روزنامه آرمان ملی
1400/09/21
استثناطلبان عادیساز
عباس موسایی فعال سیاسی اصلاحطلب انتخابات 1400 را میتوان مرحلهای پیشرفته از تقویت استثناطلبی و تحدید عادی سازی در ایران امروز دانست. (مفاهیم استثناگرایی و عادیسازی را از استاد محمد مهدی مجاهدی در نوشتههای زیر، وام گرفتهام؛ راه روشن؛ شماره نخست، استثناطلبی در برابر عادیگرایی، اردیبهشت۱۳۹۶-«مثلث عادی سازی در برابر استثناطلبی؛ آرایش نیروهای سیاسی پس ازانتخابات ۱۳۹۶ را چگونه میتوان صورتبندی کرد؟»، اندیشه پویا، شماره ۵۲، مرداد ۹۷و...). اصلاحطلبان بهعنوان بزرگترین جریان سیاسیِ حامیِ عادی سازی، در پیروی از پروژهای که « نرمالیزاسیون» را «مقدمه دموکراتیزاسیون» تعریف میکرد، اعتبار و حیثیت سیاسی خود را در سبد دولت مدعی عادی سازیِ«تدبیر و امید» گذاشتند. اجماع بخش های مختلف جبهه عادی ساز یا خردگرایان منافع ملی محور، به تعبیر دکتر محسن رنانی(شامل اصلاحطلبان، اعتدالیون و اصولگرایان غیراستثناگرا)، حول حل بحران در سیاست خارجی، به انعقاد معاهده تاریخی برجام ، بین ایران و 1+5 انجامید. از بدو انعقاد برجام، جریانی که نمایندگان آن امروز کلیت قوای مقننه و مجریه را در اختیار دارند، به صور گوناگون، به مخالفت و تخطئه ی مهمترین اقدام ِ روالمند سازانه ی دولتِ روحانی پرداخته و آن را نشانه ی ضعف و وادادگی این دولت میدانستند، بهگونهای که میتوان گزارههای «ما میتوانیم»، «اقتصاد کشور را به سیاست خارجی گره نمیزنیم» و سخنانی از این دست را، پرتکرارترین و هویتسازترین گزارههایی دانست که بهصورت بندی اقتدارگرایانه ی گفتمانِ مسلطِ کنونی انجامیده است.خروج یکجانبه آمریکا از برجام، با روی کار آمدن دونالد ترامپ، وضعیت کشور را بسی بغرنجتر از گذشته کرد، بهگونهای که استثناگرایان داخلی، بیالتفات به ساختار سیاست بین الملل، جایگاه و قدرت آمریکا در عرصه بین الملل، استثناگرایی حقوق ستیزانه ی ترامپ و...، آب را برای ماهیگیری جناحی خویش، گل آلود و مهیا دیده و با تقلیل مسائل ملی به نزاع های جناحی، فرصت یافتند تا شکافِ بین دولتِ مورد حمایتِ جریان اصلاحات و بدنه ی حامی را، تعمیق بخشند. بهعبارتی میتوان پیروزی گفتمانِ هژمون و یکدست ِ حاکم را نتیجه ائتلافِ نانوشته و عادی سازی ستیزیِ استثناگرایان داخلی و خارجی دانست. البته نمیتوان از ناکارآمدیهای دولت عادی سازِ روحانی در حوزه سیاست داخلی و ضعف مفرط آن در عقب نشینی از مطالبات جامعه جنبشی بهبود خواه، در ناامید سازی میکروپلیتیکِ قدرت ساز، چشم پوشی کرد. ناامیدسازی فزاینده ی محصول مولفه های مذکور، فراتر از جامعه ی جنبشی امیدوار، بهبودخواه و اصلاحجو، نخبگان فکری و ابزاری ِ پیشبرنده عادی سازی را به سوی راهبرد ِیکدستی برای عبور از بحران هدایت کرد.(احمد زیدآبادی را میتوان برجستهترین طرفدار این راهبرد دانست.) دوم؛ از منظری دیگر به موضوع می نگریم. پس از انتخابات ۹۲، دولت اعتدالی روحانی، عادی سازی را از عرصه سیاست خارجی آغازکرد. برجستهترین نماد و نمود عادی سازی، در سیاست خارجی و آن هم معاهده موسوم به برجام رخ داد. استثناطلبان عرصه بین الملل با عبور از برجام، پیامدهای مثبت این معاهده برای اقتصاد و سیاست داخلی را با بحران مواجه کردند. بحران سازی بین المللی و مخالفت داخلی، دولت را در وضعیت فشار مضاعف قرار داد. از بدو بحران در برجام، جریان مخالف، حمله به دولت و القای ناکارآمدی رئیسجمهور و دولتش را در دستور کار قرار داد. آنان بر آن شدند تا بر بستر نارضایتیهای ناشی از انسداد در سیاست خارجی که مشکلات عدیده اقتصادی را در پی داشت، اجماع سازی کنند. در فقدان تصمیم و تدبیر زمینه و زمانه پرورده عادی سازان، قهرمردم و مشارکت پایین در انتخابات، استثناطلبان با تبدیل شدن به تنها بازی در شهر، برنده ی بازی شدند. نکته قابل اهمیت آن است که استثناطلبان، کوچکترین تلاش روحانی در عادی سازی در سیاست خارجی بهعنوان مقدمه بهبود وضعیت اقتصادی و... را برنتابیدند. این داستان، نشانه و شاهدی بر مانیفست استثناطلبانه و مخالف پروژه عادی سازی اینان است. بهعبارتی ایشان پادگفتمان استثناطلبی را در عرصه سیاسی، علیه عادیسازی، سامان و سازماندهی و صورت بندی کردند. سوم؛ این سامان و سازماندهی، به تغلیظ استثناطلبی و تشدید ابهام در آینده سیاسی کشور تبدیل شده است. به عبارتی شواهد و قرائن متعددی حاکی از ورود کشور به مراحل جدید و پیشرفتهتری از ناوضعیت ، ناسیاست ، انسداد، بحران و... است. از طرفی سئوال جدی آن است که در مختصات کنونی، تاب آوری کشور در مواجهه با مخاطرات، با میدان داری بیش از پیش استثناگرایان، چگونه خواهد بود؟ بهعبارتی سوال اینجاست که اگر با مجلسِ عادی سازی در سیاست خارجی ، با وجود قوه ی مجریه ، رئیس جمهور، وزارت خارجه و جریانِ متولی پروژه عادی سازی، به ناوضعیت کنونی رسیدهایم، با مجلس ضد برجام، قوه مجریه مخالف عادی سازی و میدانداری برجامستیزان در سیاست خارجی، چه افقی در پیش روی کشور است؟ آیا استثناطلبان بدون افتادن در ریل عادی سازی قادر به حل مشکلات کشور هستند؟ استثنا طلبانه؟! امری ممکن یا امری عدمی است؟آیا سیالیت سیاست و امر سیاسی، واقعیات و مختصات جدید، عادی سازی را بر استثناطلبان و به ید و اختیار / اجبار، ایشان ممکن/ تحمیل میسازد؟ آیا میتوان از عادیسازی استثناطلبانه سخن گفت؟! استثناطلبان با عادی سازی مشکل دارند یا با عادی سازان؟ آیا میتوان امید داشت که استثناطلبان به کارگزاران پروژه نرمالیزاسیون تبدیل شوند؟ آیا امکان زایش سیاست امید و اصلاح از زهدان متصلب استثناطلبی، فراهم میآید یا کور سوی عادی سازی مینیمالیستی نیز به محاق میرود؟ اصلاحطلبان با کوچ اجباری و حداکثری به جامعه ی مدنی چه کمکی به عادی سازی میتوانند داشته باشند؟ تصلب و تشدید استثناطلبی، گفتمان عادی سازی در بستر جامعه را به چه سمت و سویی خواهد برد؟آیا یکپارچگی استثناطلبان و ماهیت سیال قدرت و سیاست در مواجهه با بحرانهای فزاینده، این یکدستی را حفظ خواهد کرد یا آن را به چالش خواهد کشاند؟خروج /اخراج عادی سازان از ساختار سیاسی تا کی می تواند ادامه داشته باشد؟ آیا قدرت گرفتن استثناطلبان به معنای تعلیق محض عادی سازی است، یا شرایط زمینه و زمانه مانع تشدید و پیشروی استثناطلبی خواهد شد؟ استثناطلبان با تصاحب تام و تمام قدرت، استثناطلبی را تشدید خواهند کردیا مجبور به پیشبرد عادی سازی خواهند شد؟ آیا کنشهای کلامی و غیرکلامی اعلامی و اعلانی ایشان با کنشهایی که واقعیات ،ایشان را به انجام آن وادار میکند، متفاوت خواهد بود؟ رادیکالیسم استثناطلبانه در موقعیت قدرت، با شعارهای آنان در دورانِ حضور دولت و مجلس عادی ساز در ساختار سیاسی داشته چه نسبتی دارد؟ آیا محدودیتهای بیرونی و درونی و مطالبات انباشته شده در جامعه، آنان را از پیشبرد استثناگرایی منع خواهد کرد یا بیالتفات به پیامدهای استمرار استثناطلبی، به تشدید ناوضعیت همت خواهند گمارد؟ آنچه واضح است آن است که تدبیر و تصمیم استثناطلبانه برای حل مشکلات، به وقت اکنون، نمیتواند مسیری غیر از عادی سازی باشد. به زبان دیگر استثناطلبان بدون گام نهادن در مسیر عادی سازی نمیتوانند بر مشکلات فائق آیند. ایشان بر سر دو راهی پر پیچ و خمی قرار گرفته اند که گام نهادن در هر کدام از این مسیرها، هویت و ماهیت سیاسی خودشان، مختصات سیاسی کشور، سیاست، امنیت، معیشت و... را تحتالشعاع قرار خواهد داد. ایشان راهی غیر از تغییر مسیر از استثناطلبی به سوی عادی سازی، برای بهبود اوضاع کشور و مردم ندارند. این گام نهادن، همچون تیزابی است که هویت و ماهیت استثناطلبانهشان را در وضعیتی متفاوت قرار میدهد. راه های غیر عادی سازانه ی تسکینی، تحمیلی، شکلی، تبلیغی، سطحی، زبانی و... همچون سرکنگبینی خواهند بود که بر صفرای ناوضعیت خواهند فزود. مسیر آینده سیاست، اقتصاد و... در ایران، مسیر پر پیچ و خمی است که بر سر هر پیچ و خم آن شیطان و فرشتهای در چاه و باغی آرمیدهاند. زشت و زیباهای خفته فراوانی در این مسیر قرار دارند. عبور دادن/ شدن امن و ایمن از این مسیر، تدبیر و تصمیمهایی هوشمندانهای طلب می کند. اینکه استثناطلبان با نگاه به زمین واقعیات، تجارب و دانش، ملک و ملت را از این مسیر پر پیچ و خم عبور خواهند داد، یا با نگاه به آسمان خیال، با احساسات و شوری از جنس هیجان و عقلانیت معطوف به قدرت و ناواقعیت، کشور را به مسیر دیگر هدایت خواهند کرد را باید به انتظار نشست. به قول رجل بزرگ وطن دوست و خردمند عصر قجر، قائم مقام فراهانی، ما جز در آستانه نخواهیم ایستاد، آنجا ایستادن هم خود کاری است سترگ. آیا استثناطلبان میتوانند در آستانه بحرانهای محتمل آینده، کشور را از مخاطرات آن مصون دارند؟
سایر اخبار این روزنامه
مجلس آخرين اميد معلمان ِمعترض
مذاكرات وين نتيجه میدهد؛ اما نه كوتاه مدت
سایه قرمز «اومیکرون» بر سر ایرانی«آبی»
تخريب بودجه عمراني!
«تعليق ١٥ ساله جنبش دانشجويي» را تمام كنيد
«توافق خوب» با رفع تحريمها ممكن است
افشاگری جدید درباره رفیق بابک زنجانی!
صدا و سيما برگشت سر خانه اول!
نقش احمدینژاد در برکناری علی دایی
استثناطلبان عادیساز
برجام در مخمصه «بقا»، «خروج» و «پایان»
شرايط حل مسالمت آميز پروندههستهاي
هرندی، خاک سفید دوم نشود!
هر که تحریمها را لغو کند خانهاش آباد