تحولات نگاه اصلاح‌طلبانه به سياست خارجي

مقوله «تغيير» در نگاه و مواضع اصلاح‌طلبان يك واقعيت انكارناشدني است. اين تغييرات را در مسائل گوناگون مي‌توان نشان داد اما اين روزها تغيير نگاه اصلاح‌طلبان در حوزه سياست خارجي بيشتر مورد توجه است و به خصوص جريان رقيب سعي دارد اين تغيير نگرش را برجسته كند و آن را نشانه بي‌ثباتي و تزلزل و فقدان اصول مبنايي در اين جريان تفسير كند و حكم به سازشكاري و عدول اصلاح‌طلبان از مواضع انقلابي بدهد. بنا دارم در يك سلسله نوشته به اين موضوع از ابعاد گوناگون بپردازم و نظراتم را در اين باره تبيين كنم. 
سياست خارجي انقلابي!
انقلاب اسلامي در عصري به پيروزي رسيده بود كه نظم دوقطبي بر جهان حاكم بود و تعارض ايدئولوژيك ميان سرمايه‌داري و ماركسيسم و تعارض سياسي ميان بلوك شرق به رهبري شوروي و بلوك غرب به رهبري امريكا و تعارض نظامي ميان پيمان ناتو و پيمان ورشو جريان داشت. در جهان دوقطبي كمتر كشوري مي‌توانست مستقل بماند و در ذيل نفوذ يكي از دو ابرقدرت قرار نگيرد. حتي كشورهايي كه خود را عضو جنبش عدم‌تعهد مي‌دانستند در عمل به يكي از دو قطب سياسي جهان متعهد بودند. در آن وضعيت مي‌شد رد‌پاي قدرت‌هاي بزرگ را در تمامي تحولات ريز و درشت جهان پي گرفت و نشان داد در بسياري از تحولات كشورهاي موسوم به جهان سوم، اين ابرقدرت‌ها هستند كه نقش اصلي را بازي مي‌كنند و تعارض منافع ابرقدرت‌هاست كه به شكل جنگ يا تجزيه و اعلام استقلال يا برنامه‌هاي خاص مرتبط با رشد و توسعه و توافقات اقتصادي در اين كشورها ظهور پيدا مي‌كند.  در آن وضعيت دو‌قطبي حاكم بر جهان، جمهوري اسلامي تشكيل شد و طبعا بايد سياست خارجي خود را با تكيه بر مباني مورد قبول خود، تعيين و اجرا مي‌كرد. جايگاه امام خميني در ميان انقلابيون ايران و شأن ايشان به عنوان بنيانگذار انقلاب و نظام سياسي مبتني بر ارزش‌هاي ديني، موجب شد كه مباني پايه در حوزه سياست خارجي را هم ايشان با سخنان و مواضع خود تعيين كنند. در حيات امام خميني(ره) اكثريت اصلاح‌طلبان كنوني در طيف سياسي چپ دسته‌بندي مي‌شدند و بيش از نيروهاي سياسي موسوم به راست از مواضع ايشان دفاع مي‌كردند و به همين دليل مواضع امام در سياست خارجي را بايد همان مواضعي دانست كه مورد قبول جريان چپ بود. 
با مرور مواضع امام، مي‌توان موارد زير را به عنوان اصول پايه در سياست خارجي برشمرد: 


۱- نفي سلطه و وابستگي: حتي از قبل از پيروزي انقلاب، مهم‌ترين آرمان در حوزه سياست خارجي، حفظ استقلال و نفي سلطه ابرقدرت‌ها و وابستگي به اين كشورها اعلام شد. اين هدف از متن تعاليم دين استخراج شده و در شعار «نه شرقي و نه غربي» تبلور يافته بود. امام خميني (ره) در اين باره مي‌فرمايد: «ما با همه ملت‌هاي عالم مي‌خواهيم دوست باشيم. با همه دولت‌هاي عالم به حسب طبع اولي مي‌خواهيم دوست باشيم. مي‌خواهيم كه روابط حسنه، با احترام متقابل نسبت به همه داشته باشيم، مگر اينكه دولت‌هايي باشند كه با ما خلاف رفتار كرده باشند و بخواهند به ما ظلم بكنند، تحميل بكنند، سلطه‌جويي كنند بر ما، كه ما با آنها مخالف هستيم و هرگز اجازه نخواهيم داد كه آنها دخالتي در مملكت ما بكنند و آن سلطه‌جويي‌هايي كه آن وقت مي‌كردند، بكنند و با آنها البته نمي‌توانيم روابط داشته باشيم.»
امام خميني(ره) در تفسير و معناي شعار «نه شرقي و نه غربي» مي‌گويند: «شعار نه شرقي و نه غربي ما شعار اصولي انقلاب اسلامي در جهان گرسنگان و مستضعفين بوده و ترسيم‌كننده سياست واقعي عدم تعهد كشورهاي اسلامي و كشورهايي است كه در آينده نزديك و به ياري خدا، اسلام را به عنوان تنها مكتب نجات‌بخش بشريت مي‌پذيرند و ذره‌اي هم از اين سياست عدول نخواهد شد و كشورهاي اسلامي و مردم مسلمان جهان نبايد وابسته به غرب و اروپا و امريكا و نه وابسته به شرق و شوروي باشند... و كسي گمان نكند كه اين شعار، شعار مقطعي است كه اين سياست، ملاك عمل ابدي مردم ما و جمهوري اسلامي ما و همه مسلمانان سرتاسر عالم است.»
از همين دو فراز سخنان امام چنين برداشت مي‌شود كه نفي «سلطه» به معناي نفي «رابطه» نيست زيرا وجود روابط سياسي و اقتصادي ميان كشورهاي جهان، يك ضرورت و غيرقابل اجتناب است و در عمل هم امام خميني به همين برداشت از استقلال و نفي سلطه وفادار بوده‌اند. 
2- گسترش اسلام و حاكميت مسلمانان در جهان: دعوت مسلمين به كسب قدرت سياسي و گسترش حوزه نفوذ اسلام، هم مقدمه و راهي براي نفي سلطه بيگانگان است و هم نشان دادن بديل و جايگزين براي نظام‌هاي وابسته سياسي و اين هدفي بود كه در آراي امام خميني بسيار پررنگ بوده است. ايشان در سخناني گفته بودند: «ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجي و بين‌المللي اسلامي‌مان بارها اعلام نموده‌ايم كه درصدد گسترش و نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم. حال اگر نوكران امريكا نام اين سياست را توسعه‌طلبي و تفكر تشكيل امپراتوري بزرگ مي‌گذارند از آن باكي نداريم و استقبال مي‌كنيم.» امام خميني حتي از اين حد هم فراتر رفته و از بسيج همه مسلمانان در جهان سخن به ميان آورده بودند: «بايد بسيجيان جهان اسلام در فكر ايجاد حكومت بزرگ اسلامي باشند و اين شدني است چرا كه بسيج تنها منحصر به ايران اسلامي نيست. بايد هسته‌هاي مقاومت را در تمامي جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ايستاد.»
البته از متن كلام امام خميني اين معنا قابل استنتاج است كه ايجاد حكومت بزرگ اسلامي در دنيا به شيوه نظامي و با اعمال زور صورت نمي‌گيرد بلكه ما در قدم اول تنها به گسترش تعاليم و فرهنگ ديني اقدام مي‌كنيم اما معلوم است كه در صورت استقبال مردم مسلمان جهان از اين آرمان، ما با مقاومت ابرقدرت‌ها و كشورهاي مرتبط با آنها مواجه مي‌شويم كه در آن صورت هم تكليف روشن است: «اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دين ما بايستند ما در مقابل همه دنياي آنها خواهيم ايستاد و تا نابودي تمام آنان از پاي نخواهيم نشست.»
3- دفاع از مظلومان و صدور انقلاب: از قطعي‌ترين تعاليم و فرامين اسلامي براي هر مسلمان، اهتمام به امور مسلمانان و دشمني با ظالمان و دفاع از مظلومان است و به همين دليل اين اصل در سياست خارجي نظام ما نيز حضور پر رنگي پيدا كرد. در اين باره امام خميني(ره) چنين گفته‌اند: «ما بايد در ارتباط با مردم جهان و رسيدگي به مشكلات و مسائل مسلمانان و حمايت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماييم و اين را بايد از اصول سياست خارجي خود بدانيم. ما اعلام مي‌كنيم كه جمهوري اسلامي ايران براي هميشه حامي و پناهگاه مسلمانان آزاد جهان است و كشور ايران به عنوان يك دژ نظامي و آسيب‌ناپذير، نياز سربازان اسلام را تأمين و آنان را به مباني عقيدتي و تربيتي اسلام و همچنين به اصول و روش‌هاي مبارزه عليه نظام‌هاي كفر و شرك آشنا مي‌سازد.»
مفهوم صدور انقلاب هم در راستاي دفاع از محرومان دنيا و دستگيري از كساني است كه در مبارزه خويش، به اسلام و كشورهاي مسلمانان پناه مي‌آورند و به دستاوردهاي فكري و عقيدتي ما در شكل‌دهي به انديشه و سازمان مبارزاتي خويش محتاجند: «ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در كشورهاي اسلامي مي‌شكنيم و با صدور انقلابمان كه در حقيقت صدور اسلام راستين و بيان احكام محمدي(ص) است، به سيطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه مي‌دهيم.»
بنابراين روشن است كه در انديشه امام خميني، نمي‌توان از يك انقلاب اسلامي در چهارچوب مرز ملي كشورمان سخن گفت زيرا اساساً در جهان به هم پيوسته كنوني كه همه دولت‌ها، حوزه امنيت ملي و چهارچوب منافع ملي را به بيرون از مرزهاي جغرافيايي خود مي‌كشانند، انقلاب ما نيز با تكيه بر اعتقادات اسلامي، قطعاً به كل جهان و دست كم كشورهاي مسلمان نظر دارد. ادامه دارد