کارگزاران سازندگی؛ عبور از اصلاحات یا عبور از اصلاح‌طلبی؟!

آفتاب یزد - رضا بردستانی: «اقرار می‌کنم تسامح کردیم.» این تیتر مصاحبه‌ای است با «سیدحسین مرعشی» که به تازگی صندلی دبیرکلی را از «غلامحسین کرباسچی» تحویل گرفته، آن هم با چند اتفاق که در ظاهر حکایت از اختلافاتی دارد اما در بطنِ ماجرا، کارگزارانی‌ها در تلاش هستند تا ردِ پای کرباسچی و تیمِ او را در «پاستور»ِ زمانِ «محمود واعظی» و «حسن روحانی»، بدون ایجاد حساسیت پاک کنند. در مقدمه‌ی این مصاحبه می‌خوانیم:
«حزب کارگزاران سازندگی به‌تازگی تغییراتی را به خود دیده است؛ ازجمله آنکه دبیرکل این حزب بعد از بیش از دو دهه تغییر کرد و سیدحسین مرعشی به جای غلامحسین کرباسچی نشست. برخی این تغییر را منشا تحولات احتمالی مهمی در این حزب تلقی می‌کنند و برخی نیز به‌دلیل همکاری مستمر مرعشی و کرباسچی در سال‌های متمادی، تغییر اخیر را عاملی برای ایجاد تحولی اساسی در سیاست‌گذاری کارگزاران برنمی‌شمارند. این بحث زمانی اهمیت می‌یابد که نوع نگاه کارگزاران به موضوعاتی ازجمله انتخابات، جامعه و قدرت همواره محل بحث و نظر دیگر احزاب اصلاح‌طلب قرار داشته است.»
> احزاب مهم‌تر از شخصیت ها؟!
مرعشی که از این جا به بعد، «دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی» لقب خواهد گرفت معتقد است: «در دوره‌ای از تاریخ سیاسی ایران قرار داریم که نقش احزاب به‌شدت بیش از شخصیت‌ها در عالم سیاست مهم به نظر می‌رسد. با توجه به تغییرهایی که در نهادهای مرجع به وجود آمده است و البته با درنظرداشتن تغییر الگوهای اطلاع‌رسانی و رشد تکنولوژی در این عرصه، عملا دوره نقش‌آفرینی شخصیت‌های کاریزماتیک رو به افول گذاشته است و چاره‌ای نداریم جز تقویت و گسترش احزاب.»


مرعشی به اصطلاح از همان ابتدا، حرف نهایی را می‌زند و آن عبور از برخی چهره‌ها از جمله «سیدمحمد خاتمی» و دیگرانی است که معتقدند؛ وحدت اصلاح‌طلبان حتما باید با محوریت شخصیت‌هایی چون «خاتمی» استمرار پیدا کند، مسئله‌ای که نشان می‌دهد: سیدحسین مرعشی همان غلامحسین کرباسچی است با ادبیات خاصِ خود که برافروختگی‌ها و پرخاش‌های کرباسچی را در خود ندارد اما تفاوتی در این دو دیدگاه دیده نمی‌شود.
> جامعه اعتقادی به احزاب ندارد!
آن گونه که مرعشی گفته: «امروز احزاب باید هدایت سیاسی جامعه را در دست بگیرند و سعی کنند زمینه کاهش مشکلات کشور را فراهم کنند.»
این ادعا در حالی مطرح می‌شود که سرمایه‌های اجتماعی احزاب سیاسی و نیز میزان اثرگذاریِ احزاب و نیز شخصیت‌ها به اندازه‌ای دچار افول شده که به زحمت می‌توان مردم را از طریق احزاب به صحنه‌های سیاسی کشور کشانید موضوعی که البته ریشه در کنش و واکنش‌های احزاب سیاسی در مقاطع حساسی دارد که مردم متوجه شدند آن چه احزاب و شخصیت‌های سیاسی می‌گویند با آن چه در پشت پرده‌های سیاسی در حال رخ دادن است تفاوتی کهکشانی دارد. موضوع دیگری که ادعای «مرعشی» را از بیخ و بن رد می‌کند این که، همواره همین شخصیت‌های این روزها مدعی ، نالان و معترض بوده‌اند که «احزاب و تحزب» در جریانات سیاسی کشور به بازی گرفته نمی‌شود و به آن دلیل که قوانین در کنار عملکردها، میزان دخالت و مسئولیت‌پذیری احزاب در تغییرات اساسی در فضای سیاسی کشور را حمایت نمی‌کند، کارکردهایی که بتوان جامعه را به اعتماد و تکیه بر احزاب ترغیب کرد فاقدِ تاثیر بوده و نوع مواجهه‌ی حاکمیت با احزاب نیز بر همگان همچنان پوشیده است مضافاً این که، دعواهای درون حزبی و تشتت و تقسیم‌بندی‌هایی که چندان اثربخش نبوده نیز بیشتر از همیشه احزاب را از چشم مردم به اصطلاح انداخته است و اما، مرعشی چرا تلاش می‌کند این چنین وانمود کند که احزاب از شخصیت‌ها تاثیرگذاری بیشتری دارند؟ زیرا به خوبی دریافته که مردم به این دلیل از شخصیت‌های کاریزماتیک رویگردان شده‌اند که احزاب آن کارکردهایی که باید را از خود بروز نداده‌اند به تعبیری ساده تر، مردم به یک اندازه از احزاب و شخصیت‌های سیاسی و دارای حتی پایگاه اجتماعی نیز رویگردان شده و قصدی نیز برای رجوع و اعتماد مجدد وجود ندارد.
> ۲۵سال دبیرکلی کرباسچی اشتباه بود!
مرعشی در بیان نقد و ایراداتی که بر فعالیت‌های کارگزاران سازندگی وارد است اذعان کرده که دبیرکلیِ ۲۵ساله غلامحسین کرباسچی اشتباه بود («شاید دلیلی نداشت که یک نفر ۲۵ سال دبیرکل حزب باقی بماند.») او خاطرنشان کرده که خودِ همین دبیرکلی ۲۵ساله یک ایراد بزرگ است. در همین گفتار اما رگه‌هایی از آن چه در محافل خصوصی‌تر بیان شد دیده می‌شود، دلخوری‌هایی است که گویا همچنان نیز ادامه دارد:
«مرعشی: نباید تصور کنیم مثلا منِ مرعشی اگر بعد از این دبیرکل نباشم، باید از حزب بیرون بروم یا دیگر فعالیت موثری نداشته باشم. ما باید چرخش مسئولیت میان نخبگان را در حزب تمرین کنیم. اگر می‌گوییم مسئولان نباید برای مدتی طولانی در مسئولیتی باقی بمانند، اول از همه خودمان و در قالب فعالیت حزبی باید در مقام عمل باور به این نظر را نشان دهیم. من هم سعی می‌کنم برای مدتی طولانی دبیرکل نباشم و گرچه با قدرت حزب را مدیریت می‌کنم، اما در اولین فرصت سعی می‌کنم نیروهایی جوان این مسئولیت را بر عهده بگیرند.»
> ائتلاف می‌کنیم پس هستیم!
مرعشی می‌گوید: «ما مثل بعضی از دوستان اصلاح‌طلب نیستیم که می‌گویند اگر تصور کنیم مردم در انتخابات شرکت نمی‌کنند، در شرکت‌نکردن در انتخابات با مردم همراه می‌شویم؛ ما باور داریم که سیاسی‌ها باید به مردم راهنمایی درست بدهند و پیشگام باشند.»
وی همچنین گفته: «درون کارگزاران اختلاف‌نظرهایی بود و این را انکار نمی‌کنم، اما بر سر اصل مشارکت در انتخابات نبود. مثلا برخی این نگاه را داشتند که کارگزاران باید خود را از اصلاح‌طلبان جدا کند و این نظر به‌عنوان یک سیاست از سوی برخی مطرح می‌شد، اما عمومیت نداشت.»
مرعشی اظهار می‌دارد: « ما برای مقابله با تک‌صدایی اگر لازم باشد ائتلاف هم می‌کنیم؛ ائتلافی بر اساس حداقل‌های مشترک‌مان. اما انکار هم نمی‌کنیم که در جبهه اصلاحات نیروهایی هستند که باور دارند در شرایط کنونی نباید در انتخابات شرکت کرد که ما با این نگاه مخالفیم. واقعیت این است که اختلاف‌نظر در جبهه اصلاحات وجود دارد؛ زیرا به زمین سخت خورده‌ایم. در هر امری ازجمله سیاست وقتی به زمین سخت بخوریم، برخی غر می‌زنند، اما غرزدن که راه‌حل نیست؛ همه باید بکوشیم که زمین سخت این روزهای سیاست ایران را بشکنیم و باز هم راهی برای اصلاح امور باز کنیم.»
مرعشی درست می‌گوید، با رسیدن به زمین سفت نباید غُر زد، او درست می‌گوید، اختلاف نظر در جبهه اصلاحات وجود دارد اختلافاتی که کم نیستند اما یک چیزهایی را نیز نمی‌گوید یعنی می‌گوید اما کامل نمی‌گوید؛ یکی این که: ریشه‌ی اختلافات در جبهه‌ی اصلاحات چیست و نقش کارگزاران در این اختلافات تا چه حد است؟ می‌گوید که کارگزاران به مدل سیاسی ائتلافی اعتقاد دارد حتی اعتراف می‌کند به این که: «ما برای مقابله با تک‌صدایی اگر لازم باشد ائتلاف هم می‌کنیم؛ ائتلافی بر اساس حداقل‌های مشترک‌مان» اما درست توضیح نمی‌دهد که یک بخش از یک خانواده نمی‌تواند بر اساس منویات و اعتقادات و تفکراتی خلق الساعه هم تمام خانواده را مجبور به پذیرش کند هم با نوعِ عملکرد، حداقل‌های یک حزب سیاسی را زیر سوال ببرد اما ناخواسته اعتراف می‌کند، ریشه‌ی اختلاف در ائتلاف نیست در نوع و چرایی ائتلاف است!
موضوع مهمی که در این مصاحبه درست شکافته نمی‌شود، همین بحث است؛ «ائتلاف». در ادامه‌ی مصاحبه تلویحاً مرعشی می‌پذیرد که برخی انگاره‌های سیاسیِ کارگزاران درست از آب درنیامده اما به این موضوع اشاره نمی‌شود که اشتباه از کار درآمدنِ این انگاره‌های سیاسی نه فقط کارگزاران که جامعه‌ی سیاسی اصلاح‌طلبی را در برابر افکار عمومیِ پرسشگر، تمام و کمال خلعِ سلاح می‌کند.
> فقط شورای نگهبان مقصر نیست آقای مرعشی!
مرعشی پیشینه‌ای از مباحثی پیرامونِ «نظارت استصوابی را مطرح می‌کند و به موارد مهمی دست می‌گذارد؛ مجلس چهارم، پنجم و ششم، ریاست جمهوری ۷۶ و...
مرعشی می‌گوید: « شورای نگهبان حتما تابع سیاست‌های بالادستی خودش است؛ سیاست‌هایی که منجر به حذف اصلاح‌طلبان و حتی حذف اصولگرایان معقول شده و میزان مشارکت در انتخابات را هم به زیر ۴۰ درصد در کشور و ۱۵ درصد در تهران رسانده است. حتما این سیاست‌ها غلط است و به نفع ایران، مردم و جمهوری اسلامی نیست. نباید در نظامی که تنها سرمایه‌اش مردم هستند، شرایطی به وجود می‌آمد که مشارکت کمتر از ۴۰ درصد می‌شد.»
تحلیل اشتباه یعنی تکیه بر بخشی از واقعیت و نتیجه‌گیری از کل ماجرا؛ مرعشی به موضوع شورای نگهبان به درستی اشاره می‌کند اما همه‌ی ماجرا و تنها مقصر داستان شورای نگهبان نیست.
در این که شورای نگهبان، اصلاح‌طلبان را آسان‌تر از اصولگرایان رد صلاحیت می‌کند قطعاً شکی وجود ندارد موضوعی که اگرچه پذیرش آن ناخوشایند است اما «اسدالله بادامچیان» دبیرکل موتلفه‌ی اسلامی نیز تلویحاً آن را تایید می‌کند اما آن قسمت از ماجرا که گفته نمی‌شود، عملکردها، ائتلاف‌های مسئله دار و خط و خطوطی است که ماهیت یک حزب را تحت الشعاع قرار می‌دهد. حتی اگر بپذیریم شورای نگهبان چشم بسته اصلاحاتی‌ها را ردصلاحیت می‌کند بازهم نمی‌توانیم بپذیریم شورای نگهبان قادر باشد آن دسته از اصلاح‌طلبانی را رد صلاحیت کند که به هر تقدیر رزومه‌ی
قابل قبولی دارند و جایگاهی در میانه‌ی دعواهای سیاسی که عملاً ردصلاحیت آن‌ها بتواند هزینه‌زایی کند.
> تاخیری که به قیمت نابودی اصلاح‌طلبان تمام شد
مرعشی به رخدادهای سیاسیِ ۹۲ به بعد اشاره کرده می‌گوید: «مگر در سال ۹۲ مرحوم هاشمی به‌عنوان یکی از استوانه‌های انقلاب و به‌عنوان نزدیک‌ترین فرد به مرحوم امام و صمیمی‌ترین دوست و یار رهبری، ردصلاحیت نشد؟ آیا ردصلاحیت آقای هاشمی هزینه‌اش برای کشور و جناح ما بیشتر بود یا ردصلاحیت آقایان جهانگیری، پزشکیان و لاریجانی؟ در پی ردصلاحیت آقای هاشمی قرار نبود آقای روحانی رئیس‌جمهور شود، بلکه می‌خواستند آقای جلیلی روانه پاستور شود، اما ما سیاسی‌ها در جبهه اصلاحات با تصمیم مهمی که گرفتیم و با درخواست از مردم برای حضور در انتخابات با سیاست تک‌قطبی‌کردن کشور مقابله و آقای روحانی را رئیس‌جمهور کردیم. همین سیاست را در انتخابات مجلس دهم ادامه دادیم و با هدایت درست مردم باعث شدیم شرایطی که اکنون در مجلس می‌بینیم در سال ۹۴ به وجود نیاید. قرار بود ۱۸۰ نیروی پایداری به مجلس دهم وارد شوند که ما با تصمیم بهنگامی که گرفتم این عدد را به ۶۰ رساندیم. در انتخابات سال ۹۶ هم اصلاح‌طلبان توانستند شهرهای بزرگ مانند تهران، مشهد، اصفهان، تبریز و... را به دست آورند.»
مرعشی در میانه‌ی مرور خاطرات سیاسی خود به یک نکته توجهی ندارد و آن این که؛ «جوجه را آخر پاییز می‌شمارند.» دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی معتقد است سال ۹۲ قرار بوده «جلیلی» رئیس جمهور شود اما کارگزارانی‌ها در کنار اصلاح‌طلبان مانع این مسئله شده‌اند یا این که قرار بوده مجلس دهم متشکل از ۱۸۰ پایدارچی باشد اما مانع شده اند، قبول می‌کنیم و ارج می‌نهیم اما نتیجه
چه می‌گوید؟ رئیس جمهور شدن سعید جلیلی برای اصلاح‌طلبان گران‌تر می‌آمد یا رئیس جمهور شدن روحانی برای اصلاحاتی‌ها هزینه‌ی وحشتناکی داشت؟ حضور اصلاح‌طلبان در مجلس دهم چه کمکی به این حزب کرد که عدمِ حضور آن‌ها نکرد؟!
در جایی از مصاحبه اما مرعشی پاسخِ تمامی این سوالات را خیلی ساده می‌دهد: «مسامحه کردیم؛ من که دارم اقرار می‌کنم. ما اصلاح‌طلبان یک فراکسیون در مجلس تشکیل دادیم که می‌توانست فراکسیون قدرتمندی باشد اما اختلاف، فراکسیون را تضعیف کرد. فراکسیون «امید» می‌توانست زمینه انتخابات موفق دیگری را شکل دهد. بله مردم از ما حمایت کردند اما ما خوب عمل نکردیم، چه آقای روحانی و چه حامیان سیاسی آقای روحانی. باز هم می‌گویم که ما نباید مسامحه می‌کردیم. »
مرعشی خوب می‌داند رئیس جمهور شدنِ سعید جلیلی نه تنها به ضرر اصلاحات نبود که قادر بود این حزب را بازسازی، نوسازی و تقویت کند حتی می‌توانست کمک کند رخدادهای ۷۶ و ۸۰ در ۹۶ و ۱۴۰۰ تکرار شود اما «ائتلاف» و «گز نکرده بریدن» و «مسامحه»‌های بعدی باعث شد آن چه می‌توانست در ۹۲ بدون هزینه رخ دهد در ۱۴۰۰ با هزینه‌ای سنگین و شاید غیر قابل جبران رخ دهد و اما مرعشی دست روی موضوعی قابل تامل می‌گذارد: «ما اصلاح‌طلبان یک فراکسیون در مجلس تشکیل دادیم که می‌توانست فراکسیون قدرتمندی باشد اما اختلاف، فراکسیون را تضعیف کرد. فراکسیون «امید» می‌توانست زمینه انتخابات موفق دیگری را شکل دهد. »
داستان ۹۲ و ۹۶ اگر شورای نگهبان به داد اصلاح‌طلبان نرسیده بود در ۱۴۰۰ نیز تکرار شده بود و آن نابودی کامل اصلاح‌طلبان و محو آنان برای همیشه از عرصه‌ی سیاسیِ کشور بود اما شورای نگهبان خواسته یا ناخواسته با برخی رد صلاحیت‌ها که هنوز نیز در برخی محافل روی آن بحث می‌شود، هم اصلاحاتی‌ها را از محو شدن نجات داد و هم پشت صحنه‌ی بازی‌های کارگزارانی‌ها را برملا کرد!
این که ما اجازه ندادیم سعید جلیلی رئیس جمهور شود، افتخاری ندارد چون روحانی به مراتب برای اصلاح‌طلبان خطرناک‌تر و ویران‌کننده‌تر بود و این یعنی تصمیم درستی در اعتماد به روحانی و حمایت از تیم او اتخاذ نشده است!
> فقط استاندار تهران؟!
مرعشی در پاسخ به این پرسش که: «چنین شائبه‌ای وجود داشت که کارگزاران به دلیل آنکه تعدادی از استانداری‌ها و فرمانداری‌ها را نصیب خود کرده، با دولت روحانی با تسامح برخورد می‌کند. این ادعا را قبول دارید؟» می‌گوید: «خیر، اصلا این‌طور نبوده است. صرفا یک نیروی ما آن هم آقای سیدحسین مقیمی استاندار تهران شد.»
مرعشی در پاسخ به این پرسش بسیار مهم اما جانب انصاف را رعایت نمی‌کند چون همه می‌دانند کارگزارانی‌ها و آیند و روند آن‌ها به پاستور صرفا به یک مهره و یک شخصیت یعنی استاندار تهران ختم نمی‌شود، بهترین مسئله‌ای که می‌تواند این موضوع را و کذب بودنِ مرعشی را اثبات کند؛ رابطه‌ی تنگاتنگ تیمِ کرباسچی با پاستور به ویژه حوزه‌ی محمود واعظی بود همانجایی که تصمیماتی عجیب و غریب اتخاذ می‌شد از جمله چرخش به سمت لاریجانی و کنارگذاشتن شخصیت ها!
> یا با حاکمیت یا با مردم!
مرعشی مدعی است: «کارگزاران هم مانند دیگر احزاب اصلاح‌طلب بدون مردم نمی‌تواند به حیاتش ادامه دهد. ما جزئی از مردم هستیم و باید مدافع مردم باشیم و باید فریاد مردم باشیم اما در عین حال باور داریم که نباید به حکومت بی‌توجه باشیم؛ بی‌توجهی به این مسئله نادیده‌گرفتن آینده ایران است.»
قصد نداریم دوگانه‌ی دولت - ملت به وجود آوریم اما به صورتی کاملاً طبیعی قائل به این واقعیت هستیم که نزدیک شدن به حاکمیت در معنای دور شدن از مردم است. دستِ بر قضا مدعی هستیم که هیچ کدام از احزاب سیاسی به واقع صدای مردم نبوده‌اند خاصه احزابی که تلاش می‌کنند بین آن‌ها و حکمرانان فاصله ایجاد نشود و نیز مدعی هستیم؛ کارگزاران به این دلیل تلاش می‌کند به میان مردم بازگردد چون راهی درون مجموعه‌ی قدرت پیدا نکرده و چون مطمئن است حداقل تا ۱۴۰۴ نمی‌تواند به بدنه‌ی قدرت نزدیک شود طبیعتا و به اجبار دست به تغییر تاکتیک زده تا خود را با مردم و برای مردم و صدای مردم جا بزند!
> کرباسچی یعنی کارگزاران و کارگزاران خاتمی را قبول ندارد!
مرعشی در برابر یک پرسش مهم و اساسی، هرچه تلاش می‌کند نمی‌تواند توجیهی برای جدایی کارگزاران از اصلاح‌طلبان به این دلیل که خاتمی را قبول ندارند پیدا کند. پرسش این است:
«آقای کرباسچی در سال ۹۸ در گفت‌وگویی با روزنامه «سازندگی» درباره جایگاه آقای خاتمی در جبهه اصلاحات گفته بود که جریان اصلاحات به معنای واقعی رهبر نداشته و ندارد و رهبری این نیست که فقط به صورت نمادین بگوییم آقای خاتمی رهبر تشکیلاتی اصلاحات است. او یک بار دیگر همین مواضع را در گفت‌وگویی با روزنامه «جهان صنعت» تکرار کرد. البته بعد از این سخنان خود شما گفتید که منظور آقای کرباسچی جایگاه حقوقی رهبری اصلاحات نه لزوما شخص آقای خاتمی بود اما به هر حال عموم جامعه آقای خاتمی را لیدر جریان اصلاحات می‌شناسند و این مسئله قابل کتمان نیست. با این وصف به نظر می‌رسد که موضع آقای کرباسچی درباره آقای خاتمی مشخص باشد اما شما به‌عنوان دبیرکل جدید کارگزاران درباره جایگاه آقای خاتمی در جبهه اصلاحات چگونه فکر می‌کنید؟ »
و اما پاسخ مرعشی و اشاره به یک موضوع خیلی مهم: «به هر حال کشور ما سرمایه‌های انسانی زیادی دارد که هزینه زیادی برای پرورش آن‌ها از سوی مردم پرداخت شده است. اصلا نباید تصور کنیم که دیگر به این شخصیت‌ها نیازی نیست. حتما آقای خاتمی سرمایه بزرگی برای کشور است و جزء سیاست‌مداران خوشنام و خوش‌سابقه است و هر کسی به ایشان دسترسی دارد باید از اندیشه‌هایش استفاده کند. ما در حزب کارگزاران سازندگی در عین حال که به آقای خاتمی و همفکران ایشان در جبهه اصلاحات احترام می‌گذاریم اما اصالت‌های خود را هم داریم.»
موضوع مهم‌تر اما آرزوی دور و دراز کارگزارانی‌ها است: «امروز ما علاقه‌مندیم که آن‌قدر حزب را قوی کنیم که روزگاری حزب کارگزاران به‌تنهایی بتواند دولت تشکیل دهد یا به تنهایی بتواند مجلس را اداره کند اما قبل از رسیدن به این نقطه و قبل از اینکه یک حزب بتواند حرف اصلی را در کشور بزند، نیازمند وحدت جبهه‌ای هستیم. اکنون نمی‌توان گفت که یک حزب به تنهایی می‌تواند جامعه را تحت تاثیر قرار دهد اما هنوز جبهه‌های سیاسی تاثیرگذارند.»
کارگزاران در نهایت آن چه در دل نهفته است را رو می‌کند؛ استفاده از بدنه‌ی اصلاح‌طلبی برای یکه تازی‌های بعدی!
مرعشی اما یک آدرس اشتباهی نیز ارائه می‌دهد: «جبهه اصلاحات در مقطع کنونی دو مشکل مهم دارد؛ نخست آنکه حاکمیت جبهه اصلاحات را به رسمیت نمی‌شناسد و نمی‌گذارد وارد عرصه رقابت شود که باید برای حل این مشکل راه‌حلی پیدا کنیم و دومین مشکل آن است که سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان از صندوق رای ناامید شده‌اند که باید یک بار دیگر حامیان اصلاحات را
متحد کنیم.»