خانوادهها را تشویق میکنیم بچهها را به مهدهای کودک نسپارند
لیلا مهداد- تعلیم و تربیت، واژههایی کوتاه اما عمیق. واژههایی ژرف که مبنای تاسیس نظامی با نام «آموزشوپرورش» را بنا گذاشتند. نظامی که تاسیس شد تا تربیت نسلها را بهعهده بگیرد. نظامی که بیش از 14میلیون نفر را زیر سایه خود پناه داده. جمعیتی که در صدهزار مدرسه تعلیمشان به یکمیلیون آموزشدیده سپرده شده است. نیمههای 1400 سازمانی متولد شد برای هشتمیلیونی که هنوز با این نظام غریبهاند؛ هشت میلیون کودک زیر 6 سال. کودکانی که در 50هزار مهدکودک و پیشدبستانی آموزش میبینند برای ورود به اجتماع بزرگتر؛ یعنی مدرسه. جمعیتی که جایگاه و اهمیتش اسباب تشکیل سازمانی جداگانه را فراهم آورده؛ سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک. در ادامه پای صحبتهای علیرضا حاجیانزاده، رئیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک نشستهایم تا از ایدهها، برنامهها و آرمانهای این سازمان برای تربیت کودکان بگوید. سازمانی که مسئولیت تربیت کودکان را از بدو تولد تا پایان ششسالگی بهعهده گرفته است.
آموزشوپرورش بعد از دههها فعالیت، در نیمه 1400 تربیت کودکان را هم بهعهده گرفته. جرقه این احساس ضرورت، کجا زده شد؟آموزشوپرورش پیش از این متولی تعلیم و تربیت کودکان بعد از هفتسالگی بوده. کودکانی که تا 18سالگی زیر سایه آموزشوپرورش تعلیم میدیدند. آموزش و تعلیمی برمبنای روشهای کلاسیک. هرچند آموزش مشترک قبل از هفتسالگی یکی از دغدغههای همیشگی آموزشوپرورش بوده. آموزشی که قبل از این جستهوگریخته توسط مهدکودکها، مهدهای قرآن و خانههای کودک ارایه میشد.
شیوه آموزشی کودکان زیر هفتسال که قبل از این اجرایی میشده، چالشهایی برای آموزشوپرورش ایجاد کرده بود؟پرواضح است موضوع تربیت از هفتسالگی شروع نمیشود؛ مسألهای که هم مبانی دینی و هم پژوهشهای بینالمللی بر آن صحه میگذارند. تربیتی که از بدو تولد و حتی قبل از تولد شروع میشود. یادگیری و تربیتی که مستمر است و در هر دوره سنی شیوه خاص خودش را میطلبد. چالش اصلی از همینجا شروع میشد که کودکان قبل از هفتسالگی تحت تربیت آموزشوپرورش نبودند. آموزش و تربیتی که به شکلهای مختلف ارایه میشد و کودکان با شاکله تعیینشدهای وارد آموزشوپرورش نمیشدند.
و اما جرقهای که ضرورت اهمیت ورود به تربیت کودک را زد.خلأ اصلی یکپارچهنبودن فرآیند تعلیم و تربیت بود. تعلیم و تربیتی که از بدو تولد تا پایان دوره تحصیل باید یکسان و متحد میبود، اما متاسفانه در همه این سالها تربیت و آموزش هفت سال اول بیارتباط با فرآیند کلی آموزشوپرورش بوده است.
داستان تاسیس سازمان از کجا شروع شد؟ماجرا برمیگردد به چند سال گذشته. سالهای پُر از کشوقوس و اختلافنظر میان آموزشوپرورش با مرکزی که مسئولیت نگهداری کودکان را بهعهده داشت. البته سال گذشته مقام معظم رهبری در سخنانی با مدیران آموزشوپرورش صراحتا بر تعلیم و تربیت کودکان زیر 6 ساله تاکید کردند. ایشان تاکید داشتند تعلیم و تربیت این کودکان باید در اختیار آموزشوپرورش باشد. مقام معظم رهبری حتی تاکید داشتند این کودکان رها شدهاند.
و بعد از آن.بعد از بیانات مقام معظم رهبری بود که مسئولان شورایعالی فرهنگی با وزیر آموزشوپرورش، وزیر تعاون و وزیر بهداشت جلسات مشترکی برگزار کردند. جلساتی که درنهایت به تصمیم برای تشکیل سازمانی معطوف شد. سازمانی تحت پوشش آموزشوپرورش. تصمیمی که از طرف مقام معظم رهبری هم به تایید رسید. ایشان فرمودند سازمان مستقلی تشکیل شود زیر نظر آموزشوپرورش. تشکیل این سازمان در شورایعالی فرهنگی تصویب شد تا نوبت به تصویب اساسنامه برسد. اساسنامهای که اواخر 99 ابلاغ شد و براساس آن سهماه فرصت بود تا این سازمان در آموزشوپرورش تشکیل شود. خردادماه بود که سازمان تاسیس شد و کارش را از تیر یا مرداد شروع کرد.
مبانی تئوریک فلسفه تعلیم و تربیت تدوین شده، رویکرد اصلی این مبانی کدامند؟مبنای یادگیری این دوره، تربیت است. یادگیری براساس بازی، سرگرمی و قصهگویی. درواقع کودکان با روشهای هنری و جذاب آموزشهای لازم را خواهند دید. روشی برای ایجاد آمادگی و مهارتهای ذهنی برای ورود به مرحله کلاسیک مدرسه. رویکرد اصلی بر تقویت مهارتهاست؛ ذهنی، اجتماعی و حرکتی. مهارتهایی که بیشک هرکدام به نوبه خود اتاق فکرهایی تشکیل خواهند شد. اتاق فکرهایی با حضور متخصصان با بهرهگیری از مبانی دینی و تجربیات داخلی و بینالمللی.
کودکان مناطق دو زبان هم در این برنامهها و اتاق فکرها جایی دارند؟یکی از اهداف بحث آموزش زبان فارسی است، بهخصوص در مناطق دو زبان که اهمیت بیشتری دارد. تلاش این است به شکل نرم و تاثیرگذار زبان فارسی آموزش داده شود. آموزشی برای ورود به دوره ابتدایی و رفع مشکل یادگیری.
سازمان ملی تربیت کودک پیشینهای به خود میبیند یا الگوبرداری از تجربه کشور دیگر است؟سازمان پیشینهای به خود نمیبیند هرچند در سالیان گذشته کودکستانهایی زیر نظر آموزشوپرورش فعالیت میکردند. درواقع سازمان ملی تربیت کودک، کار نویی است. هرچند مطالعات بینالمللی و کارهای متفرقه و مشابهای در کشورهای مختلف انجام گرفته است. تجربیاتی که سعی شده بهترینهایش با معیارهای دینی و تربیتی جمهوری اسلامی به کار گرفته شود.
در میان تجربیات مختلف کشورهای دیگر، تجربه خاصی مورد توجه بوده؟به صراحت نمیتوان از تجربه خاصی صحبت کرد، هرچند سعی شده از تجربیات مختلف، بخشهای مهمتر گزینش شود.
حقوق کودک؛ مسألهای اساسی و بنیادی. مسألهای که اهمیت دارد مشخص شود در کنار مسئولیت در سازمان تعلیم و تربیت کودک چگونه دیده شده است؟سازمان ملی تربیت کودک، حقوق کودک را بر مبانی دینی مدنظر قرار داده. محوریتی برای تصمیمگیریها و برنامهها. هرچند نباید فراموش کرد کودک نیاز به کمک دارد. کمکهایی برای احقاق حقوق. تجربه و پژوهشها گواه این هستند که دوره دبیرستان، زمان مسئولیتپذیری است. هرچند در دوره دبستان نقش مربی رنگ بیشتری میگیرد. دوره قبل از دبستان اما نقش خانواده رنگوبوی بیشتری پیدا میکند. با این تفاسیر حضور مسئولان و بالطبع اولیا به معنای تحمیل نیست، بلکه کمکی است برای احقاق حقوق کودک.
منتقدان از ناکارآمدی نظام آموزشی در دوره 12ساله تحصیل میگویند.به این صراحت نمیتوان از ناکارآمدی صحبت کرد. نقدی که بیشک نیازمند تحلیل است. هرچند به شخصه مدافع نظام آموزشی نیستم، اما بر این باورم کارایی قاعدتا نسبی است.
اگر مبنا بر نقد باشد پای کدام نقد به میان میآید؟یکی از ایرادات نظام آموزشی، نسخه یکسان برای همه دانشآموزان است.
با این تفاسیر چه تضمینی در کارآمد ظاهرشدن این نظام در تربیت کودک وجود دارد؟آموزش مربیان و خانوادهها و تولید محتوا با روشهای جذاب یکی از کارکردهای این سازمان خواهد بود. تولید محتوایی متناسب با شرایط و سن هرکدام از این کودکان. در این میانه بار اصلی بر دوش مربیان خواهد بود. مربیانی که در مهدکودکها و پیشدبستانیها فعالیت دارند. هدف حذف نسخه واحد برای همه کودکان است. هدفی که برای تحققش نیاز دارد روشهای نوین را در پیش بگیرد. روشی جذاب برای کودکانی که کودکیکردن را دوست دارند. بنابراین بازی و نمایش بخشی از این فرآیند خواهد بود. روشی مبنی بر استعداد، هوش و گیرایی کودکان. درواقع کودکان بعد از این فعالیتمحور تربیت خواهند شد، نه دانشمحور.
براساس دادههای آماری این سازمان مسئولیت چند کودک را به عهده خواهد گرفت؟هشت میلیون کودک زیر 6سال. از این جمعیت حدود دومیلیون تحت پوشش پیشدبستانیها هستند و 6میلیون در اختیار خانوادهها.
این آمار یعنی مسئولیت تربیت 75درصد کودکان در اختیار خانوادههاست. برای این آمار 75درصدی چه سیاستی در پیش خواهد گرفت؟ما متولی کودکان زیر 6سال هستیم، بنابراین رکن اساسی خانواده است. وقتی از آموزشوپرورش صحبت میشود، اصل مدرسه است و نقش پشتیبان به خانواده میرسد. درواقع بیشتر نقش خانواده در مدرسه دیده میشود. اما سازمان ملی کودک خانواده را مستقل و محور مدنظر دارد. باورمان این است نقش خانواده نباید کمرنگ شود. بنابراین تشویق میکنیم تا جایی که امکانش هست بچهها به مهدهای کودک سپرده نشوند. سیاست ما توانمندسازی خانوادههاست تا جایی که هر خانواده یک مهدکودک باشد.
این به معنای تبدیل پدر و مادرها به مربیانی است که مهارت تربیت دارند؟بله. دورههای آموزشی برای خانوادهها پیشبینی شده؛ آموزش از طریق معرفی محتواهایی در قالب قصهها، بازیها و حتی اسباببازیهای مناسب با سنین مختلف. این آموزشها حتی روشهای کتابخوانی را به خانوادهها خواهد آموخت. صنایع و امکاناتی که بیشک در خدمت تربیت کودکان خواهند بود. مشاوره خانواده هم به کمک خواهد آمد. مشاورهای برای پاسخ گفتن به سوالات احتمالی خانوادهها. فرهنگسازی گام بعدی است برای ایجاد انگیزه. انگیزه برای احساس مسئولیتی که خانوادهها باید برای تربیت کودکانشان به عهده بگیرند.
و انتظار سازمان از خانوادهها در ماموریت خطیر تربیت کودکان.گام اول پذیرش؛ پذیرش نقش مربی تربیتی در کنار نقش پدر و مادر بودن. مشارکت گام بعدی است؛ خانوادهها باید از سازمان مطالبه کنند و در فعالیتها و سیاستهایش مشارکت. مشارکت و مطالبهای که سازمان را وامیدارد از تمام ظرفیتها برای احقاق اهداف بهره ببرد. به عنوان نمونه در دوران کرونا خانوادهها نقشهای بیشتری را در قبال کودکان پذیرا شدند. نقشهایی که انتظار میرود چه در دوران کرونا، چه بعد از آن ادامهدار باشند. هرچند همه اینها در حال حاضر در قامت یک ایده است، اما بیشک اجرای موفق را هم شاهد خواهیم بود.
خانوادهها را تنها ساکنان کلانشهرها تشکیل نمیدهند. مناطق روستایی، مرزنشینان و مناطق دورافتاده؛ خانوادههای کمسواد و حتی بیسواد را به خود میبینند. خانوادههایی که بیشک کودکانشان در معرض آسیب بیشتری هستند. این کودکان در طرحهای سازمان جایی دارند و شیوه عمل در قبال آنان چگونه خواهد بود؟بحث جدی پوشش همه خانوادهها و کودکان است، بهخصوص در مناطق روستایی و حاشیه شهرها. مناطقی که بیشک مشکلات و آسیبهای اجتماعی در آنها جدیتر است. این مناطق اولویت سازماناند تا جایی که سرفصلی در تدوین بودجه 1401 برایشان پیشبینی شده است. سرفصلی برای دادن یارانه و غذای گرم در مناطق حاشیهای، روستایی و مناطق دورافتاده. هرچند قبل از این هم بهزیستی چنین خدماتی ارایه میکرده است. تلاش این است مهدهای کودک در این مناطق از خدمات خوبی بهره ببرند تا خلأهای موجود پر شوند.
در میان برنامهها و اهداف سازمان، مربیان نقش کلیدی دارند. آیا ویژگی شخصیتی، مهارتی و آموزشی خاصی برای مربیان در نظر گرفته شده؟ صلاحیتهای حرفه مربیگری تعریفی دارند و شاخص این صلاحیتها چیست؟بیشک همینطور است. صلاحیتها و شایستگیهای کارکنان و نیروهای انسانی بیشک اهمیت بالایی دارد و جزو فاکتورهای اساسیاند. مطالعات و بررسیهایی در حال انجام است تا نظامنامهای تهیه شود برای تعیین شاخصهای این صلاحیتها. در این میان مهارت و آموزش را نمیتوان نادیده گرفت و به راحتی از کنارش گذشت. در این عرصه دو اقدام به کمک سازمان خواهد آمد؛ یکی بلندمدت و دیگری کوتاهمدت. در اقدامات بلندمدت رشتههای دانشگاهی و حوزهای تربیت مربی کودک را خواهیم داشت هرچند مذاکراتی هم شکل گرفته، هم با دانشگاهها و هم حوزه. در اقدامات کوتاهمدت میتوان آموزشهای ضمن خدمت را داشت. درواقع یک کفه ترازو گزینش درست افراد است، چه از منظر اخلاقی، چه از بُعد اعتقادی، مهارت و ارتباط با کودک. کفه دیگر مربوط به فراگیرشدن این موضوع است. تبادل اطلاعاتی که میتواند حتی در میان خود مربیان شکل بگیرد و اتفاقات خوبی را رقم بزند.
آسیبها و تهدیدها؛ کودکان را چه آسیبهایی تهدید میکند؟ آسیبها و تهدیدهایی که خانوادهها و مربیان باید نسبت به آنها آگاه باشند.فراموش نکنیم کودکان در هر لحظه و هر فضایی در حال آموختن هستند؛ البته نه آموزش کلاسیک. کودکان با نگاهکردن به اطراف، تصاویر و مجامعی که خانوادهها شرکت میکنند، آموزش میبینند. کودکان در بستری که زندگی میکنند، در حال آموزش هستند، حتی با گوش دادن به حرفها، پس فراموش نکنیم که بچه، بچه نیست.
موفقیت سازمان ملی تربیت کودک در گرو همکاری خانوادهها و مربیان است. چقدر به این همکاری و همراهی خوشبین هستید؟در ابتدای هر کار و فعالیتی اصل بر خوشبینی است. هرچند داشتن چالشهایی در این مسیر هم خیلی دور از ذهن نیست. چالشهایی که زمانبر خواهند بود و نیازمند فرهنگسازی. فرهنگسازی که صورت بگیرد بیشک چالشها فروکش خواهند کرد و ما خانوادههای همراه خواهیم داشت.
امکان مقاومت خانوادهها و مربیان وجود دارد. اگر مقاومتی باشد دلیل آن را باید کجا جستوجو کرد؟معتقدیم مقاومتی نخواهد بود. دلیل آن را در این میبینیم که این رویه و وضعیت ضرری برای کسی ندارد. اما امکان بیتوجهی وجود دارد که آن هم نیازمند فرهنگسازی است. با فرهنگسازی میتوان اهمیت اهداف و برنامهها را به خانوادهها القا کرد. به نظر میرسد مهمترین کار ما آموزش مربیان و توانمندسازی خانوادههاست. اتفاقی که شاید در بدو فعالیت صددرصد نیفتد، اما به تدریج معتقدیم از آن استقبال میشود.
محتوای تربیتی کودک بر روانشناسی کودک مبتنی است. رویکرد خاصی در روانشناسی کودک مدنظر است یا قرار است با روانشناسی کودک مرسوم در دنیا پیش برویم؟گام نخست تشکیل کارگروهی از متخصصان حوزه کودک در سازمان پژوهش برای گروه پیش از دبستان است. کارگروهی که فعالیتش را شروع کرده و برای سالجاری از منابع موجود بهره میبرد. منابعی که قرار است تکتک بررسی و مطالعه شوند تا بهترینها گزینش شوند. با همین رویه 28-27 بسته تربیتی تهیه شده. بستههایی برای مربیان و خانوادهها. البته این روش ضربتی بود و در بلندمدت اینگونه نخواهد بود، با تکیه بر اتاق فکرهایی که از متخصصان تشکیل میشود، فعالیت خود را ادامه خواهد داد. تصمیم بر بحث روی تکتک مباحث است تا خروجی تاثیرگذار و نتیجهبخش در پی داشته باشد.
این به معنای دعوت از متخصصان تربیت و حوزه کودک است؟قرار بر استفاده از تمام ظرفیتهای تخصصی کشور است، بنابراین باب تبادلنظر و نظریهپردازی باز است. تبادلنظر و نظریهپردازیهایی که در قالب یک اندیشکده خواهد بود تا مسائل هم از نظر علمی و هم نظری دنبال شوند.
در آخر، برای آمادهسازی جامعه چه مقدماتی نیاز است؟سازمان ملی تربیت کودک، سازمان مستقلی است که نیاز دارد صفر تا صدش طراحی شود. هرچند استفاده از تمام ظرفیتهای آموزشوپرورش و سایر نهادها و سازمانها یکی از سیاستهای سازمان است. آموزشوپرورش از سازمان پژوهش به عنوان پایگاه علمی آموزش بهره میبرد، انجمن اولیا و مربیان هم یکی دیگر از ظرفیتهای آموزشوپرورش است. سازمان بیشک برای بهرهبردن از این ظرفیتها برنامه خواهد داشت. مشارکت همگانی یکی از سیاستهای سازمان است، به این ترتیب از ظرفیت خانوادهها به عنوان محور اصلی استفاده خواهد شد.