روزنامه شرق
1400/09/23
پهلوانی که تنها مرگ پشتش را به خاک رساند
درباره اردشیر محصص پهلوانی که تنها مرگ پشتش را به خاک رساند شهرزاد رویائی اردشیر کاریکاتوریست نیست؛ تشریحکننده تاریخ استاحمد شاملو
ارشیر محصص با بسیاری از کاریکاتوریستهای همدورهاش در میانه دهه 1340 متفاوت بود. به گفته احمد عربانی، کاریکاتوریست و انیماتور شناختهشده: «اردشیر محصص مجرد بود و منزلش پایگاه روشنفکران و دوستان مطبوعاتی شد و بههمینترتیب کسانی مثل شاملو و سپانلو و عباس پهلوان که مدیر مجله فردوسی بود، با او دوستی نزدیک پیدا کردند. علاوه بر تفاوت خاصی که در کار و نگاهش بود، همین دوستیها هم باعث شد که اتفاقهایی برای او به طور خاص در مطبوعات رقم بخورد؛ کمااینکه کیهان آن زمان دو صفحه درباره او نوشته بود. کارهای او کارهای خاصی بود که شاید چندان برای مطبوعات مناسب نبود؛ چراکه مخاطب مطبوعات عموم مردم هستند و کارهای اردشیر برای عموم مردم معنای واضحی نداشت؛ ولی بیشتر بهعنوان اثری هنری بر روی دیوار نمایشگاهها مناسب بود».
اردشیر محصص زاده 18 شهریور سال 1317 است. خانواده محصص، دستکم در آن روزگاران از خانوادههای بزرگ و ثروتمند گیلان بودند. چنانکه، عضو دیگر این خانواده بزرگ، بهمن محصص که با اردشیر نسبت خانوادگی داشت، هم هنرمند شد و اندکی پیش از بهشهرترسیدن ارشیر مشهور شد. به تأسی از پدر در دانشگاه تهران حقوق خواند؛ اما برخلاف بهمن محصص که زندگی روشنفکرانه و آثارش او را از جامعه و حتی دیگر هنرمندان همدورهاش متمایز میکرد، به سراغ کاریکاتور رفت؛ حرفهای که پای او را به مطبوعات دهه 1340 باز کرد؛ دوران اوج مطبوعات ایران، با نشریات موفق و فراوان. با این حال آثار اردشیر محصص خیلی زود در قالبهایی به جز مطبوعات به تماشا گذاشته و منتشر شد و این سرآغاز تفاوت کار و نگاه او بود که هم مسیر کاریکاتور را تغییر داد و هم مسیر زندگی او را.
داود شهیدی، معمار و کاریکاتوریست از اولین مواجههاش با آثار محصص اینچنین میگوید: «اولین بار در سال 1344 آثار اردشیر محصص را در نمایشگاهی دیدم. آن موقع 13 سالم بود. پیش از این نمایشگاه، آثارش را در کتاب هفته كه نماینده جامعه روشنفکری بعد از کودتا به سردبیری احمد شاملو بود، دیده بودم. در همان نمایشگاه، آقای جواد مجابی، که در همسایگی ما بود، من را به محصص معرفی کرد. در آن نمایشگاه کاری بود که نظرم را جلب کرد: کسی دستی را میبوسید و آن دست چنگک بود که به نوعی کارمندان و بوروکراسی را در آن دوران نشان میداد و یادآور کسانی بود که دست شاه را میبوسیدند. بعد از معرفی، محصص را دیدم که در خیابان در کنار پرویز شاپور است و دارند به سمت كافهاي میروند. من هم دنبالشان رفتم. از آنجا که سنم خیلی کم بود، وقتی آنها وارد شدند، من جرئت نکردم که حتی وارد شوم. ایستادم و منتظر شدم تا بیرون بیایند. چند دقیقهای گذشت و آنها بیرون آمدند. من سراغ آقای محصص رفتم و گفتم که دوست دارم تا کارهای من را ببینند. او کارهای من را دید و تحسین کرد. بعدتر، این دیدار را به گوته و میخانه حافظ تشبیه کردم و هر بار که از این تشبیه سخن میگفتم، لذت میبرد. بعدتر ارتباطم با هر دو آنها نزدیکتر شد و آثارم هم در نشریه جهان نو در کنار تورج حمیدیان و پرویز شاپور به چاپ رسید».
شهیدی درباره تأثیر محصص بر هنر ایران اینطور میگوید: «من خودم را مدیون او میدانم، چون چشمم را به حرکت آوانگارد باز کرد. او از همه هنرها تأثیر گرفته بود و بر همه هنرها تأثیر میگذاشت. آثار او طنز گرافیکی است و صرفا موضوعات فکاهی را در بر نمیگیرد و از جنس بنگاه شادمانی و کمدیهای صبح جمعه آن زمان نبود؛ بلکه هنرمندي متعهد بود که باعث میشد تا کارش با آثار نقاشانی مثل اونوره دومیه و گئورگ گروس قابل مقایسه باشد؛ جایی در هنر تجسمی معاصر که نقاشی به طراحی میرسد و به رسانهای با گرایش اجتماعی قدرتمند تبدیل میشود».
این معمار و کاریکاتوریست در توضیح ویژگیهای اردشیر محصص میگوید: «اردشیر محصص کمحرف بود. گاهی او را در کتابخانهای میدیدم. معمولا در آنجا کارهایمان را به هم نشان میدادیم و دیدار با کمترین حرف به پایان میرسید».
درمورد شیوه کاری اردشیر محصص، اختلاف نظرهایی هست. شاید به این خاطر که او در دوران فعالیت حرفهایاش به سراغ موضوعات و شیوههای مختلف و متنوعی رفت که کارش را از دیگر کاریکاتوریستها متفاوت میکرد. چنانکه آثارش را گاه طراحی، گاه کاریکاتور، گاه کارتون و... خواندهاند. علاوه بر اینها که اردشیر محصص، آثاری را روی بوم نیز اجرا کرده است که بیشتر نقاشی است تا طراحی. همچنین که محصص نهفقط شاهد انتشار آثارش در نشریات فکاهی محبوب و مجلات روشنفکری مشهور بود بلکه درعینحال کتابهایی از آثارش هم به چاپ رساند و نمایشگاههایی نیز از آثارش برگزار کرد که شیوه کاریاش را از دیگر طراحان و کاریکاتوریستهای همدورهاش متمایز میکرد. در این مورد به سراغ جمال رحمتی، کاریکاتوریست و طراح گرافیک رفتیم. این هنرمند درباره تفاوت و شیوه نگاه اردشیر محصص اینگونه توضیح میدهد: «کارتون معمولا به طراحی موضوعدار در وادی گسترده اطلاق میشود. با اینکه کارهای اردشیر محصص، ربط مستقیمی به طنز نداشته؛ اما در این وادی جای میگیرد. اگر وادی کارتون را یک سمت طنز بدانیم و از سوی دیگر گروتسک، آثار محصص بیشتر ذیل گروتسک قرار میگیرند. در آثار او طنز تلخ همراه با ترس و وهم به چشم میخورد؛ شکلی از طنز که گاه آنقدر تلخ است که تلخیاش بر فکاهیاش غلبه میکند. با توجه به اینکه محصص در کارش دورههای مختلفی داشته وزن این کارها از جهت مضامین انتقادی سنگینتر است. شکل اصلی کارهای محصص انتقادی است که این وجه در کارش همیشه مشخص بود. اردشیر محصص مثل کارتونیستهای آن دوران متأثر از بلوک شرق و رگههای هنرهای ایرانی و هنرمندان فرانسوی بود. او روحیه جستوجوگری داشت و در وادیهای دیگر هم تجربه داشت».
رحمتی در قیاس آثار محصص با دیگر هنرمندان، طراحان و کاریکاتوریستها و کسانی که از او تأثیر گرفتهاند، اینطور توضیح میدهد: «هنرمندان دیگری هم مثل کیومرث کیاست یا داود شهیدی را میتوان نام برد که شاید به نوعی متأثر از او باشند؛ گرچه کار هریک هویت و سبک ویژه خود را دارد؛ ولی آثارشان به شیوه اردشیر محصص نزدیکتر بود».
این کاریکاتوریست و طراح گرافیک در وصف ویژگیهای کاری محصص به نسبت آثار او با جریان روشنفکری اشاره میکند: «جریانی که اردشیر محصص دنبال میکرد، در پی جریان روشنفکری آن دوران بود؛ یعنی آن جریان صرفا به کارتون منتهی نمیشد؛ بلکه میتوان این شیوه انتقادی را در هنرهای مختلف آن دوران دید و دنبال کرد. مهم این است که همه این تعاریف و توصیفات ما را به اینجا میرساند که کار محصص تاریخ مصرف ندارد».
احمد عربانی درمورد تفاوت او با دیگر کاریکاتوریستها اینطور توضیح میدهد: «در دهه 1340 عمده کاریکاتوریستها ازجمله غلامعلی لطیفی، ایرج زارع، حسن توفیق و بعدتر جوانترهایی مانند من و همنسلانم وارد مجله توفیق شدیم. هریک از ما خطهای متفاوتی داشتیم؛ اما تفاوت اردشیر محصص در نگاه انتقادیاش و البته شاید در خطهایش بارز بود. کار او روشنفکرانه بود و نسبت به هنرمندان معمول آن دوران ساز مخالف میزد. نگاهش موشکافانه بود و در فرم با زبان جامعه مأنوس نبود. دوره کارهای قجریاش برای اكثريت مأنوستر و جذابتر است. نکته جالب در آثارش برای من این است که در بیشتر کارهایش یک طراحی بدون دیالوگ وجود دارد».
اردشیر محصص در سال 1356 و بعد از انتشار چندین جلد کتاب از آثارش تهران را به مقصد نیویورک ترک میکند. او بعد از این سفر دیگر هیچگاه به ایران بازنمیگردد و از طرف دیگر باعث میشود که تا سالها علاقهمندان ایرانی از دیدن آثارش محروم شوند. در این سالها او ارتباطش با فضای هنری و روشنفکری ایران را کم میکند. هرچند با تعدادی از هنرمندان ایرانی ساکن آمریکا در ارتباط بود. داود شهیدی یکی از کسانی است که در سالهای پس از انقلاب بخت دیدار مجدد با او را پیدا میکند. این معمار و کاریکاتوریست این دیدار را اینگونه توصیف میکند: «سال 1363 برای تحصیلات تکمیلی در حوزه معماری و شهرسازی به نیویورک رفتم و همراه با برادرم به منزل محصص رفتیم. او در یک مجتمع آسمانخراش زندگی میکرد. وقتی زنگ را زدیم، در باز شد و ما فکر کردیم که میتوانیم وارد شویم. وقتی وارد شدیم، زنگ واحد او را زدیم؛ ولی اردشیر محصص به ما اجازه ورود نداد. فکر میکنم دلیلش تغییر شرایط و زندگیاش بود و نمیخواست ما را به زندگی جدیدش در غربت وارد کند. با هم به کافه رفتیم. در آنجا درباره هنر صحبت کردیم و بیش از همه درباره سینما. جالب بود که در آن دوران به سینما علاقهمند شده بود و صبحها به سینما میرفت؛ ولی همچنان کمحرف بود. به نظرم میآمد که شکلی از خودشیفتگی در او ظاهر شده بود و معتقد بود که دیگران از روی دست او کپی میکنند که این حرفها به نظر من جالب نمیآمد. پیشتر هم او را به کپی متهم کرده بودند؛ ولی آقای مجابی با نوشتن «شباهتهای ناگزیر» پاسخ این منتقدان را داد».
اردشیر محصص در 18 مهر سال 1387 در 70سالگی در شهر نیویورک درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد. بنا به گفته داود شهیدی در اواخر عمر از او آنچنان که باید قدردانی نشد. او در این مورد توضیح میدهد: «او علاقه داشت که در خاک وطن به خاک سپرده شود؛ اما این فرصت به او داده نشد. من همیشه او را یک چهره مقاوم میدانم و همانطور که نیکزاد نجومی از او یاد میکند، او پهلوانی بود که فقط مرگ پشتش را به خاک مالید».
اردشیر محصص را گاه مهمترین طراح و کاریکاتوریست ایران هم خواندهاند. شاید این عنوان کمی اغراقآمیز یا بیانصافی نسبت به دیگر طراحان، کاریکاتوریستها و هنرمندانی باشد که در طول تاریخ کاریکاتور ایران را پیش بردند؛ اما نسبت او با جامعه روشنفکری از یک سو و نقشی که در آشنایی این جامعه با هنر داشت انکارناپذیر است. درعینحال محصص را میتوان یکی از نخستین طراحان و کاریکاتوریستهایی نامید که کاریکاتور را در نمایشگاهها عرضه کرد. بهاینترتیب کاریکاتور جدیدی در ایران زاده شد که دیگر نه در مطبوعات بلکه روی دیوار گالریهای هنری به نمایش درآمد. هنوز هم هستند عدهای که این تغییر مسیر را دوست ندارند و باور دارند که محل اصلی انتشار کاریکاتور در نشریات است و نه روی دیوار گالریهای هنری. اما از طرف دیگر اردشیر محصص با تأکید بر مایههای گروتسک، شکلی تازه از کارتون را خلق میکرد که دیگر قابل انتشار در نشریات نبود؛ بلکه به نظر میرسید برای نمایش در یک گالری هنری خلق شده است. از این نظر اردشیر محصص، خط مشخص میان آثار هنری و کاریکاتورهای مطبوعاتی را برداشت و این دو را به هم نزدیک کرد. شاید مهمترین نقش اردشیر محصص در تاریخ هنر ایران این باشد که اینچنین باعث تداوم شهرتش شده است.
در دهه 1340 عمده کاریکاتوریستها ازجمله غلامعلی لطیفی، ایرج زارع، حسن توفیق و بعدتر جوانترهایی مانند من و همنسلانم وارد مجله توفیق شدیم. هریک از ما خطهای متفاوتی داشتیم؛ اما تفاوت اردشیر محصص در نگاه انتقادیاش و البته شاید در خطهایش بارز بود. کار او روشنفکرانه بود و نسبت به هنرمندان معمول آن دوران ساز مخالف میزد
آثار او طنز گرافیکی است و صرفا موضوعات فکاهی را در بر نمیگیرد و از جنس بنگاه شادمانی و کمدیهای صبح جمعه آن زمان نبود؛ بلکه هنری متعهد بود که باعث میشد تا کارش با آثار نقاشانی مثل اونوره دومیه و گئورگ گروس قابل مقایسه باشد؛ جایی در هنر تجسمی معاصر که نقاشی به طراحی میرسد و به رسانهای با گرایش اجتماعی قدرتمند تبدیل میشود
جریانی که اردشیر محصص دنبال میکرد، در پی جریان روشنفکری آن دوران بود؛ یعنی آن جریان صرفا به کارتون منتهی نمیشد؛ بلکه میتوان این شیوه انتقادی را در هنرهای مختلف آن دوران دید و دنبال کرد. مهم این است که همه این تعاریف و توصیفات ما را به اینجا میرساند که کار محصص تاریخ مصرف ندارد
سایر اخبار این روزنامه
مخالف مطالبات معلمان کیست؟
محاصره دولت در رینگ انتقادات
سیلی محکم در عینالاسد، زمینه خروج آمریکا از منطقه را فراهم کرد
تحول زمانی اتفاق میافتد که کاری کنیم زندانی نداشته باشیم
دلار برمیگردد؟
ممنوعیت تجمعهای اعتراضی از کجا آغاز شد
مرد پشت صحنه پکن
هزینه شخصی سیبزمینی و تلویزیون!
فردید سیاستساز
خالق قصههای ایرانی
پهلوانی که تنها مرگ پشتش را به خاک رساند
مذاکرات وین و پارادوکس «تضمین»
ماراتن بيحاصل بودجه!
توپ بودجه در زمین شورای ششم!
امر قدسی، امر عرفی