گیرد اگر منافع شخصی هدف اولیه باشد، بالاخره جایی این تناقض در عملکرد فرد بازتاب می‌یابد.
البته پالایش مطلق هیچگاه ممکن نیست اما هرچه فضای فعالیت‌های اجتماعی عاری از منفعت طلبی‌های شخصی و خطی و به اصلاح تمیزتر باشد نیل به اهداف با امکان بالاتری میسور خواهد بود.
عنوان یادداشت با الهام از بیت زیر است:
«ما همه شیران ولی شیر علم
حمله‌مان از باد باشد دم به دم»